فتوای جدید تابنده در11فروردین92

  • 1392/01/12 - 05:16
نورعلی تابنده در جلسه صبح یکشنبه 11/1/92به دراویش اعلام کرد در صورتی که از راه دور به من تعظیم کنید انگار به من سلام کردید!
نورعلی تابنده خدای گنابادیه

در مورخ 11/1/92 نورعلی تابنده در جلسه سخنرانی صبح آن روز که با موضوع تحیت برگزار شد اعلام کرد:

تعظیم یعنی سلام کردن کسانی که از دور به من تعظیم میکنند یعنی به من سلام کرده اند!

حال باید از ایشان سوال کرد که مبنا و اصول این صحبت آقای به ظاهرا  نماینده امام زمان(عج) چه بوده است؟! این در حالیست که ایشان در جلساتی که در حسینه امیر سلیمانی تهران برگزار میشود مانند بتی بالای مجلس مینشیند و مشایخ و دراویش به آن سجده میکنند.!

از قرار معلوم ایشان از سجده نزدیکان و دراویشی که در این حسینه خسته شده و خواستار تعظیم از راه دور دراویش به خود شده و کار خود را اینگونه توجیح کرده است,در صورتی که فرمایشات ایشان بر این منوال بگذرد دیری نخواهد گذشت که به دراویش گنابادیه اعلام خواهد کرد که در نماز بجای اذکار آن مدح من را به جا آورید! زیرا دراویش  به ایشان سجده و تعظیم میکنند در همان حال مدح ایشان هم بگویند تا جایگزین نماز شود و تابنده خدای فرقه گنابادیه شود!

حال برای روشن شدن تعظیم و سجده بر غیر خدا به بیان نکاتی خواهیم پرداخت تا بار دیگر ناقوس رسوایی گنابادیه به صدا در آید.

از نظر اسلام و مکتب اهل بیت (ع) توحید بالاترین و با ارزش ترین اصل و مرز بین کفر و ایمان است. نقطه ی مقابل توحید، شرک به خداست که قرآن مجید از آن به عنوان ظلم عظیم[1] و گناه نا بخشودنی[2] تعبیر کرده است.

توحید دارای چهار شاخه ی اصلی است که عبارت اند از :

1. توحید در ذات،

2. توحید در صفات ،

3. توحید در افعال،

4. توحید در عبادت،

توحید در عبادت؛ یعنى تنها باید خدا را پرستش کرد و غیر او شایسته ی عبودیت نیست؛ چرا که عبادت باید براى کسى باشد که کمال مطلق و مطلق کمال است. کسى که از همگان بى نیاز است و بخشنده ی تمام نعمت ها و آفریننده ی همه ی موجودات است و این صفات جز در ذات پاک او جمع نمى‏شود.

هدف اصلى از عبادت، راه یافتن به جوار قرب آن کمال مطلق، و هستى بى پایان و انعکاس پرتوى از صفات کمال و جمال او در درون جان است که نتیجه‏اش فاصله گرفتن از هوى و هوس ها، و روى آوردن به خودسازى و تهذیب نفس است.

این هدف جز با عبادت" اللَّه" که همان کمال مطلق است، امکان ‏پذیر نیست. [3]

عبادت دارای یک معنای وسیع و گسترده است. عبد از نظر لغت به انسانى مى‏گویند که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده‏اش تابع اراده او و خواستش تابع خواست اوست. در برابر او مالک چیزى نیست و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمى‏دهد.

و به تعبیر دیگر،"عبودیت" اظهار آخرین درجه ی خضوع در برابر معبود است، به همین دلیل تنها کسى مى‏تواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسى جز خدا نیست.

