وهابیت دنباله رو خوارج
با بررسی تفکرات وهابیت، خوارج صدر اسلام در اذهان زنده میشود. چرا که با مطالعه سرگذشت خوارج و تطبیق آن با وهابیت کنونی، وجوه مشترک فراوانی را میتوان یافت. مشترکاتی که مع الاسف، چهره زیبای اسلام را در انظار جوامع جهانی تیره کرده است. با توجه به شباهات فراوانی که بیان خواهد شد، آیا میتوان گفت که این گروه تروریست، مسلمان هستند؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با بررسی اندیشهها و تفکرات و فتاوای صادره از وهابیت عصر حاضر، خوارج صدر اسلام در اذهان زنده میشود. چرا که با مطالعه سرگذشت خوارج و تطبیق آن با وهابیت کنونی، وجوه مشترک فراوانی را میتوان یافت. مشترکاتی که چهره زیبای اسلام را در انظار جوامع جهانی مکدر و تیره کرده است.
شباهت وهابیت و خوارج
1) یکی از وجوه مشترک بین خوارج و وهابیت، برداشتهای نادرست و غیر منطقی از دین است. خوارج با استناد به آیه «قُلْ إِنِّي عَلي بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلينَ.[انعام/۵۷] بگو من از جانب پروردگارم دليل آشكارى دارم ولى شما آن را دروغ پنداشتيد و آنچه را به شتاب خواستار آن هستید، در اختيار من نيست. فرمان جز به دست خدا نيست كه حق را بيان میكند و او بهترين داوران است.» و برداشت غلط از آن، هر حکومتی به غیر از حکومت خدا را باطل میدانستند. لذا در ماجرای حکمیت بعد از جنگ صفین، حکمیت را باطل و کفر دانستند و در مقابل آن قیام کردند که منجر به پدید آمدن جنگ نهروان شد که در آن خون بسیاری از انسانها ریخته شد.
امیرالمومنین (علیه السلام) در مورد تفسیر به رأی خوارج در خصوص این آیه فرمودند: «کَلِمَةُ حَق یُرادُ بِهَا الباطِل.[1] جمله (لا حکم الا لله) کلمه حق و درستی است ولی خوارج از آن برداشت غلط کردند.» در دوران کنونی و عصر حاضر، وهابیت نیز همانند خوارج با برداشتهای یکسویه و غیر واقعی از آیات شریف قرآن و روایات، مباحثی چون شفاعت، توسل و زیارت را کفر شمرده و مرتکبین به آن را کافر میدانند. در حقیقت یاری جستن از اهلبیت پیامبر (علیهم السلام) را نوعی بدعت در دین میدانند و در تألیفات خود به شدت بر روی این موضوعات مانور میدهند.
آنها با رجوع به آیات متعدد قرآن و برداشتهای غلط از آن آیات، دیگر مسلمین را متهم به کفر میکنند.
مثلاً در مسئله شفاعت به چند آیه از قرآن تمسک میکنند و با تفسیر به رأی و برداشت ناصواب از آن آیات، مسئله شفاعت را نفی میکنند و آن را نوعی بدعت در دین میدانند. مثلا:
الف) خداوند در سوره مبارکه بقره میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِیَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ.[بقره/۲۵۴] اى كسانىكه ايمان آوردهايد از آنچه به شما روزى دادهايم انفاق كنيد پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى و كافران خود ستمكارانند.»
ب) در سوره مبارکه سجده خداوند فرمود: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ.[سجده/۴] خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريد، آنگاه بر عرش [قدرت] استيلا يافت براى شما غير از او سرپرست و شفاعتگرى نيست؛ آيا باز هم پند نمیگيريد.»
ج) در سوره مبارکه زمر آمده است: «أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ.[زمر/۴۳] يا غير از خدا شفاعتگرانى براى خود گرفتهاند، بگو آيا هر چند اختيار چيزى را نداشته باشند و نيانديشند.»
د) خداوند در آیه دیگر سوره زمر فرمودند: «قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.[زمر/۴۴] بگو شفاعت يكسره از آن خداست؛ فرمانروايى آسمانها و زمين خاص اوست. سپس به سوى او باز گردانيده میشويد.»
۲) یکی دیگر از مشترکات بین خوارج و وهابیت توجه به ظواهر آیات و روایات (ظاهر گرایی) است.
وهابیت همانند سلف ناخلف خود، خوارج، برای حل همه مسائل، به ظواهر آیات و روایات تمسک میکنند و آن را برای خود حجت میپندارند و عقل را هرگز دخیل در این امور نمیدانند.
توجه به ظاهر آیات آنقدر برای وهابیت اهمیت دارد که سبب شد آنها با توجه به آیاتی مانند «یدالله فوق ایدیهم.[فتح/۱۰] دست خدا بالاى دست آنها است.» «استوی علی العرش.[حدید/۴] بر عرش استیلا یافت.» «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَة.[قیامت/۲۲و23] آن روز رخسار طايفهاى از شادى برافروخته و نورانى است و با چشم قلب جمال حق را مشاهده مىكنند.» حکم به تجسیم بدهند.
ولی غافل از این هستند که محکماتی در قرآن داریم که جسم بودن خداوند را محال مینماید. مانند آیه شریفه «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ.[انعام/۱۰۳] چشمها او را در نمیيابند و اوست كه ديدگان را درمییابد و او لطيف آگاه است.»
۳) از وجوه مشترک دیگر بین وهابیت و خوارج، کافر خواندن دیگر مسلمانان است.
با رجوع به کتب فرق و نحل، میبینیم که یکی از ابتداییترین عقاید خوارج، تکفیر مسلمانانی است که مرتكب گناه كبيره میشوند. آنها قائلند که: «مرتکب گناه کبیره كافر است اگر چه ايمان قلبى به اسلام داشته باشد و نماز بخواند و چون كافر است، جان و مال او احترام ندارد و ازدواج با آنها و داد و ستد با آنها حرام است و حتی خوردن ذبیحه آنها را جایز نیست.»[2]
این رویه در وهابیت کنونی نیز به وضوح قابل مشاهده است. آنها مسلمانانی را که عقایدی مخالف با عقایدشان داشته باشند، کافر میدانند و مال و جان و ناموس آنان را مباح میشمارند.
حال با توجه به روایتی که رسول خدا فرمودند: «الخوارج کلاب النار.[3] خوارج سگهای جهنم هستند» و با توجه به شباهات فراوانی که با وهابیت دارند، آیا میتوان گفت که این گروه خونخوار و تروریست، مسلمان هستند؟
آیا نمیتوان گفت که وهابیت دنبالهرو خوارج هستند و «کلاب اهل النار» هستند؟
پینوشت:
[1]. نهج البلاغة خطبه۴۰
[2]. الملل و النحل، شهرستانی،: ج ۱ ص ۱۳۹
[3]. سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، دارالفکر، بیروت: ص۶۰،ح ۱۷۳، کتاب السنة
مسند احمد، احمد بن حنبل، دارالفکر، بیروت: ج۷، ص۵۱، ح۱۹۱۵۲
نویسنده: محمد یاسر بیانی
افزودن نظر جدید