تفسیر به رای صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از انحرافات صوفیه مساله "تفسیر به رأى" ایشان است. در عرفان اسلامى همه جا سخن از محتواى وحى و تعلیمات قرآن و سنت است و یک مرد عارف مسلمان هرگز به خود اجازه نمىدهد افکار خود را بر قرآن و سنت تحمیل کند و آن را به آن گونه که میل و خواست او است، تفسیر کند. او در تفسیر آیات و روایات معتبر اسلامى ضوابطى را رعایت مىکند که با قواعد ادبى و مفاهیم لغوى و قرائن حالیه و مقالیه و متفاهم عرف در باب الفاظ و خلاصه آنچه که در فهم مقاصد از الفاظ و عبارات معتبر است سازگار باشد ولى در عرفان وارداتى و تصوّف الفاظ از این قواعد و ضوابط آزاد مىگردد و مانند موم به هر شکلى لازم باشد درمىآید و تفسیر به رأى بر متون اسلامى حاکم مىشود و الفاظ به صورت کنایات و مجازات درمىآید و مفاهیم ذوقى و شعرى جانشین مفاهیم اصیل و واقعى مىشود و به این ترتیب پیشداورىها بر آیات و روایات تحمیل مىگردد و متون اسلامى همان مىگوید که آنها را مى خواهند.[1]
درباره تفسیر به رای یک روایت با سند معتبر وجود دارد که مرحوم صدوق آن را در کتابهای خود آورده است و آن روایت این است: مرحوم صدوق در سه کتاب خود با سند معتبر از امام رضا (علیه السلام) و ایشان از پدران بزرگوارشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کردهاند که خدای متعال میفرماید : «ما امن بی من فسر برایه کلامی [2] کسی که کلام من (قرآن) را با رأی خود تفسیر کند، به من ایمان نیاورده است.»
"محی الدین عربی" که از معاریف صوفیه است، در کتاب «فصوص الحکم» در «فص هارونی» چنین میگوید: «فکان عتب موسی اخاه هارون لما وقع فی انکاره و عدم اتساعه فان العارف من یری الحق فی کل شیء؛ بل یراه عین کل شیء.[3] اعتراض و سرزنش موسی نسبت به برادرش هارون این بود که چرا با پرستش گوساله مخالفت کرد و روح او وسعت این امر را نداشت زیرا عارف کسی است که حق را در همه چیز ببیند، بلکه عین همه چیز ببیند»؟! و به دنبال این سخن اضافه میکند که «اعتراض موسی به سامری نیز به خاطر این بود که خدا را منحصر در صورت گوساله کرده بود» (وگرنه اگر پرستش گوساله به عنوان جزئی از کل جهان آفرینش باشد روی عقیده وحدت وجود که اعتقاد بسیاری از متصوفه است مانعی ندارد.)
و نیز در تفسیر «غرائب القرآن» «نظام الدین نیشابوری» بعد از ذکر تفسیر هر قسمت از آیات، بحثی تحت عنوان «تأویل» میبینیم که روشنترین مصداق تفسیر به رأی است مثلا در ذیل آیات مربوط به مبارزه موسی با ساحران میگوید: «منظور از اژدها (ثعبان) در این داستان همان اژدهای نفس است، زیرا هر چیز را به خود اضافه کنی و محل حاجات خویش قرار دهی اژدهاست همان طور که موسی عصا را به خود اضافه کرد و گفت: «هی عصای؛ این عصای من است» و لذا به او گفته شد، «القاها یا موسی؛ این عصای نفس را بیفکن». منظور از «ید بیضا» (روشنی دست موسی) این است که دستها قبل از آن که به اشیای مادی و دنیوی تماس پیدا کند، پاک و نورانی و روحانی است... و معنای «یرید ان یخرجکم من ارضکم؛ موسی میخواهد شما را از سرزمین خود بیرون براند» این است که میخواست آنها را از سرزمین بشر مادی به نور روحانیت بیرون کند و به همین ترتیب آیات را تأویل میکند تا به مساله تهدید ساحران از طرف فرعون با جمله (وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ) میرسد میگوید: مفهوم آن این است که شما را بر شاخههای تعلقات و پیوندهای دنیا و زر و زیور آن گرفتار میسازم...![4]
با مشاهده چنین احوالی از صوفیه پی به انحراف عمیق صوفیه از نظر تفسیر به رای میبریم و میبینیم صوفیه با تفسیر به رای کردن مقصود کتاب و سنت را به نفع خود تغییر میدهد.
پینوشت:
[1]. بیستونی محمد، صوفیگری از دیدگاه قرآن و حدیث، قم بیان جوان، 1385، ص 49
[2]. التوحید ص 68. باب التوحید و نفی التشبیه ح 23 عیون اخبار الرضا علیه السلام، 1378 هـ . ق، محمد بن علی ابن بابویه (صدوق)، نشر جهان، ج 1 ص 116 باب ماجاء عن الرضا... فی التوحید ، ح 4، امالی صدوق ، 1376 ، محمد بن علی ابن بابویه (صدوق )، کتابچی، ص 6، مجلس دوّم، ح 3
[3]. محمد بن علی بن عربی، فصوص الحکم، چاپ بیروت با تعلیمات ابی العلاء عفیفی. جلد1، صفحه، 291
[4]. نيشابورى نظام الدين حسن بن محم، تفسیر غرائب القرآن که در حاشیه تفسیر طبری آمده است، جلد 9، صفحه 42 و 52
افزودن نظر جدید