شباهت خانقاه صوفیه به مسجد ضرار

  • 1395/08/28 - 07:13
خانقاه محل عبادت صوفیه است که به‌مرور زمان در مقابل مسجد بنا شد. یکی از دلایلی که خانقاه را به مسجد ضرار نسبت می‌دهند دستور ساخت اولین خانقاه است که به امر امیری مسیحی در رمله شام ساخته‌شده است. دلیل دیگر آن است که اعمالی که در خانقاه انجام می‌دهند بیشتر شعرخوانی و در برخی موارد رقص و انجام سماع است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ محل عبادت صوفیان خانقاه نام دارد. با آن‌که بنای کار صوفیه بر مجاهدت‌های فردی است و هر یک از آنها می‌کوشند تا به قول معروف گلیم خویش از موج به در برد، تدریجاً به سبب تجاذب معنوی و برای آنکه در مقابل هجوم مخالفان تنها نمانند، جماعت‌های برادری و فرقه‌های خاص اخوت درست کرده‌اند و در برابر مسجد و مدرسه که پناهگاه متشرعه و فقها بوده است، آن‌ها نیز برای خویش زاویه و خانقاه ساخته‌اند و رفته‌رفته آدابی و ترتیبی از آن خود بوجود آورده‌اند که منتهی به پیدایش سلاسل صوفیه شده است و بدین‌گونه عامه مسلمانان خاصه مستعدان صاحبدلان را در راه بین مدرسه و خانقاه سرگردان داشته‌اند.[1]
با توجه به آنکه صوفیه در دامان اسلام شکل گرفت، اما اولین خانقاه صوفیه توسط امیری مسیحی برای صوفیان ساخته شد. به گفته خواجه عبدالله انصاری اولین خانقاهی که برای صوفیان بنا شد در رمله شام بود. سبب آن بود که امیری مسیحی یک روز به شکار رفته بود و در راه دو تن را دید که به هم رسیدند و دست در آغوش یک‌دیگر کردند و در آن‌جا نشستند و آن‌چه داشتند از خوردنی پیش نهادند و بخوردند و برفتند. امیر ترسا معامله و الفت ایشان با یک‌دیگر خوش آمد و گفت من برای شما جائی بسازم تا با یکدیگر آن‌جا گرد هم آئید، پس آن خانقاه را در رمله بساخت.[2]
با توجه به تعلیمات اسلامی درمیابیم اسلام با دو چیز شدیداً مبارزه کرده است: دسته بندی در داخل اسلام و دکان درست کردن در مقابل مسجد. برای درک نظر اسلام در این توجه به داستان "مسجد ضِرار" خالی از لطف نیست. تاریخ نویسان اسلامی نوشته‌اند و مفسران هم در تفسیر آیه ۱۰۸ از سوره توبه متذکر شده‌اند قبل از ظهور اسلام، یکی از راهب‌های مسیحی به نام «ابوعامر» در مدینه بود که بشاراتی را که در کتب دینی گذشته درباره ظهور پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) دیده بود با شور و علاقه خاصی در میان مردم مدینه منتشر می‌ساخت و از این راه یک حال شوق و انتظار مخصوصی در دل‌ها ایجاد کرده بود. پس از ظهور اسلام مردم مدینه که از جهاتی تشنه ظهور پیغمبر اسلام بودند در سلک پیروان آن حضرت درآمده و طبعاً اطراف «ابوعامرها» خلوت و بازارشان کساد شد. همین موضوع آتش حسد و کینه را در دل‌های آنها روشن کرد و سبب شد که به وسائل گوناگونی در مقابل پیشرفت اسلام کارشکنی کنند. پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله) از فعالیت‌های تخریبی «ابوعامر» باخبر شد و به تعقیب او پرداخت و او را «فاسق» لقب داد، او که دیگر نمی‌توانست در مدینه بماند، به شام گریخت و به قیصر روم پناهنده شد، ولی دست از فعالیت برنداشت و از آنجا که به وسیله نامه با منافقان تماس‌های محرمانه داشت و امیدوار بود بتواند زمینه هائی به وسیله آنها در مدینه فراهم کرده و با استمداد از قیصر روم ضربت‌های شکننده‌ای بر مسلمانان وارد سازد، این از یک سو. ازسوی دیگر یک روز جمعی از افراد به ظاهر مسلمان خدمت پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدند و با قیافه‌های حق به جانبی پرده از روی خدمتی که نسبت به عالم اسلام و شخص آن حضرت کرده بودند برداشتند، عرض کردند: «ای رسول خدا! ما چون ملاحظه کردیم که ضعفاء و پیرمردان و پیرزنان و بیماران از نقاط دور دست مدینه توانایی حضور در مسجد شریف شما را مخصوصاً در شب‌های بارانی، ندارند ؛ لذا برای کمک به این جمعیت و رفع نگرانی مسلمانان مسجدی در گوشه‌ای از مدینه ساخته‌ایم، هم اکنون مسجد