بنا براین، عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا و نهایت تسلیم در برابر ذات پاک اوست.[4]

عبادت در قرآن مجید به عنوان عامل اساسی خلقت انسان و تمام موجودات عالم امکان شمرده شده است. قرآن در این مورد می فرماید: "تمام جن و انس را جز برای عبادت خلق نکردم".[5]

به همین دلیل عبادت مختص ذات اوست و خداوند به هیچ یک از موجودات اجازه نداده دیگری را پرستش نماید؛ زیرا پرستش و عبادت غیر خدا بزرگ ترین مصداق شرک است و شرک ظلمی بزرگ و گناهی نا بخشودنی است.

یکی از کامل ترین و زیباترین صورت ها و قالب های عبادت، سجده است؛[6] زیرا سجده اظهار نهایت درجه ی خضوع و خشوع در برابر معبود است.

از دیدگاه اسلام سجده برای خداوند مهم ترین عبادت، یا از مهم ترین عبادات است. همان گونه که در روایات آمده، انسان در حال سجده، از هر حال دیگر به خدا نزدیک تر است. پیشوایان بزرگ به خصوص رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) سجده های طولانی داشتند.[7]

به همین دلیل از نظر مبانی اسلام سجده برای غیر خدا جایز نیست و در کتب روایی ما بابی با عنوان "عدم جواز السجود لغیر الله" منعقد شده و روایاتی از پیامبر اکرم و امامان معصوم شیعه (ع) در حرمت سجده بر غیر خدا نقل شده است. [8]

سجده بر حضرت یوسف (ع)

در قرآن از دو سجده بر غیر خدا یاد شده است. یکی سجده ی ملائکه بر حضرت آدم (ع)[9] و دیگری سجده ی برادران و پدر و مادر حضرت یوسف (ع) بر آن حضرت. از آن جا که هر دو سجده یک نوع است، بنابراین، در این جا فقط به اشکال از سجده ی بر حضرت یوسف (ع) پاسخ می دهیم و حکم سجده ی بر آدم هم روشن می شود.

قرآن می فرماید: "و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگی به خاطر او به سجده افتادند و گفت: پدر، این تعبیر خوابى است که قبلاً دیدم".[10]

در این باره احتمالاتی داده شده است:

1. بعضی از مفسران گفته اند: دو گونه سجده داریم؛ یکی سجده ی عبودیت و پرستش که مختص خداست در مقابل پرستش شمس و اصنام و کواکب و غیر این ها که مشرکان داشتند، دیگری سجده ی تعظیم و احترام که نسبت به پادشاهان، سلاطین، انبیا، سایر اعاظم و بزرگان ابراز می شود و این تابع امر و نهى الاهى است. در شریعت اسلام نهى اکید شده است که این نوع سجده حرام است، ولی شرک نیست. خدای متعال این نوع سجده را در مورد حضرت آدم واجب کرده است و عین اطاعت خداست، لذا شیطان به جهت مخالفت مطرود شد، اما در شریعت ابراهیم و انبیای بنى اسرائیل جایز، بلکه ممدوح بوده است. شاهد بر این ادعا فرمایش خود پیامبر اکرم (ص) است که اگر سجده بر غیر خدا جایز بود، می گفتم زن ها به شوهرها سجده کنند. معناى این جمله آن نیست که زن ها شوهرهای خود را بپرستند، بلکه به این نحو (با سجده) به همسران خود تعظیم و احترام کنند.[11]

2. مقصود آیه این است که به دستور حضرت یوسف (ع) آنان بسیار مورد تکریم قرار گرفتند و در کاخ اختصاصى و بر تخت سلطنتى نشانده شدند، چون یوسف (ع) وارد شد، نوری الاهى که از جمال بدیع و دل‏آراى حضرتش متلألأ بود ایشان را خیره و از خود بى‏خود ساخته بود تا حدى که عنان را از کف داده و بى‏اختیار به خاک افتاده‏اند.

