مناظره با یک وهابی درباره عدم کیفیت خدا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله آیاتی که وهابیون در جسمانیت خدا به آن تمسک میکنند این آیه است: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى [طه/5] همان بخشندهاى كه بر عرش مسلّط است». وهابیون با توجه به ظاهر این آیه میگویند که خدا بر عرش تکیه داده است، و این یعنی جسمانیت خدا البته قبلا درباره عدم جسمانیت خدا بحث شده است.[1] آنچه در این نوشتار کوتاه به آن میپردازیم، مناظره بین یک شیعه و وهابی درباره همین موضوع است.
شیعه: به یاد دارم روزی با یک وهابی، درباره این آیه بحث میکردیم وقتی وهابی از دست من خسته شد، (و نتوانست برای من جسمانیت خدا را ثابت کند.) گفت: ما همان را میگوئیم که گذشتگانمان میگفتند: استواء [2] معلوم است. و کیفیت استواء مجهول و سوال درباره آن بدعت میباشد.
به او گفتم: تنها مساله را مبهمتر کردی، با زحمت فراوان آب را با آب معنی کردی. در حالیکه عصبانی شده بود گفت: چگونه؟ گفتم: اگر استواء معلوم است، پس کیفیت نیز معلوم میباشد. و اگر کیفیت مجهول است، پس استواء هم مجهول بوده و از آن جدا نمیشود، فهمیدن استواء درست عین فهمیدن کیفیت است. و عقل هیچ فرقی میان توصیف چیزی و کیفیت آن نمیگذارد، زیرا این دو یکی هستند.
مثلاً اگر گفتی که فلانی نشسته است، در این صورت علم تو به نشستن او همان علمت به کیفیت او است، وقتی میگوئی که استوا معلوم است، پس همان علم به استوا، علم به کیفیت است، و الا کلام تو تناقض خواهد داشت، بلکه عین تناقض است، چگونه تو عالم به استواء خواهی بود و در همان حال از کیفیت بیاطلاع؟! ....مدتی ساکت شد، هیچ جوابی نمیداد، سپس معذرت خواست که عجله داشته و اجازه گرفت و رفت.[3]
پینوشت:
[1]. جسمانیت خدا در صحیح بخاری
[2]. درباره معنای «استواء» باید گفت که: واژه «سوی» با مشتقات آن در قرآن فراوان به کار رفته است؛ ولی در مواردی «استوا» به خداوند سبحان نسبت داده شده است که به آنها «آیات صفت استوا» میگویند که عبارتند از: این آیه «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى.[طه/5] همان بخشندهاى كه بر عرش مسلّط است». نیز همین تعبیر در آیات دیگر آمده است. صفت استواء مانند تعدادی دیگر از صفاتی که در قرآن و روایات برای خداوند بهکار رفته است. (مثل صفت فوقیت، وجه، ید، غضب، حب، بغض، مکر و…) مورد بحث میان مفسران و دانشمندان علوم قرآنی واقع شده است.
[3]. سیداحمد، معتصم، حقیقت گمشده، قم: بنیاد معارف اسلامی، 1377، ص296.
افزودن نظر جدید