تسلیم در برابر قطب؛ مخالفت با معصوم

  • 1395/10/12 - 22:46
یکی از انحرافات اهل تصوف، که آن را به عنوان یکی از آداب و وظایف مرید در برابر شیخ می‌دانند، تسلیم محض و بی‌چون‌و‌چرای مرید است، که حتی این سران و اقطاب صوفیان، اعمال مرید و سالک را بدون اجازه‌ی خود باطل و نادرست می‌دانند، گرچه عملشان فریضه‌ی الهی باشد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از انحرافاتی که در آثار و اعمال صوفیان به چشم می‌خورد، اصرار آنان بر اطاعت بی‌چون‌و‌چرا و تسلیمِ محضِ مرید، در مقابل استاد و مرشد است. به‌گونه‌ای که معتقدند، مريد بايد در مقابل پير و راهنما و قطب خود، دستورات او را به طور كامل پذيرا بوده و چشم بسته تسليم صد در صد او باشد.
چنان‌که در مورد آداب و وظایف سالک و مرید آورده شده، که او در برابر پیر و مراد خود، باید مانند میّتی در برابر غسل‌دهنده (کَالمیِّت بَینَ یَدَیِ الغَسّال)، حرکتی از خود نشان ندهد و به تعبیری دیگر هر چه را که قطب و مراد او گفت بپذیرد. در «اوراد‌ الأحباب» آمده که: «از دیگر وظایف مرید آن است که بی چون و چرا دل به فرمان پیر خود بسپارد و خویشتن را چونان مرده‌ای در برابر غسّال شمارد.»[1]
و یا اینکه در مقام قطب و شیخ، آنچنان غلو کرده و او را بالا می‌برند، که مرید، او را تا حدّ امام و یا بالاتر از امام بداند و بی‌چون‌و‌چرا، فرمان او را قبول کرده و بدان عمل کند، هر چند این پیروی از پیر و مراد خود، مخالف فرمان الهی و ائمه‌ی معصومین (علیهم‌السلام) باشد. در این‌باره گفته شده: «اطاعت بی چون و چرا از فرمان پیشوای طریقت حد و مرز نمی‌شناسد و در چار چوب شریعت نمی گردد.»[2]
این تسلیم محضِ و سرسپردگیِ مرید از مراد، تا حدی است که اگر کسی بدون فرمان پیر و شیخ خود، عملی را انجام بدهد، عملش باطل خواهد بود. چنان‌چه عین القضات همدانی می‌گوید: «اگر به فرمان صاحب‌دلی بود این حرکات و سکنات مختلف، چون مریدان به فرمان پیران، همه راست است و اگر به خود کنند، همه غلط است و بد است و خطا و معصیت و اگر همه نماز فریضه است و روزه رمضان.»[3] یعنی مرید، حتی نماز و روزه‌ی واجب خود را هم، باید به فرمان پیر و قطب خود انجام دهد و گرنه همین اعمال که فریضه‌ی الهی است، اگر بدون اجازه انجام دهد، باطل بوده و معصیت کرده است.
چرا اهل تصوف، خصوصاً اقطاب آنان، این همه اصرار دارند که مریدان و سالکان راه خود را، مطیع محض خود کرده و بر آنان تسلط کامل داشته باشند، به‌گونه‌ای که به آنان سفارش می‌کنند «از علم و عقل دوری کرده و از ارزیابی پیر و مراد خود با ادله‌ی شرعی و عقلی خودداری ورزند.»[4] در حالی‌که در آیات و احادیث مختلف، سفارش زیادی به اطاعت از انسانی شده که مصون از گناه، خطا و اشتباه بوده و راه حق و هدایت را رفته باشد، تا بتواند دیگران را هم به سرمنزل مقصد برساند. آیا جز ائمه‌ی‌ معصومین(علیهم‌السلام) كه در ارتباط  با وحی و تعليم الهی، دانای حقيقی نهان و آشكار و هدايت‌گر واقعی بشرند، كسی دیگر می‌تواند هدايت هميشگی خود را تضمين كند؟ خداوند متعال در قرآن فرمودند: «أَفَمَنْ يَهْدی إِلَي الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّی إِلاَّ أَنْ يُهْدی.‏[یونس/35] آیا آنکه به سوی حق هدایت می‌نماید، شایسته‌تر است که پیروی شود، یا آنکس که خودش هم هدایت نشده؟»
خداوند در این آیه کسانی را که مدعی پرچمداری هدایت انسان‌ها هستند را، شایسته پیروی نمی‌داند، چون این افراد خودشان هنوز، به راه حق هدایت نشدند. لذا چگونه می‌توان در مقابل انسان غير معصوم، كه اگر هم بگوییم عمداً قصد افساد و اضلال نداشته باشد، لااقل احتمال هر گونه اشتباه و نادانی درباره‌ی او داده می‌شود، تسليم محض بود؟
امام صادق عليه السلام در این‌باره ‌فرمودند: «إِيَّاكَ‏ أَنْ‏ تَنْصِبَ‏ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَالَ.[5] بپرهیز از اینکه بدون دلیل کسی را برای خود برگزینی و بدون چون و چرا تمام گفته‌های او را تصدیق نمائی.»
بنابر آنچه در قرآن و احادیث آمده، تقلید و مخالفت با تقلید، بر معیار عقل اندازه‌گیری شده است و تأکید شده که انسان ‌ها تنها از آن‌چه خوب و پسندیده است پیروی نمایند، نه آن که چشم بسته و بدون سنجش عقلی، از گفتار و رفتار دیگران، کورکورانه تقلید نمایند. بنابراین عدم رعایت شریعت و ترک واجبات، به بهانه‌ی پیروی از قطب و شیخ، چیزی جز مخالفت با دستور خداوند و کلام معصومین (علیهم‌السلام) نیست.

پی‌نوشت:

[1]. باخرزی(ابو المفاخر)، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به‌کوشش ایرج افشار، چاپ دوم، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ج 2، ص 74.
[2]. همان، ج 2، ص 77.
[3]. عین القضات عبدالله بن محمد، نامه های عین القاضات همدانی، مصحح منزوی علی نقی، ناشر منوچهری، تهران، 1362، ج ۱، ص ۴۴۱.
[4]. باخرزی (ابو المفاخر)، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به‌کوشش ایرج افشار، چاپ دوم، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ج 2، ص68.
[5]. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافی، نشر إسلاميه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏2 ، ص298.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.