نه دنيا نه آخرت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_انسانها در تقسيم بندي دنيا و آخرت از چهار گروه بيرون نيستند:1- طالبان دنيا 2- طالبان آخرت 3- طالبان دنيا و آخرت 4- نه خواهان دنيا نه آخرت
از ميان اين چهار گروه، گروه چهارم را هم خدا هم پيامبران و امامان و هم عقلاي جهان محکوم مي کنند، زيرا اين گروه در واقع بي هدف بوده، به حيوانات بيشتر شباهت دارند تا به انسانها.
در اين ميان برخي از فرقه هاي صوفيه يا اشخاص برجسته آن پيرو گروه چهارم بوده و براي مشروعيت اعتقاد خود، معصومين عليهم السلام را نيز محکوم به اين اعتقاد مي دانند و با تحريف و عوام فريبي سعي بر آن دارند که سخنان بزرگان دين را به نفع خود توجيه کنند. در اين ميان صوفيه اين جمله امير المومنين علي عليه السلام را شاهد بر ادعاي باطل خود مي آورند که بر برابر خداوند عرضه داشته است:
«الهي ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا في جنتک، بل وجدت اهلا للعباده»[1] خداوندا، من تو را به خاطر ترس از آتش دوزخت و به خاطر طمع بهشت عبادت نمي کنم؛ بلکه تو را اهل و سزاوار بندگي يافته ام.
به خوبي روشن است که حضرت، مقصد عبادت خود را تنها خدا قرار داده است نه بهشت و ترس از دوزخ و اين جمله هيچ گونه منافاتي ندارد که حضرت از آتش دوزخ وحشت داشته و به بهشت مشتاق باشد، چنانکه بر تاييد اين مطلب شواهدي نيز وجود دارد که حکايت ذيل از آن جمله است:
«حبه عرني و نوف بکالي، شب را در صحن حياط دارالاماره کوفه خوابيدند. بعد از نيمه شب ديدند امير مومنان علي عليه السلام آهسته از داخل قصر به طرف صحن حياط مي آمد، اما با حالتي غير عادي. دهشت فوق العاده اي بر او مستولي است، قادر نيست تعادل خود را حفظ کند، دست خود را به ديوار تکيه داده و خم شده و با کمک ديوار قدم به قدم پيش مي آيد و با خود آيات آخر سوره آل عمران (190-194) را زمزمه مي کرد.
«به راستي در آفرينش آسمانها و زمين، در گردش منظم شب و روز نشانه هايي است براي خردمندان. آنان که خدا را در همه حال و همه وقت به ياد دارند و او را فراموش نمي کنند، چه نشسته و چه ايستاده و چه به پهلو خوابيده و درباره خلقت آسمان ها و زمين در انديشه فرو مي روند (و مي گويند): پروردگارا اين دستگاه با عظمت را به عبث نيافريده اي، تو منزهي از اين که کاري را به عبث بکنی، پس ما را از آتش کيفر خود نگهداري کن. پروردگارا هر کس را که تو عذاب کني و به آتش ببري، بي آبرويش کرده اي و ستمگران ياراني ندارند. پروردگارا ما نداي منادي ايمان را شنيديم که به پروردگار خود ايمان بياوريد. ما ايمان آورديم، پس ما را ببخشاي و از گناهان ما درگذر و ما را در شمار نيکان نزد خود ببر. پروردگارا آنچه به وسيله پيغمبران وعده داده اي نصيب ما کن. ما را در روز رستاخيز بي آبرو مکن، البته تو هرگز خلف وعده نمي کني.
همين که اين آيات را به آخر رساند از سر گرفت مکرر اين آيات را (در حالي که از خود بيخود شده بود و گويي هوش از سرش پريده بود) تلاوت مي کرد.»[2]
آری این همان علی علیه السلام است که فقط برای خدا عبادت می کند. ولی می بینیم که چگونه از خوف خدا اشک می ریزد و از خدا می خواهد که وی را در روز قیامت به عذاب دوزخ گرفتار نسازد و همان علی علیه السلام را می بینیم که در دعای کمیل در برابر خداوند عرضه می دارد:
«فَكَيْفَ احْتِمالى لِبَلاَّءِ الاْخِرَةِ وَ جَليلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فيها وَهُوَ بَلاَّءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ يَدُومُ مَقامُهُ وَ لا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاِنَّهُ لا يَكُونُ اِلاّ عَنْ غَضَبِكَ وَاْنتِقامِكَ وَ سَخَطِكَ»[3] پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت و فرود آمدن ناگواريها در آن جهان بر جسم و جانم و حال آنكه زمانش طولانى و جايگاهش ابدى است و تخفيفى براى اهل آن بلا نخواهد بود.
با این وصف آیا هرگز می توان گفت که علی علیه السلام بهشت را نمی خواهد؟ علی علیه السلام بهشت را طالب است، ولی عبادت او برای بهشت نیست و چه اندازه تفاوت است میان این جمله و کلمات صوفیه که می گویند صوفی «خسر الدنیا و الآخره» است.
