گونه هايي از برخورد با شريعت گريزي صوفيان

  • 1392/10/04 - 00:35
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به دنبال برخي رفتار هاي صوفيان واژه شريعت گريزي براي اين گونه اعمال آنان جعل شده است. اما آنچه ما آن را شريعت گريزي صوفيان مي خوانيم با واکنش هاي گوناگوني روبه رو گرديده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به دنبال برخي رفتار هاي صوفيان واژه شريعت گريزي براي  اين گونه اعمال آنان جعل شده است. اما آنچه ما آن را شريعت گريزي صوفيان مي خوانيم با واکنش هاي گوناگوني روبه رو گرديده، که در اينجا به ذکر سه نمونه از واکنش هايي که در مقابل شريعت گريزي صوفيان مي شود، اشاره مي کنيم.
1-دسته اي از دين باوران، نقد افکار انحرافي را بهانه اي براي زير سوال بردن هر گونه سير و سلوک عرفاني ساخته و از دين و شريعت چهره اي خشک و بي روح به نمايش گذاشته اند؛ در حالي که اگر در ميان صوفيان حتي يک عارف حقيقي نيز يافت نشود، نمي توان از آن، ستيز عرفان و شريعت را نتيجه گرفت.
2-گروهي ديگر تمام تلاش خود را به کار گرفته اند تا از هر آن که صوفي خوانده شده، چهره اي نيکو و ستودني ارائه دهند و با ناديده گرفتن آن همه حکايات و سخناني که شريعت ستيزي آنها نمايان است؛ گرد هر گونه خطا را از دامان آنان بزدايند. اثبات شيعه بودن مشايخ تصوف و يا انتساب آنان به پيشوايان معصوم، از کوشش هايي است که برخي در اين راستا انجام داده و گاه با دستاويز قرار دادن شواهدي سست چنين نتيجه گرفته اند که از ميان فرقه هاي گوناگون صوفيه، جز "فرقه نقشبنديه" «هيچ کس اين طايفه رفيعه، سني نبوده»[1] است. يکي از نمونه هاي جالب اين گونه تلاش ها در عبارات زير منعکس شده است:
«يکي از اصول اصلي تصوف اين است که علم حقيقي، علمي لدني است که از آدم تا خاتم استمرار داشته و سينه به سينه و يدا به يد منتقل شده است. ... عرفا از اين علم تعبير به ولايت کرده اند و آن را باطن رسالت و جنبه الي الحقي و ... طريقت رسول دانسته اند. (در مقابل جنبه الي الخلقي رسول که مقام ابلاغ احکام شريعت و دعوت ظاهري است.)...
گرچه مقام رسالت در نبي اکرم ختم شد، ولي مقام ولايت به موجب اينکه "ولي" از اسماء الهي است که تعطيلي نمي پذيرد، دايمي است. به قول مولانا: پس به هر دوري ولي اي قائم است - آزمايش تا قيامت دائم است.
پس از پيامبر به اذن الهي، علي مظهر تام ولايت شد و اين رشته در ديگر امامان جريان يافت، تا امام دوازدهم که مهدي و هادي او است. باز به قول مولانا: مهدي و هادي وي است اي راهجو - هم نهان و هم نشسته پيش رو.
اصل تصوف قبول ولايت علي به همان معناي مذکور است. ... همين طور، ... اصل تشيع اعتقاد به اين است که بر خلاف نظر اهل سنت، دين، صرف شريعت و سنت و مقام تنزيل کتاب نيست که پس از پيامبر کافي باشد؛ بلکه امام و ولي نيز بايد باشد که همراه کتاب است و آن را به نطق در مي آورد و مقام تاويل آن است و اين مقام پس از پيامبر به علي عليه السلام و اوصيائش رسيد.»[2]
نويسنده عبارات مذکور در پي اثبات اين مدعاست که طرح مساله ولايت در ميان صوفيان، نشانه پيوند عميق ميان تصوف و تشيع است؛ به گونه اي که مي توان آنها را دو روي يک سکه دانست. اين سخنان همچنين موهوم آنند که جلال الدين مولوي شيعه(اي اثنا عشري) است؛ در حالي که مقصود مولوي در اشعار ياد شده آن است که "مهدي" نه لقب شخصي خاص از نوادگان پيامبر، بلکه عنواني عام براي ولي هر دوران است.[3] مولوي اين مقصود خود را در بيتي که ميان دو بيت مذکور قرار گرفته – و نويسنده مولوي شناس به راحتي از کنار آن گذشته – به خوبي روشن ساخته است:
پس امام حي قائم آن ولي است
خواه از نسل عمر خواه از علي است[4]
به هر حال شيعه يا سني بودن صوفيان، گرهي از کار ما در اين نوشتار نمي گشايد و جايگزين نقد افکار آنان نمي گردد.
3-برخي انديشمندان معاصر، ناسازگاري پاره اي از آموزه هاي صوفيانه با شريعت را مي پذيرند، اما آن را اجتناب ناپذير دانسته، مي گويند: «عرفان مميزات و مشخصات خود را دارد و هرگز نبايد از عرفان انتظار داشته باشيم که عين يکي از اديان بوده باشد. در عرفان اسلامي اگر چه تناسب و تقارب و تقرنهايي ميان عرفان و اسلام وجود دارد، اما اين را نبايد فراموش کنيم که عرفان عرفان است و اسلام اسلام.»[5]  بر اساس اين ادعا – که راهي روشن پيش روي آدمي نمي نهد- گويي هر گونه تلاش براي برقراري آشتي ميان شريعت و عرفان بيهوده است و به فرجام نمي رسد.
با بررسي و نگاه واقع بينانه و دقيق در مي يابيم که واکنشهاي ديگري در مقابل شريعت گريزي صوفيان وجود دارد که از دريچه هاي ديگري به آن مي توان پرداخت. در نتيجه در باز خورد شريعت گريزي صوفيان هر کسي از ظن خود به تحليل اين مساله پرداخته است که به مباني و طرز تفکر وي نسبت به عرفان و تصوف بازگشت دارد.
منابع:
1-مجالس المومنين، ج 2، ص 5. اين در حالي است که خواجه عبدالله انصاري از ميان دو هزار نفر از مشايخ صوفيه، تنها دو نفر را شيعه مي داند. (ر.ک به عرفان عارفان مسلمان ص 170)
2-"تصوف علوي" در عرفان ايران، شماره 17، صص 20-25
3-چنان که در فصل سوم کتاب خرقه مي آلود آمده است که از نظر بسياري از صوفيان، هيچ زماني خالي از چند صد ولي نخواهد بود.
4-مثنوي معنوي، دفتر دوم، بيت 817
5-فلسفه و عرفان، ص 294

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.