اما این سجده برای عبادت نبوده، بدلیل این که سجده به معناى پرستش و عبادت، مخصوص خداست و براى هیچ کس در هیچ مذهبى پرستش غیر خدا جایز نیست. توحید عبادت که بخش مهمى از مسئله ی توحید است که همه ی پیامبران به آن دعوت نمودند، مفهومش همین است.

بنا براین، نه یوسف که پیامبر خدا بود، اجازه مى‏داد که براى او سجده و عبادت کنند و نه پیامبر بزرگى همچون یعقوب اقدام به چنین کارى مى‏کرد و نه قرآن به عنوان یک عمل شایسته یا حداقل مجاز از آن یاد مى‏نمود.

بنا براین، سجده ی مزبور براى سجده ی شکر از خدا بود. همان خدایى که این همه موهبت و مقام عظیم به یوسف داد و مشکلات و گرفتاری هاى خاندان یعقوب را بر طرف نمود. در این صورت سجده در عین این که براى خدا بود چون به خاطر عظمت موهبت یوسف انجام گرفته است، تجلیل و احترام براى او نیز محسوب مى‏شد و از این نظر ضمیر در" له" که مسلما به یوسف باز مى‏گردد، با این معنا به خوبى سازگار خواهد بود.

صاحب تفسیر نمونه می گوید: این معنا نزدیک تر به نظر مى‏رسد، بخصوص این که در روایات متعددى که از ائمه (ع) نقل شده مى‏خوانیم : سجود آنها به عنوان عبادت براى پروردگار بود.

در بعضى از احادیث دیگر مى‏خوانیم‏: سجده ی برادران یوسف به عنوان اطاعت پروردگار و تحیت و احترام به یوسف بوده است.

همان گونه که در داستان آدم نیز، سجده براى خداوند بزرگى بوده است که چنین موجود بدیعى را آفرید. این سجده در عین عبادت خدا بودن، دلیلى است بر احترام و عظمت مقام آدم. این درست به آن می ماند که شخصى کار بسیار مهم و شایسته‏اى انجام دهد و ما به خاطر آن براى خدایى که چنین بنده‏اى را آفریده است، سجده کنیم که هم سجده براى خداست و هم براى احترام این شخص.[12]

3. منظور از سجده مفهوم وسیع آن؛ یعنى خضوع و تواضع است؛ زیرا سجده همیشه به معناى معروفش نمى‏آید، بلکه به معناى هر نوع تواضع نیز گاهى آمده است، لذا بعضى از مفسران گفته‏اند که تحیت و تواضع متداول در آن روز خم شدن و تعظیم بوده است و منظور از سجود در آیه ی فوق همین است. ولى با توجه به جمله ی "خروا" که مفهومش بر زمین افتادن است، چنین بر مى‏آید که سجود آنها به معناى انحنا و سر فرود آوردن نبود. [13]

4. بعضى دیگر از مفسران بزرگ گفته‏اند: عبادت، عبارت از آن است که بنده، خود را در مقام عبودیت در آورد و عملا بندگى و عبادت خود را اثبات هم بکند و همواره بخواهد که در بندگى ثابت بماند.

بنا براین، فعل عبادى باید فعلى باشد که صلاحیت براى اظهار مولویت مولى، یا عبدیت عبد را داشته باشد. مانند سجده و رکوع کردن و یا جلو پاى مولا بر خواستن، یا پشت سر او راه رفتن، و ... هر چه این صلاحیت بیشتر باشد، عبادت بیشتر و عبودیت متعین‏تر می شود و از هر عملى در دلالت بر عزت مولویت و ذلت عبودیت، روشن‏تر و واضح‏تر، دلالت سجده است؛ زیرا که در سجده بنده به خاک مى‏افتد و روى خود را به خاک مى‏گذارد، اما سجده ی عبادت ذاتى نیست، بلکه قصد عبادت لازم دارد، پس اگر در سجده‏اى مانعى تصور شود، ناگزیر از جهت نهى شرعى، یا عقلى خواهد بود و آنچه در شرع و یا عقل ممنوع است، این است که انسان با سجده ی خود براى غیر خدا، بخواهد براى آن غیر اثبات ربوبیت کند، اما اگر منظورش از سجده صرف تحیت و یا احترام او باشد، بدون این که ربوبیت براى او قائل باشد، بلکه صرفا منظورش انجام یک نحو تعارف و تحیت باشد و بس، در این صورت نه دلیل شرعى بر حرمت چنین سجده‏اى هست و نه عقلى.