نقل است که «شبلی با یکی از اصحاب بادیه می رفت. کله سری دید که بر او نوشته بودند، «خسر الدنیا و الآخره». شبلی در شور شد و گفت: بعزت الله که این سر ولی ای یا نبی ای است. گفتند: چرا می گویی؟ گفت تا در این راه دنیا و آخرت زیان نکنی بدو نرسی.[4]
اگر صوفی تنها "خسر الدنیا" می گفت می پذیرفتیم. اما نه به صورت تحریف شده اش. بلکه آن زیان دنیوی که در راه نجات دیگران بدان دچار بشوند، که انبیا و اولیای خدا زندگی شان این گونه بوده است که در دنیا سختی ها، رنج ها، تبعیدها، جنگ ها، و مبارزات خستگی ناپذیر را تحمل می کردند و تمام غرض آنها این بود که مردم را از ستم و ظلمت شرک به سوی عدل خدا بکشانند که در برابر از دست دادن دنیای خود، دنیای دیگران را آباد کرده و مدینه فاضله الهی را بر پا کنند، ولی چنان که از آیات قرآن پیداست، آنان در آخرت بزرگترین پاداش ها را دارند. بنابراین یاوه گويي برخي از صوفیه در مورد انبیاء به هیچ وجه قابل قبول نیست؛ اما در مورد صوفيه بر خلاف آنچه ذکر مي کنند، مساله برعکس است. چرا که دنیای صوفيه آباد و وضع آخرت آنها هم با اين همه ايجاد انحراف در عقايد و دزدي دين مردم، آشکار است. زيرا پس از علنی شدن دعاوی ملا سلطان محمد (قطب سی و چهارم سلسله صوفیان نعمتاللهی گنابادی)، مردم متدین گناباد به مقابله با او برخاسته و از محضر مراجع بزرگ تقلید استفتاء نمودند. در این میان عده ای از روستای خیبری برای زیارت قبور ائمه اطهار علیهم السلام به کربلا و نجف مشرف می شوند و به محضر آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی (میرزای شیرازی دوم) شرفیاب شده و در مورد خانقاه بیدخت و مرام صوفیگری که ملاسلطان محمد آن را ترویج می کند، کسب تکلیف می کنند، مرحوم میرزای شیرازی می فرماید، «در عراق جمعی از اعراب به سرقت اموال مردم مشغولند، شبها کمین می کنند و سرقت می کنند و اما ملا سلطان دزد دین است؛ از وی اجتناب کنید، دوری نمایید، دوری نمایید.[5] امام خميني (ره) نيز در کتاب چهل حديث بعد از بحثي در مورد حكيم وعارف مي فرمايند: آن كه خود را مرشد و هادي خلايق مي داند و در مسند دستگيري و تصوف قرار گرفته ... اصطلاحات اين دو دسته (عارف وحکیم) را به سرقت برده و سر و صورتي به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بيچاره صاف و بي آلايش را به علماء و ساير مردم بد بين نموده، براي رواج بازار خود، فهميده يا نفهميده، پاره اي از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بيچاره داده و گمان كرده به لفظ «مجذوب علي شاه» یا « محبوب علي شاه» حال جذبه و حب دست مي دهد. امام (ره) در ادامه می فرماید: اي طالب دنيا و اي دزد مفاهيم، اين كار تو هم اينقدر كبر و افتخار ندارد. بيچاره از تنگي حوصله و كوچكي كله، گاهي خودش هم بازي خورده، خود را داراي مقامي دانسته، حب نفس و دنيا به مفاهيم مسروقه و اضافات و اعتبارات، پيوند شده، یك وليده ناهنجاري پيدا شده و از انضمام اينها يك معجون عجيبي و اخلوطه غريبه اي فراهم شده و خود را با اين همه عيب، مرشد خلايق و هادي نجات امت و داراي سر شريعت دانسته، بلكه وقاحت را گاهي از حد گذرانده، داراي مقام ولايت كليه دانسته، اين نيز از كمي استعداد و قابليت و تنگي سينه و ضيق قلب است.[6]
همانونه که ذکر گرديد آنچه بزرگان صوفيه بدان امر مي کنند، خلاف آن چيزي است که در تعاليم نوراني اسلام و سيره پيامبر عظيم الشان اسلام و ائمه هدي عليهم السلام و علماء اعلام، بيان شده است. البته صوفيه به خاطر اينکه مقبوليت اجتماعي داشته باشد، مستقيما عقايد خود را آشکار نمي کند، بلکه اقدام به عوام فريبي کرده و در ذيل مطالب اسلامي احکام مربوط به خود را در ميان احکام اسلام بيان مي کند و اسلام را آن طوري که دوست دارد و به نفع خود است معرفي مي کند.
منابع:
1- بحار الانوار، ج 41، باب 101، ص 14 .
2-داستان راستان، شماره 111، به نقل از بحار الانوار و الکني و الالقاب.
3-دعای کمیل
4-تذکره الاولیاء، ج 2، ص 135
5-در خانقاه بيدخت چه مي گذرد، ص 79
6-کتاب چهل حديث امام خميني(ره)، باب كبر، حديث چهارم
افزودن نظر جدید