اکنکار و رؤیای عروج
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از گرایشهای فطری ارتقا و تعالی است؛ زیرا روح انسان با تجربهی محضر خداوند متعال، تعالی را تجربه کرده است و اکنون در این دنیای فرودست، محدود و مادی اشتیاق و شور آن تجربه، قرارش را ربوده است. مکتب اکنکار به معنای سفر روح، میکوشد تا پاسخی به این گرایش و نیاز بنیادین ارائه دهد.
بنابر تعالیم اک -که ماهیت و سرشت روح بیان میکند- انسان روح است؛ ذرهای از خداوند که برای تحصیل تجربههای معنوی به جهان فرستاده شده است. هدف در اکنکار، رسیدن به آزادی معنوی در همین دوره از زندگی است که بعد از رسیدن به آن، شما به همکار سوگماد تبدیل خواهید شد.[1] در اکنکار، سوگماد حقیقت غایی است که روح با توجه به آن میتواند سیر کند و مراتبی را پشت سر گذارد.
مراتبی که روح در آنها سیر کرده، ارتقا مییابد و نیز مراتب وجود انسان که روح را همراهی میکنند، عبارتاند از: جسم (ایستول ساروپ)، بدن ظریف (سوخشام ساروپ)، کالبد اثیری (کاران ساروپ)، کالبد ذهنی (نیچ ماناس ساروپ) و روح که میتواند به طبقات بالاتر صعود کند.
فضایی که روح در آنها سیر کرده، بالا میرود مراتب عالم و به این ترتیب است: آندا (جهان فیزیکی) به معنای تخممرغ، به جهت شکل این عالم است که از کیهانها بسیار وسیعتر است. رهماندا، به معنای تخممرغ برهم این جهان، وسیعتر و نورانیتر است. ساچ خاند، به معنای خانهی حقیقی، روح سیّال خدا در این طبقه متجلی است. خودشناسی، در این طبقه به طور کامل اتفاق میافتد. همچنین الاخ لوک، به معنای مکان نامرئی، آگام لوک مکان غیر قابل دسترس و آنامی لوک سرزمین بینام است.
درک نور و صوت خداوند، یا به تعبیر دقیقتر نور و صوت سوگماد که از دیدگاه اکنکار نیروی خلاق و جاری در جهان است، راه سفر روح در این مکتب معرفی میشود.[2] با تمرکز درونی و انجام دادن تمرینات اک، سوگماد خود را به صورت صوت و نور متجلی میسازد. معرفت سوگماد و ارتقای روح به کمک استاد در قید حیات (ماهانتا) که امروز هارولد کلمپ است صورت میگیرد و او نام «هیو» را میآموزد. این ادراک، انسان را در جهانهای آگاهی آزاد کرده و به شادی و لذت زندگی میرساند. کسی که او را اینگونه بیابد، عشق خود را با خدمت به سوگماد ابراز داشته و همکار او میشود. این جوهرهی اکنکار است که با رفتن به جهانهای موهوم و موازی با حقایق هستی و روح تجربه میشود.
سفر روح و تجربههای معنوی آن، گاهی به این عالم مربوط میشود و زمانی به جهانهای دیگر. نمونهای از تمرینها و سرانجام مکاشفات اک که به این جهان مربوط میشود، چنین است: یک مکان را تصویر کنید. هرکجا که خیالتان تصور کند، روحتان به آنجا سفر خواهد کرد.[3] تصورتان را آنقدر زنده کنید که گویی بهراستی آن را میبینید. هنگامی که به اندازه کافی بتوانید زنده از تخیل و تصور خود استفاده کنید، روحتان به آنجا خواهد رفت و از آن مکان مطلع شده و آنجا را میبینید. اما توئیچل در ماجرای سفر روحانی، نمونهای از سفر خود به جهانهای والا را مطرح کرده است. او میگوید: «اولین تجسم سوگماد آن تصور متعالی که خدایش میدانیم (رسیدیم). اصوات میباریدند، هماهنگ سنگریزهها از بلندی، نوتها شورانگیز بودند.»[4]
گاهی اوقات سفر روح در زمان رخ میدهد؛ مثلاً به زمانهای گذشته میرود. هارولد کلمپ، استاد در قید حیات اک میگوید: او موفق شده به سوی خاطرهای مربوط به دههزار سال پیش از میلاد برود و این خاطره، مربوط به دورهای گذشته زندگی او در قارهی زیر آب رفتهی لیموریا میشود.[5]
برای اثبات موهوم بودن این تجربههای معنوی، اگر چه برخی از آنها با واقع سازگار است، نیاز به موشکافیهای عمیق و تعریف روششناسی بحثهای معنوی است. برای مثال پس از رد تناسخ، بهراحتی نمونههایی مثل مکاشفهی اخیر کلمپ، کاملاً رهآورد وهم شناخته میشود؛ اما به هر روی، این گرایش فطری به رهایی و تعالی روح و فرار وی از کالبد مادی است که موجب شده تا افرادی به پایهگذاری مکتبی همانند اک دست بزنند و گروهی نیز از آنها پیروی کنند. اگر انسانشناسی و جهانبینی درستی در کار بیاید که با خرد و شریعت خاتم سازگار باشد، آنگاه سفر حقیقی روح آغاز میشود و روحی که در حقیقت به سوی اصل خویش در حرکت است، به حرکت خود آگاهی یافته، لحظه به لحظه خود را در خدمت خداوند و در حال حرکت به سوی او مییابد و با این بازخوانی کتاب وجود خویش، وجودش سرشار از نور و سرور شده و خداوند دوبال از عشق به آنها میدهد، تا با آن به اوج جهانهای نورانی و معنوی پرواز کنند.[6]
پینوشت:
[1]. کلمپ، هارولد، استاد رویا، ترجمه شهرام شاهمحمدپور، نشر ایساتیس، ۱۳۸۰، ص ۹.
[2]. توئیچل، پال، اکنکار کلید جهانهای اسرار، تهران: نشر زرین، ۱۳۷۹، ص ۱۸۱.
[3]. همان، ص ۷۴.
[4]. پال توئیچل، دندانهای ببر، ترجمه هوشنگ اهرپور، نشر زرین، ۱۳۸۱، ص ۹۸ و ۹۹.
[5]. هارولد کلمپ، روح نوردان سرزمینهای دور، بیجا، ۱۳۸۱، ص ۱۱۲ و ۱۱۳.
[6]. حمیدرضا مظاهریسیف، جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۹، ص ۴۰.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: حمیدرضا مظاهریسیف، جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور...
افزودن نظر جدید