انتقادات ابن تیمیه نسبت به صحابه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابن تیمیه انسانی است که برخلاف نظر رایج سخن میگوید و لذا هیچ تقدسی برایش مهم نیست. حتی صحابه که در مرام سلفیان مهمترین رکن بعد از قرآن و سنت است را در جایی که نیاز باشد، مورد نقد و خدشه قرار میدهد و تا جایی پیش میرود، که فضائل صحابه را نیز انکار میکند. او دارای مجموعه فکری است، که هر چیزی با آن مخالف باشد، مردود است. ابن تیمیه برخلاف سایر اهل سنت که اهانت به صحابه و خصوصاً خلفا را خط قرمز خود میدانند، آنقدر خود را بزرگ میانگارد که بهراحتی به تخطئه خلفا دست میزند.
بهطور مثال ابن حجر عسقلانی عالم بلند آوازهی اهل سنت در مورد او مینویسد: «يرد على صَغِير الْعلمَاء وَكَبِيرهمْ قويهم وحديثهم حَتَّى انْتهى إِلَى عمر... ... إِنَّ علیا كَانَ مخذولا حَيْثُ مَا توجه وَأَنه حاول الْخلَافَة مرَارًا فَلم ينلها وَإِنَّمَا قَاتل للرئاسة لَا للديانة وَ إِنَّه كَانَ يحب الرِّئَاسَة وَأَن عُثْمَان كَانَ يحب المَال.[1] ابن تیمیه به رد کوچکترین علما و بزرگترین علمای والامقام پرداخت، تا اینکه حتی به رد عمر هم پرداخت، ... علی بن ابیطالب (علیه السلام) به هر سمت رفته شکستخورد. بارها برای بهدست آوردن خلافت تلاش کرد، ولی کسی او را یاری نکرد، جنگهای او برای دیانت خواهی نبود، بلکه برای ریاستطلبی بود و او ریاست را دوست داشت و همانا عثمان مال دوست بود.»
اهانت به حسین بن علی (علیهما السلام)
او درباره قيام امام حسين (علیهالسلام) میگويد: «ولم يكن في الخروج لا مصلحة دين ولا مصلحة دنيا بل تمكن أولئك الظلمة الطغاة من سبط رسول الله حتى قتلوه مظلوما شهيدا وكان فی خروجه وقتله من الفساد ما لم يكن حصل لو قعد فی بلده فإن ما قصده من تحصيل الخير ودفع الشر لم يحصل منه شیء بل زاد الشر بخروجه وقتله ونقص الخير بذلك وصار ذلك سببا لشر عظيم وكان قتل الحسين مما أوجب الفتن كما كان قتل عثمان مما أوجب الفتن.[2] و در قيام (حسين)، نه مصلحت دين بود و نه مصلحت دنيا؛ بلکه اين ظالمين سرکش بر ضد نوه رسول خدا قدرت پيدا کردند، تا اینکه او را مظلوم و شهيد کردند؛ و در قيام او و کشته شدن او آنقدر فساد بود، که اگر در شهر خود نشسته بود، آنقدر فساد نمیشد! پس آن چيزی که او قصد آن را داشت، از بهدست آوردن نيکی و دفع بدی، اصلاً حاصل نگشت؛ بلکه بدی به سبب قيام او زياد شد و خير کم گرديد؛ و اين سبب شر بزرگی شد؛ و کشته شدن حسين سبب فتنههای بسيار گشت؛ همانطور که کشته شدن عثمان سبب فتنههای بسيار گشت.»
او در نقد صحابه و تخطئهی آنها کار را بهجایی رسانده است، که قیام امام (علیهالسلام) را مخالف سیره و گفته رسول الله (صلی الله علیه و آله) میخواند: «وهذا كله مما يبين أن ما أمر به النبي صلى الله عليه وسلم من الصبر على جور الأئمة وترك قتلاهم والخروج عليهم هو أصلح الأمور للعباد في المعاش والمعاد وأن من خالف ذلك متعمدا أو مخطئا لم يحصل بفعله صلاح بل فساد.[3] این قیام در حالی صورت پذیرفت که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل ائمه ستمکار، امر به صبر کردند و امر به ترک از قتل و قیام در برابر آنان کردند، که این دستور از بهترین راههای زندگی و معاش برای بندگان است، و اگر کسی با این امر پیامبر چه عمداً و چه سهوا مخالفت کند، از عملش صلاحی حاصل نمیشود، بلکه موجب فساد میگردد.»
ابن تیمیه حتی به این مقدار هم بسنده نمیکند، بلکه برخلاف اجماع اهل سنت علاوه بر اهانت به اباعبدالله (علیهالسلام)، سعی در تطهیر عمل ننگین یزید در فرمان به قتل امام (علیهالسلام) را دارد. او دراینباره میگوید: «وأما قتل الحسين فلم يأمر به ولم يرضى به بل ظهر منه التألم لقتله وذم من قتله ولم يحمل الرأس اليه وإنما حمل الى ابن زياد.[4] يزید دستور کشتن حسين را نداده است؛ و راضی به آن نبوده است؛ بلکه از کشته شدن او اظهار درد نمود و سر حسين بهسوی او حمل نگرديد؛ بلکه بهسوی ابن زياد حمل شد.»
پینوشت:
[1]. الدررالکامنة فی اعیان المائة الثامنة، ابن حجر عسقلانی، ج1، ص 179/ 181
[2]. منهاج السنة ، ج4 ، ص 530، دانشگاه محمد بن سعود الإسلامية، ریاض، 1406 هـ.
[3]. همان
[4]. مجموع الفتاوي ، ج4 ، ص 486، دانشگاه ملک فهد، مدینه، 1406.
افزودن نظر جدید