فرضیه جذب، صدق یا کذب؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرضیه جذب ابعاد مختلفی دارد. فرضیه جذب شعارها و ادعاهایی دارد که مخدوش و ابهامآمیز است که عبارتاند از:
۱. در فرضیه جذب ادعای جدیدی مطرح شده که درستی و کارآمدی آن مورد تردید است و آن این است که «هرچه در ذهن انسان بگذرد، در عالم خارج تبدیل میشود به اجسام و رویدادها». این مطلب که اندیشه، بینش، نگرش و جهانبینی انسان بر روان، رفتار و قضاوت او تأثیرگذار است امری است پذیرفتنی؛ اما اینکه تصاویر ذهنی انسانها به واقعیات خارجی تبدیل میشود، ادعایی است موهوم که پایهی علمی و منطقی ندارد؛
۲. تلاشهایی که امروز برای جلوگیری از جنگ، سلطه و خونریزی صورت میگیرد، در فرضیه جذب با شعار «عدم مبارزه با جنگ» مهار شده است و نتیجه را به نفع جنگ افروزان تمام میکند. در فیلم راز گفته میشود: «راهپیماییهای ضد جنگ، تولید جنگ میکند. مبارزه با تروریسم، خود ترور را افزایش میدهد؛ چون با هرچه مبارزه کنی، آن را زیاد میکنی و ناخواسته به تکثیر آن دامن میزنی!»
فرضیه جذب به این بهانه که راه دادنِ تصویر جنگ در ذهن (حتی اگر تصویرِ اجتماعات ضد جنگ باشد) به جنگ و خشونت در دنیای بیرون تبدیل میشود، مدعی است نباید حتی در تظاهرات ضد جنگ شرکت کرد؛ چون مشارکت در راهپیمایی با اندیشیدن به یک امر منفی (جنگ) ملازم است و با هرچه مقابله کنی، کائنات همان را سر راهت قرار میدهد.
در فرضیه جذب تکلیف انسانهای آزادهای که با گسترش جنگ در جهان مخالفاند معلوم است: «اکتفا به افکار مثبت و دعا برای صلح»؛ اما تکلیف جنگطلبانی که منفی فکر میکنند و با جسارت تمام، فکر منفی خویش را به برنامه عملیاتی تبدیل کرده، به اجرا میگذارند، معلوم نمیشود و حتی در صورت ضمنی تأیید میشود. طبق ایده جذب، مخالفان جنگ فقط باید به صلح نغمهسرایی کنند، اما جنگافروزان میتوانند همه گونه برای قتل و کشتار توطئه و برنامهریزی کنند.
آنچه در قانون جذب درست است و جدید نیست عبارتاند از: محورهای زیر که در قانون جذب هم دیده میشوند، هیچ امتیازی برای آن محسوب نمیشود؛ چراکه تازگی ندارد و در بسیاری از مکاتب یافت میشوند. اگر کسی بگوید فرضیه جذب به معنای محورهای زیر است. باید به او گفت، در آن صورت قانون جذب نه رازی نو، بلکه تکرار مکررات است:
۱. کسانی که هدف مشخصی دارند و با پشتکار و برنامهریزی و جدیت آن را دنبال میکنند، به هدف خویش دست مییابند، مشروط به اینکه اولاً مانعی پیش نیاید و دوم اینکه هدف نیز ممکن و دست یافتنی باشد. مشکل این است که فرضیه جذب به این معنا نیست و ادعایش فراتر از این مسئله ساده است.
۲. اگر کسی علاقه وافری به آرمان و مطلوب مشخصی داشته باشد، چنین شوقی باعث میشود دغدغه و انرژی ذهنی خود را متمرکز نماید و در فرآیند هدفگذاری از منطق «اولویت سنجی» پیروی کند. تجمع انرژی و پرهیز از پراکندهکاری باعث میشود افراد زودتر به «هدفِ تعیین شده» دست یابند. روشن است تمرکز بخشی به یک هدف معمولاً به قیمت از دستدادن فرصتهای دیگر و دور شدن از آرمانهای دیگر است.
۳. قضاوت انسانها دربارهی خویش، تعیین کنندهی رفتار و اقدام آنهاست و از این منظر، اندیشه هرکس بر عمل و کردارش اثرگذار است. کسی که خود را توانمند میبیند، احساس ضعف و سستی را کنار میگذارد و با مشکلات و موانع موجود، مقتدرانه برخورد میکند. پشتوانهی این فرضیه، عقل و تجربه آدمی است و دم زدن فرضیه جذب از این فرضیه، توضیحِ واضحات است.
۴. با تکرار و تمرین و تلقین میتوان به هیجانات مثبت و گرایشهای عاطفی بال و پر داد و با تجسم و تصویرسازی ذهنی میتوان کانونی از عاطفه، محبت و امید یا باتلاقی از دشمنی، کینه و نفرت ایجاد کرد. این امور که همگی مربوط به تأثیرگذاری فکر بر روان آدمی است، با تلقین و تجسم ممکن است. اما چنین عملی (تأثیر بر درون خود انسان) با ادعای اصلی فرضیه جذب که تأثیرگذاری بر دنیای خارج و جذب خواستههای بیرونی است بیگانه است.[1]
پینوشت:
[1]. حمزه شریفیدوست، قانون جذب و اسلام، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۹۳، ص ۱۳۱.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: حمزه شریفیدوست، قانون جذب و اسلام...
دیدگاهها
صدا
1395/09/25 - 01:37
لینک ثابت
سلام من یه سوال داشتم و اون
habib
1395/09/25 - 20:36
لینک ثابت
سلام و درود بر دوست عزیز؛ اگر
افزودن نظر جدید