چیستی عرفان مسیحی
مکاتب و مذاهب گوناگون کوشیدهاند تا با تحلیل چیستی انسان و مبداء و غایت او، به پرسش اساسی وجودی خود پاسخ دهند. ازاینرو مسیحیت نیز از این وادی دور نماند، ولی عرفان مسیحی، عرفانی استکه در آن به الوهیت عیسی(علیهالسلام) و اتحاد در تثلیث معتقد است. واین باعث نزول جایگاه خداوند است که با توحید سازگار نمیباشد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دینی که حضرت عیسی مسیح(علیهالسلام) در آغاز ظهور آورد، علاوه بر آموزههای اعتقادی دربارهی خداوند، انسان و طبیعت، آموزههایی در باب اخلاق و احکام عبادی نیز داشت. وی برعمل به احکام گستردهی آیین یهود، تاکید کرد.[1]
طبق تعالیم ایشان، احکام فقهی، بدون روح اخلاقی حاکم بر آن، کاستی جبران ناپذیری است؛ ازاینرو، حضرت عیسی (علیهالسلام) با فرقههای گوناگون یهود، که هر یک آیین موسی(علیهالسلام) را به شکلی خاص تفسیر کرده و خود را به حق میدانستند، به مخالفت برخاست و با صحّه گذاشتن بر سنت یهودی، این نکتهی ژرف را خاطر نشان ساخت که دین، تنها اعمال ظاهری بدون باطن نیست؛ بلکه شریعت باید با نیت پاک پیوند خورد و عمل مطابق با اندیشیدهی درون باشد. ولی نباید اصل شریعت را نادیده گرفت.
متاسفانه تعالیم نخستین حضرت عیسی(علیهالسلام) تغییرات زیادی یافت که از آن جمله، نادیده انگاشتن شریعت بود. «پولس» ملقب به دومین مؤسس مسیحیت،[2] با طرح اصل آزادی درون و حریّت روح، به نفی شریعت پرداخت. به اعتقاد او، حقیقت مسیح، در باطن مرد مؤمن تجلی میکند و او را به سر منزل صواب و رستگاری رهبری میکند؛ ازاینرو، ضرورت ندارد که همواره به دستورهای رسمی و قوانین دینی رجوع شود.[3]
پس از این، در مسیحیت، عدالت تنها با ایمان به مسیح حاصل میشد، نه با عمل به شریعت: «اما چون یافتیم که هیچکس با اعمال شریعت عادل شمرده نمیشود؛ بلکه با ایمان به عیسی مسیح (علیهالسلام) میتوان به این مقام رسید، ما هم به عیسی ایمان آوردیم تا از ایمان به مسیح -و نه از عمل به شریعت- عادل شمرده شویم؛ زیرا که از اعمال شریعت، هیچ بشری عادل شمرده نخواهد شد!»[4]
کلمات و سخنان و نامههای پولس، یکی از مستندات عرفان مسیحی است.[5] هرچند برخی از شاخههای عرفان مسیحی به برخی از احکام شریعت توجه دارند، ولی اعتنای چندانی به شریعت نمینهند، بهخصوص با انحرافی که توسط «پولس» پس از مسیح در این دین وارد شد.
عرفان مسیحیت، عرفان خداگراست، ولی تصوری که از خدا دارد، تصوری تثلیثی است. اگر به خدایی قائل باشید که هم خداست و هم میتواند تجسّد مادی پیدا کند و به صلیب کشیده شود، این شرکآمیز و تنزل دادن خدا است. همچنین ناسازگاری عقل با عرفان مسیحی بسیار پررنگ است. به طور مثال برخی از رسالهها و نگاشتههای «پائولو کوئلیو» که نوعاً به صورت رمان تدوین یافته است، ریشه در این نوع عرفان مسیحی دارد که برای شریعت در وصول به حقیقت، مقام منزلتی قایل نیست.[6]
پینوشت:
[1]. متی، 5/19.
[2]. جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، نشر علمی فرهنگی، 1392، ص 613.
[3]. همان، ص 616.
[4]. کتاب مقدس، رسالهی پولس به غلاطیان، 2: 16، ترجمه قدیم، انتشارات ایلام، 2002م.
[5]. توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه: حسین توفیقی، نشر مرکز مطالعات و ادیان و مذاهب، 1381، ص 140.
[6]. محمدرضا کاشفی، عرفان و تصوف، دفتر نشر معارف، 1385، ص 101.
دیدگاهها
محمّد امین
1396/01/24 - 21:13
لینک ثابت
صوفیان مُنحرف هم مثل مسیحیان
افزودن نظر جدید