تنزل مفهومی اجتهاد در اندیشه وهابیت

  • 1395/11/09 - 15:42

خطای بزرگ این است که سلفیت را باز کننده مفهوم اجتهاد بعد از بسته شدن اجتهاد در بین اهل سنت بدانیم. سلفیت در تعریف اجتهاد آن چنان این مفهوم را تنزل داده است که برای مجتهد چیزی جز اخباری گری سبک و ظاهر گرایی بی معنا، باقی نمانده است. مفتوح بودن باب اجتهاد، حقیقتی است که زیبنده مکتب اهل‌بیت(علیهم السلام) است.

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ گاهی به خطا عنوان شده است، که وهابیت و جریانات سلفی باب اجتهاد را مفتوح می‌دانند و سنت تبعیت از مذاهب اربعه که در اصل بستن باب اجتهاد بوده است را برهم زده، راه‌های اجتهاد را باز کرده‌اند. این موضوع که شیعیان باب اجتهاد را مفتوح دانسته‌اند، حقیقتی است که زیبنده مکتب اهل بیت (علیه السلام) است و نباید عمل وهابیت و جریان‌های سلفی را هم‌شأن مجاهدت‌های عالمان شیعی تلقی کرد. باید دانست وهابیت در تعریف اجتهاد، آن‌چنان مفهوم را تنزل داده است، که چیزی جز اخباری‌گری سبک و ظاهر‌گرایی بی‌معنا برای مجتهد باقی نمانده است.
اجتهاد در منابع مختلف از «تمام تلاش و توان فکری برای کشف حکم شرعی از ادله تفصیلی»[1] تعریف شده است. مذاهب مختلف نیز اجتهاد را همین‌گونه تعریف کرده‌اند و در نتیجه وحدت در تعریف اجتهاد دیده می‌شود. اما اصطلاح اجتهاد در نزد وهابیت، معنایی بسیار سطحی و تنزل یافته از اجتهاد مصطلح نزد عالمان اصولی دارد. اجتهاد نزد وهابیت، تنها رجوع به روایات و برداشت جامد و متعصبانه از آن‌ها بدون دخالت دادن اندیشه عقلی و تدبیر است.
سلفی پژوه محترم در این‌باره می‌نویسد: «وهابیون اگر چه قائل به اجتهادند، اما اجتهاد آنان نازل‌ترین نوع اجتهاد است و نمی‌توان اجتهاد آنان را همان اجتهاد اصطلاحی نزد اصولیون دانست، بلکه اجتهادی اخباری‌گرا و ظاهرگراست؛ چرا که آنان اجتهاد را امری بسیار ساده می‌انگارند و سایر شرایطی را که علما برای اجتهاد ذکر کرده‌اند، ضروری نمی‌دانند. آنان در میان منابع، بیشتر با نصوص قرآن و سنّت سر و کار دارند، به همین جهت می‌بینیم که فتاوای وهابیون در بسیاری از موارد، صرفاً متن حدیث و بدون ارائه هیچ‌گونه توضیح و تفسیری است.»[2]
محمد بن عبدالوهاب با این تلقی، اجتهاد را تنها بسنده کردن به برگشت امر به خدا و رسول می‌داند، «ردّ الامر الی الله و الی رسوله.[3] اجتهاد، برگشت دادن امر به خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) می‌باشد.»
در تفصیلی تعجب برانگیز وی اجتهاد را ناشی از هوای نفس می‌داند و می‌گوید «از سنّت‌هایی که شیطان آن را جعل کرده است، این است که قرآن و سنّت را فقط مجتهد مطلق درک می‌کند و مجتهد کسی است که باید دارای صفات آن‌چنانی باشد. این صفات آن‌قدر زیاد است که ممکن است، به‌طور کامل در ابوبکر و عمر هم پیدا نشود، ... . شکر خدا که این شبهه شیطانی که از ضروریات عامه گشته، از جهات متعددی مردود و باطل است.»[4]
در نگاه وهابیت اجتهاد بر روشی کاملاً اخباری‌گونه و بدون اتکاء به ادله اصولیون به فهم ادله شرعی پرداخته می‌شود. این یعنی که بین کلمه اجتهاد بین فهم وهابیت و مذاهب دیگر تنها اشتراک لفظی وجود دارد و هیچ اشتراک مفهومی وجود ندارد.

پی‌نوشت:

[1]. عبدالمنعم النمر، الاجتهاد، ص29، دار الکتب العربی للنشر، مصر، بی‌تا.
[2]. سایت تخصصی نقد وهابیت  تحت عنوان «آیا وهابیت قائل به اجتهاد است»
[3]. آمنه محمد نصیر، الشیخ الإمام محمد بن عبدالوهاب ص 72، بی‌تا، بی‌نا.
[4]. الدرر السنیة،  محمد بن عبدالوهاب، ج1، ص174، دارالهدی، سعودی، 1414.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.