الهی بودن تعیین امام
تعبیر «اِنِّی جَاعِلُکَ» در قرآن آیه 124 سوره بقره، صریح در این است که مقام امامت، الهی است و امام با انتخاب مستقیم الهی به این مقام نایل می شود.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید ابوالفضل برقعی، از روحانیون معاصر است که عمده اندیشه وی، ترکیبی از قرآن بسندگی و نفی عقاید شیعی است. وی در نیمه اول عمرش، مطالبی را همسو با تفکرات شیعه می نوشت؛ به نظر میرسد کتاب «منهاج السنة النبویة فى نقض کلام الشیعة و القدریه» از ابن تیمیه که حاوی انتقادات شدید به شیعه و متعصبانه خواندن اعتقادات آن است، موجب شد تا در سن 53 سالگی مدعی شود در شیعه، خرافات زیادی وجود دارد که خلاف متون دینی است و باید با این خرافات مبارزه کرد.
برقعی معتقد است که تعیین و نصب امام باید از جانب شورا باشد و در کتاب بررسی دعای ندبه می نویسد: «آياتی از قرآن کریم مانند آیه «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ [شوری/38] و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام می دهند و از آنچه روزی آنها کردیم (به فقیران) انفاق میکنند.» امر مسلمين را به شورا حواله داده و چه امری مهمتر است از امر زمامداری امت مسلمان؛ همچنين اميرالمؤمنين (علیهالسلام) در نامه ششم نهج البلاغه میفرماید امامت و زمامداری موقوف به شورایی از مهاجرین و انصار است. با این وجود آيا میتوانيم بگویيم تمام آن آيات و اخبار دروغ و فقط اخبار مذهب سازان راست است؟!»[1]
در نقد این ادعای مغرضانه و دلیل ناقص برقعی باید بگوییم که آیات زیادی وجود دارد که تعیین امام را یک امر الهی می داند که به چند آیه اشاره می کنیم:
نخستین آیه که بر الهی بودن نصب امام دلالت می کند، آیه ذیل است که در رابطه با اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) چنین می گوید: «وَاِذِ ابْتَلَی اِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قَالَ اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ [بقره/124] (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایشات برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم! ابراهیم عرض کرد: از دودمان من نیز امامانی قرار بده! خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمیرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند).»
خداوند خود، ابراهیم را به مقام امامت نصب کرده است: جمله: «اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَاماً» به صراحت روشن می سازد که نصب مقام «امامت» تنها به دست خداوند است، نه به دست انسان؛ زیرا در این جمله خداوند جعل را به خودش نسبت داده و آن را یک هدیه الهی برای انسان می داند. همچنین امامت عهد الهی است، که به غیر معصوم نمیرسد! و معصوم را جز خدا نمیشناسد.
یکی دیگر از آیاتی که ثابت می کند گزینش «امام» و «خلیفه» تنها در اختیار خداوند است، آیه ذیل است: «یا داوُدُ اِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْاَرْضِ [۴۳] ای داود، همانا تو را در زمین خلیفه (نماینده خود) ساختیم.»
در این آیه مبارکه، واژه خلافت به کار رفته و خداوند جعل خلافت را برای حضرت داود (علیهالسّلام) به خودش نسبت داده است.
مرحوم طبرسی از مفسران به نام و لغت شناس شیعه، بعد از توضیح معنای خلافت، این آیه را دلیل بر نصب الهی خلافت گرفته است: «خلیفه کسی است که تدبیر امور را از طرف شخص دیگر و به جای او برعهده می گیرد. وقتی گفته میشود فلان کس خلیفه خدا در زمین است به این معنا است که خداوند تدبیر امور بندگانش را به امر خود، به او سپرده باشد. سپس خداوند به تمام کردن نعمت خود بر حضرت داود پرداخته و میگوید: «ای داود! همانا تو را خلیفه در زمین قرار دادیم» یعنی تو را خلیفه گردانیدیم تا به امر من امور بندگان را جانب ما تدبیر و مدیریت کنی.»[2]
پینوشت:
[1]. برقعی، سید ابوالفضل، بررسی دعای ندبه، ص۴۴.
[2]. «الخلیفة: هو المدبر للامور من قبل غیره بدلا من تدبیره. وفلان خلیفة الله فی ارضه، معناه انه جعل الیه تدبیر عباده بامره. المعنی: ثم ذکر سبحانه اتمام نعمته علی داود (علیهالسّلام) بقوله: (یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض) ای: صیرناک خلیفة تدبر امور العباد من قبلنا بامرنا.» طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۳۵۵، تحقیق: لجنة من العلماء والمحققین الاخصائی.
افزودن نظر جدید