سلفی‌ها؛ خوارج زمان

  • 1395/06/15 - 11:47
خوارج از مشکل‌آفرین‌ترین گروه‌هایی است که با اندکی از طرفداران خود و با بی‌باکی ناشی از جهل و تعصب، کج‌فهمی و غرور، توانست در بهترین دوران اسلام که افتخار رهبری امیرالمومنین علی (علیه السلام) را داشت، دین را به بدترین شکل ممکن از مسیر خود خارج کند. این جریان با وهابیت دارای مبانی مشترک و در اهداف اشتراک مساعی دارند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خوارج از پر صداترین و مشکل‌زاترین گروه‌های اسلامی است، که با اندکی از طرفداران خود و با بی‌باکی ناشی از جهل و تعصب، کج‌فهمی و غرور و نادانی، توانست در بهترین دوران اسلام که افتخار رهبری امیرالمومنین را داشت، دین را به بدترین شکل ممکن از مسیر خود خارج کند. این جریان با وهابیت دارای مبانی مشترک و در اهداف اشتراک مساعی دارند.[1]

برداشت‌های نادرست از دین
خوارج با فهم انحرافی و متعصبانه از آیات قرآن و با ظاهربینی و استدلال به آیه شریفه‌ی «... إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ.[انعام/ 57] حکم تنها از آنِ خداست...» تمام حکومت‌ها را به‌جز حکومت الهی رد می‌کنند و به‌همین دلیل، حکمیت را باطل و کفر پنداشتند.
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در تفسیر بسیار زیبا و جذاب از فهم ایشان فرمودند: «کلمه حَقٍّ یُرادُ بِها الباطِلُ.[2] این سخن حقی است که از آن اراده‌ی باطل شده است.» تفسیر این جمله، به فهم واقعی از آیات برمی‌گردد؛ زیرا معلوم است که خداوند نمی‌خواهد، هرگونه حکومتی را رد و حکومت را برای خود تعریف کند، بلکه می‌خواهد بگوید هر حکومتی، باید از قانون الهی تبعیت کند. والا غیر الهی است. در این مورد در کتاب «بررسی تطبیقی ایده‌ها و رفتارهای خوارج و وهابیت» آمده است: «حکم در این آیه به‌معنای قانون و برنامه حکومت است، نه به‌معنای حکومت و فرمانروایی.»[3]
جناب علامه طباطبایی نیز می‌فرمایند: «ماده «حکم» دلالت دارد، بر اتقان و استحکامى که اگر در هر چيزى وجود داشته باشد، اجزائش از متلاشی شدن و تفرقه محفوظ می‌ماند و هر موجودى که بر اساس حکمت، به‌وجود آمده باشد، اجزايش متلاشى نمی‌گردد و در نتیجه، اثرش ضعيف و نيرويش درهم‌شکسته نمى‌شود. برگشت جميع مشتقات اين ماده از قبيل احکام، تحکيم، حکمت، حکومت و... به‌همین معنای جامع است. آمر در امرى که مى‌کند و قاضى در حکمى که صادر مى‌کند، گویى در مورد امر و حکم، نسبتى ايجاد می‌کند و مورد امر و حکم را با آن نسبت مستحکم مى‌سازد و بدین‌وسیله ضعف و فتوری را که در آن راه يافته بود، جبران مى‌کند.»[4]
وهابیان دقیقاً همین نحوه استدلال را ارائه می‌کنند.
نحوه‌ی این شباهت را استاد اسدعلی‌زاده این‌گونه تعبیر کرده است: «بر اثر برداشت‌های نا‌درست خود از آیات و روایات، شفاعت، توسل، استغاثه، نذر را شعار مذهبی خود قرار می‌دهند، ولی می‌گویند درخواست شفاعت، استغاثه، توسل و نذر برای غیر خدا جایز نیست. این درست است که شفاعت و استغاثه و غیر این‌ها همه از خداست و درواقع، خداوند است که مورد استغاثه قرار می‌گیرد. او مددکار حقیقی انسان است. فقط او غنی است و غیر او همه محتاجند و امر شفاعت و امثال آن به‌دست قدرت خداوند متعال است، ولی وهابی‌ها منظور دیگری دارند و آن این‌که ما نباید کسانی را که خدا بزرگشان کرده (پیامبران و اولیاء)، بزرگشان بداریم و به آن‌ها متوسل بشویم و شفاعت بطلبیم و برای رفع نیاز به سراغ آن‌ها برویم و نذر کنیم. ازاین‌رو، می‌گویند: شفاعت، توسل و یاری خواستن از کسانی‌که خدا آن‌ها را شفیع، وسیله تقرب و دادرس مردم قرار داده، بدعت است.»[5]

پی‌نوشت:

[1]. برای اطلاع بیشتر در‌‌باره گروه خوارج به کتاب‌های «وقعة صفین»، «الخوارج و الحقیقة الغائبة»، «تاریخ سیاسی صدر اسلام» «شیعه و خوارج» و کتاب‌های مربوط به تاریخ زندگانی امام امیرالمؤمنین (علیهم السلام) و کتاب‌های ملل و نحل و فِرَق و مذاهب، مراجعه فرمایید.
[2]. نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 40، بی‌تا.
[3]. بررسی تطبیقی ایده‌ها و رفتارهای خوارج و وهابیت، اکبر اسد علی زاده، مقاله سراج منیر، تابستان 91، شماره 6 موسسه دارالاعلام
[4]. تفسیر المیزان، استاد علامه طباطبایی، ج 7، ص 115-116، جامعه مدرسین، قم؛ بی‌تا.
[5]. بررسی تطبیقی ایده‌ها و رفتارهای خوارج و وهابیت، اکبر اسد علی زاده، مقاله سراج منیر، تابستان 91، شماره 6 موسسه دارالاعلام

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.