چیزى که هست ذوق دینى، که مردم متدین آن را از انس ذهن به ظواهر دین کسب کرده‏اند، اقتضاء مى‏کند که به طور کلى این عمل را به خدا اختصاص دهند و براى غیر خدا هر چند از باب تعارف و تحیت باشد، به خاک نیفتند. این ذوق قابل انکار نیست، لکن چنین هم نیست که هر عملى را که به منظور اظهار اخلاص در باره ی خدا مى‏آوریم، آوردن آن عمل در باره ی غیر خدا ممنوع‏ باشد.[14]

سجود یعقوب و برادران و مادرشان براى خدا بوده، اما یوسف همچون کعبه، قبله بوده است، لذا در تعبیرات عرب گاهى گفته مى‏شود: "فلان کس به سوى قبله نماز خواند".

هم چنان که ما خدا را عبادت مى‏کنیم و کعبه را قبله خود مى‏گیریم و نماز و عبادت را بدان سو انجام می دهیم، پس با سجده در مقابل کعبه، خدا عبادت مى‏شود نه کعبه و معلوم است که آیت خدا از آن نظر که آیه و نشانه است، از خودش استقلالى ندارد و اگر سجده شود، جز صاحب نشانه؛ یعنى خدا عبادت نشده است.[15]

با توجه به مطالب گذشته روشن می شود که در اسلام به غیر از سجده ی معهود که بر خدا بیان شده، سجده ی دیگری حتی برای تعظیم و احترام وجود ندارد.

به طوری که در بعضی روایات آمده که بعضی از اصحاب پیامبر درخواست نمودند که ایشان را سجده نمایند، آن حضرت در پاسخ فرمود: لَا بَلِ اسْجُدُوا لِلهِ،[16] نه بلکه فقط برای خدا به سجده بیافتید.

-----------------------------------------------------------------------

منابع:

[1] لقمان ،13، "وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ".

[2] نساء ، 48، "إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ به وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ".

[3] تفسیر نمونه، ج‏ 27، ص 447.

[4] تفسیر نمونه، ج ‏22، ص 387.

[5] ذاریات، 56 ، "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ".

[6] گرچه هر سجده ای عبادت نیست؛ یعنی این گونه نیست که سجده عبادت ذاتى باشد و به جز عبادت هیچ عنوانى دیگر بر آن منطبق نباشد. نک: ترجمه ی المیزان، ج‏1، ص190.

[7] مکارم شیرازی، شیعه پاسخ می گوید، چاپ سوم، 1385  ش، ص 143.

[8] وسائل الشیعة، مؤسسه ی آل البیت (ع)، قم، 1409 هجرى قمرى، ج 6، ص 385.

[9] نک: نجمى، هاشم زاده هریسى‏، بیان در مسائل قرآن، ص620.

[10] یوسف، 100، "وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ".

[11] طیب، سید عبد الحسین‏، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏7، ص 280.

[12] تفسیر نمونه، ج ‏10، ص 82.

[13] تفسیر نمونه، ج‏10، ص 82.

[14] ترجمه ی المیزان، ج ‏1، ص 189و 190.

[15] تفسیر المیزان و تفسیر فخر رازى ذیل آیه ی مورد بحث؛ ترجمه ی المیزان، ج ‏11، ص 33.

[16] مستدرک الوسائل، مؤسسه ی آل البیت (ع)، قم، 1408 هجرى قمرى، ج 4، ص 480.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.