تمام شده و در انتظار شماست که با قدوم خود و نماز خواندن در آن، آن را افتتاح فرمائید». پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در آن موقع عازم جنگ تبوک بود، فرمود: «می‌روم و بازمی گردم و درباره کار شما تصمیم می‌گیرم». پس از بازگشت حضرت، با همان قیافه‌ها به حضورش شتافتند و درخواست ظاهر فریب خود را تکرار کردند. ناگهان در این هنگام آیات چندی بر پیامبر نازل گردید و با شدیدترین لحنی خداوند پیغمبر خود را از حضور و نماز در آن مسجد بازداشت و آن را یک کانون «تفرقه و کفر» و «ساختمانی بر لب پرتگاه دوزخ» خواند و فرمود: « لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یحِبُّونَ أَنْ یتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ یحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ[سوره توبه، آیه 108] هرگز در آن جا مایست چرا که مسجدی که از روز نخستین بر پایه تقوا بنا شده سزاوارتر است که در آن [به نماز] ایستی [و] در آن مردانی‌اند که دوست دارند خود را پاک سازند و خدا کسانی را که خواهان پاکی‌اند دوست می‌دارد.» اما حقیقت امر چه بود؟ «ابوعامر» عمال خود را دستور داده «پایگاهی» برای او بسازند تا به مدینه مراجعت کرده و با وعده‌ای که در شام به او داده شده بود نقشه‌های شوم خود را عملی سازد. البته چون در محیط مدینه در آن روز ساختن چنین بنائی آن هم به نام «ابوعامر» امکان نداشت، لذا تحت نام مقدس «مسجد» آنهم برای دلسوزی یک طبقه ضعیف و ناتوان، که بهتر از این عنوانی تصور نمی‌شد، مقدمات مطلب را چیدند؛ اما پیک وحی خدا قبل از اجراء مقاصد شوم آنها، پیغمبر را متوجه نقشه‌های آنها نمود و نقشه‌ها نقش بر آب شد. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد آن مسجد را ویران ساخته با زمین یکسان کنند ؛ حتی جایگاه آن را مزبله مردم مدینه قرار دادند، تا مسلمین از این جریانات عبرت گیرند و بدانند هر بنائی به منظور ایجاد نفاق و شکاف در میان مسلمانان برپا شود (یا نتیجه‌اش این باشد) باید از میان برد، حتی اگربه نام مقدس مسجد بوده باشد! زیرا روح دستورات اسلامی از چنان مرکزی بیزار است و اجازه نمی‌دهد به هیچ قیمتی رشته اتحاد مسلمانان از هم گسسته شود.[3]
حال که دانستیم در اسلام فقط مکانی به نام مسجد برای عبادت خداوند مشروعیت داشته و رویکرد بزرگان دین با انحرافاتی از این دست روشن شد، می گوییم واقعاً ساخت خانقاه به چه بهانه‌ای بود و صوفیان در خانقاه چه کارهای انجام می‌دهند؟
بزرگان صوفیه قدیم خانقاه را مکانی مقدس می‌دانسته‌اند تا جایی که احکام مفصلی برای آن بیان کرده‌اند. از این میان در کتاب آداب الصوفیه اثر نجم الدین کبری (540-618 قمری) درباره آداب خانقاه آمده است: «آداب سیم در رفتن به خانقاه. چون ابتدا در خانگاهی رود، پای بر در خانگاه بمالد و بر در خانگاه پای بر زمین نزند. چون در رود سلام نکند و کیسه کفش بیرون گیرد و کفش در پیش نهد و پای چپ از پای اوزار برآرد و بر روی کفش نهد و در کفش نکند تا پای راست به در کند، آنگه پای راست در کفش کند و پس پای چپ در کفش کند و برود وضو بسازد و باز آید و دو رکعت نماز بگزارد و برخیزد و بر حاضران سلام کند.»[4]
بنابراین اصل بنای خانقاه به دستور امیری مسیحی و انجام اعمالی که ریشه در آداب اسلامی ندارد برخلاف معارف اسلامی است و باعث ایجاد اختلاف و دودستگی در میان امت اسلامی است.

پی‌نوشت:

[1] .عبدالحسین زرین‌کوب، ارزش میراث صوفیه، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1392 شمسی، ص 35
[2]. عبدالله بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، مصحح سرور مولایی محمد، توس، تهران، 1386،  ص 10 – 9
[3]. بیستونی محمد، صوفیگری، بیان جوان، 1392، صص 80 – 83
[4]. نجم الدین کبری، آداب الصوفیه و السایر الحائر، به اهتمام مسعود قاسمی، انتشارات طهوری، تهران، 1390، ص 41

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.