پیروی بی‌چون و چرا در مکتب پائولو کوئلیو

  • 1395/01/31 - 12:36
مساله پیروی مرید از مراد در سیروسلوک عرفانی یک مساله مهم و اساسی است که مبنای عقلی دارد. زیرا عقل آدمی دستور می‌دهد که از انسان آگاه و خیر خواه پیروی کند. پیر یا مرشد یا مراد که به عنوان انسان آگاه و رشد یافته شناخته شده است به حکم عقل سزاوار اطاعت است. همانگونه که در مسائل پزشکی نیز چنین است. اما...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مساله پیروی مرید از مراد در سیروسلوک عرفانی یک مساله مهم و اساسی است که مبنای عقلی دارد. زیرا عقل آدمی دستور می‌دهد که از انسان آگاه و خیر خواه پیروی کند. پیر یا مرشد یا مراد که به عنوان انسان آگاه و رشد یافته شناخته شده است به حکم عقل سزاوار اطاعت است. همانگونه که در مسائل پزشکی نیز چنین است. مریض وقتی به پزشک مراجعه می‌کند و درد خود را با او مطرح می‌سازد. دستورات پزشک را بی‌چون و چرا می‌کند. بهبودی مریض لازمه‌اش پیروی از پزشک است. سالک در نزد استاد سلوک، حکم مریض را دارد که در اثر اجرای دستورات استاد بهبود روانی و روحی حاصل می‌کند. ولی از آنجا که اطاعت از استاد به حکم عقل است و عقل حاکم اول و اصلی در این خصوص است. بنابراین تا آخر نیز حکومت دارد. چون به حکم عقل مطیع و پیرو مرشد می‌شویم، به حکم عقل نیز این اطاعت را ادامه می‌دهیم. اگر پیروی از پیر به حکم عقل نباشد ارزش نداشته و قابل دفاع نخواهد بود. پیروی از احساس همانند خود احساس موقتی می‌گردد. در حالیکه پیروی عقلانی همانند خود عقل مداوم است. بنابراین نمی‌توان گفت که حکم پیر و مرشد همیشه مطاع است ولو بخلاف عقل باشد. زیرا عقل ما را به پیشگاه راهنما برده است. اگر حکم عقل قابل تخلف باشد، باید در اینجا نیز قابل تخلف باشد. در مسئله موسی(علیه‌السلام) و خضر(علیه‌السلام) این قاعده جاری بود که موسی کارهای خضر را خلاف عقل و فطرت می‌یافت و بلافاصله اعتراض می‌کرد. وقتی خضر حکمت عمل خود را شرح می‌داد، حضرت موسی تابع او می‌شد و از اعتراضش عذر خواهی می‌کرد. بنابراین در مسئله سیروسلوک هر جا کار به ظاهر خلاف عقل باشد سالک حق دارد که از سرّ آن سوال کند، تا در اثر سوال حکمت‌های آن عمل روشن گردد. بنابراین عقل بالاتر از استاد قرار دارد. به همین جهت اگر استاد دستوری خلاف دستور عقل دهد، حکم عقل بر حکم استاد مقدم می‌گردد. حکم به قتلِ انسان بی‌گناه از نظر عقل و شرع محکوم است.
پائولو در کتابش می‌گوید: «پیرزن نزدیک شد و در یک قدمی من ایستاد. در گونه‌ای خلسه کف دو دستش را بر سرم گذاشت و گفت: باشد که یعقوب قدیس با تو باشد که او یگانه چیزی را که باید کشف کنی، به تو بنمایاند باشد که نه چندان کُند و نه چندان تُند گام بردار، که همواره بنا به قانون و حکم جاده پیش بروی. باشد که از او که راهنمایت خواهد بود، پیروی کنی حتی اگر دستوری به تو بدهد که قتل کفرگویی یا بی‌معنا باشد. باید سوگند فرمانبری مطلق از راهنمایت یاد کنی»[1]. بنابراین جمله‌ی «حتی اگر دستوری به تو بدهد که قتل، کفرگویی یا بی‌معنا باشد باید سوگندِ فرمان‌بری مطلق از راهنمایت یادکنی» کاملاً غلط است و این پیروی نه تنها سالک را به مقصد نمی‌رساند بلکه در نیمه راه می‌ماند و چه بسا گمراه شده و تنزل نماید. امروزه متأسفانه مسئله سیر و سلوک نیز همانند بسیاری از مسائل دیگر مورد سوء استفاده افراد سودجو و دکاندار قرار گرفته است. بسیاری از فرقه‌های به ظاهر عرفانی، عرفان را دام افراد ساده لوح و پاک طینت قرار داده‌اند. افرادیکه به امید تکامل و تعالی قدم به وادی سیر و سلوک می‌نهند ولی در اثر ساده لوحی آنها و حیله گری مدعیان عرفان سر از ناکجا آباد در آورده و عمر عزیز را به هدر می‌دهند و زندگی را از مسیر زنده‌اش خارج ساخته و در راه مرگ سپری می‌کنند.[2]

پی‌نوشت:

[1]. پائولو کوئلیو، خاطرات یک مغ، تهران: نشر کاروان چاپ هشتم، 1380، ص 40 .
[2]. آب و سراب 3، قادر فاضلی، تهران: نشر فضیلت علم، 1389، ص 103.  

جهت مطالعه بنگرید به: آب و سراب 3، قادر فاضلی، تهران: نشر فضیلت علم، 1389.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.