اگر عشق مفهوم معنوی دارد چرا صوفیه آن را منطبق میکنند؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیه از یک سو معتقدند که عشقی که در صحبتهای خود از آن نام میبرند بر امور معنوی صدق میکند و منظور ایشان از عشق، همان عشق معنوی است، و حال آنکه در حکایات و ادبیات صوفیانه همین عشق، تعبیر به عشق مجازی شده است و بیش از عشق تعبیری معنوی داشته باشند، آنرا در تعابیر مادی بهکار گرفتهاند. اما برای روشن شدن این سوال باید مطالب زیر روشن گردند.
۱. مطلب اول این است که: عشق که عبارت از تجاوز در حد محبت و میل مفرط به چیزی[۱] میباشد، یک صفت و کیفیتی است که بر نفس انسان عارض میشود حالا این عشق میخواهد عشق حقیقی باشد یا مجازی.
عشق حقیقی عبارت است از عشق به ذات خدا و صفات او و عشق مجازی عبارت است از عشق به غیر خدا. و عشق به غیر خدا را تقسیم کردهاند به عشق عفیف و آن عشقی است که مبدأ آن زیبایی مطلق است و به عشق حیوانی و آن عشقی است که مبدأ آن شهوت و طلب لذت حیوانی است.[۲]
پس این نفس و باطن انسان است که این صفت و معنی را به خود میگیرد و مثل سایر صفات نفسانی انسان از قبیل: محبت، تنفر، غضب، رضایت، خوشحالی، حسد، تعصب و امثال اینها در خارج مصداق عینی ندارد تا به آن اشاره شود. و هر انسانی استعداد و قوه عشق را نسبت به زیباییهای مادی و جسمی در نفس خودش دارد چون در خلقت و سرشت انسان این نیروی نفسانی قرار داده شده است. پس این طور نیست که عشق اصلاً واقعیتی ندارد و یک امر دروغین و بیاساس است بلکه عشق یک امر واقعی است که توسط تأثیر مبادی خارجی خصوصاً زیباییهای بدنی و ظاهری انسانی در نفس ایجاد میشود. منتهی بعضیها در مقابل این اثر خارجی به خاطر داشتن اراده قوی و نفس پاک و تقوی مقاوم هستند و از تولید عشق در نفس خود جلوگیری میکنند. اما بعضیها در برابر این مبادی خارجی به علت عوامل درونی و ضعف نفس آسیب پذیرند فلذا تسلیم آن شده و عقل را تبدیل به عشق میکنند.
پس از حیث مفهوم بین عشق حقیقی بر فرض وجود آن و بین عشق مجازی تفاوتی وجود ندارد و بر هر تقدیر عشق همان صفت نفسانی و علاقه مفرط و میل شدید میباشد که به چیزی تعلق میگیرد، نه خصوصیت عاشق و نه خصوصیت معشوق هیچ کدام در حقیقت و معنا و مفهوم عشق دخالت ندارند. حالا میخواهد متعلق عشق خدا باشد یا یک پسر یا دختر زیبا تغییری در معنای عشق ایجاد نمیشود.
۲. مطلب دوم این است که اختلاف و تفاوت در عشق به اعتبار لذتی[۳] که از عشق در نفس عاشق به وجود میآید در یک صورت قابل تصور است و آن این است که عشق به خداوند متعال و امور معنوی قابل تعلق باشد چون در این فرض لذتی که از عشق ناشی میشود لذت معنوی خواهد بود. و لذت معنوی یا عقلی به لذتی گفته میشود که برای عقل حاصل میگردد و عقل آن را درک میکند. مثل لذتی که از خواندن نماز، دعا، عبادت. انجام کارهای خیر، دانستن مسائل علمی و امثال اینها برای عقل حاصل میشود و فقط برای عقل قابل درک است، اما لذت حیوانی و غریزی و به عبارت دیگر لذت مادی و جنسی که ثمره عشق حیوانی و شهوانی میباشد و نیز لذت خیالی و وهمی توسط عقل قابل درک نمیباشند بلکه به وسیله حواس ظاهری و یا خیالی و وهمی وقتی که به امور مربوطهشان تعلق میگیرند در نفس انسان ایجاد میشود. بنابراین میتوانیم عشق را به اعتبار لذتی که از آن حاصل میشود به عشق معنوی و عشق مادی و جنسی چنانچه در متن سوال آمده است تقسیم کنیم. ولکن چون اصل مسئله عشق حقیقی دارای ابهام بوده و عقلاً و نقلاً غیر قابل اثبات میباشد و حتی اثبات وجود چنین عاشقی در واقع و خارج برای دیگران نیز غیر ممکن است و علاوه بر اینها عشق و عقل در شخص واحد و در آن واحد غیر قابل اجتماع است بنابراین تقسیم عشق به عشق معنوی و عشق مادی و جنسی از ریشه باطل میگردد و عشق حقیقی و معنوی صوفیه فقط در عالم ادعا جایگاه دارد و وجود مصداق خارجی برای آن غیر ممکن است. پس وجود عشق عملی در خارج و واقع منحصر میشود به عشق مجازی ولو عشق مجازی را بر دو قسم عفیف و حیوانی تقسیم کردهاند[۴] لکن در حقیقت بین آن دو از نظر ماهیت و مبداء هیچ اختلافی وجود ندارد چون منشاء و مبداء هر دو زیبایی میباشد حالا یا زیبائی مطلق یا زیبایی در اندام و بدن انسان و زیبایی مطلقی که منشاء عشق میشود مصداقی جز در اندام ظاهری انسان ندارد.
نتیجه این میشود که عشق فقط یک عشق است و آن عشقی است که مبداء آن زیبایی در اندام و صورت و اعضاء ظاهری انسان باشد. و زیبایهای موجود در غیر اندام انسان هرگز نمیتواند مبداء عشق بشود و لذا یک حیوان زیبا و یا یک مجسمه زیبا و امثال اینها نمیتواند در نفس انسان عشق نسبت به خودشان ایجاد کنند چون نفس انسان از اینگونه زیباییها تحریک نمیشود. و علت آن این است که در تحقق عشق یک نوع رابطه لذتآور بین عاشق و معشوق شرط میباشد. و رابطه لذتآور هم یا حسی است که با نگاه به معشوق و لمس او و شنیدن صدای او حاصل میگردد و یا خیالی و وهمی است که با سرودن اشعار و تخیل معشوق برای عاشق قابل تحقق است.
۳. مطلب سوم این است که آیا واقعاً صوفیه در عمل عشق را منطبق بر عشق مادی و جنسی میکنند صدق این مطلب از گفتار خود عرفا و اعمال و کرداری که در این جهت از صوفیه و عرفا نقل شده است روشن میگردد.
ملاصدرا درباره عشق عرفا و صورتهای زیبای جوانان احوالی را ذکر میکند و خود وی چنین نظر میدهد: التذاذ شدید به صورت زیبا و محبت مفرط به سوی کسی که در آن شمائل لطیف و تناسب اعضا و ترکیب بدنی قشنگ وجود دارد متحسن و محمود است و غایات شریف بر آن مترتب میگردد. در ادامه میگوید: وجود این عشق در انسان از فضائل و محسنات شمرده میشود نه از رذائل و بدیها. و این عشق باعث میشود که معلمین پسران زیبا روی را به خاطر رغبتی که در آنها به سوی این پسران وجود دارد به طور احسن تعلیم دهند. و گفته است که این عشق انسان را به عشق حقیقی میرساند به دلیل اینکه "المجاز تنطره الحقیقه".[۵]
اما رفتار و کردار عرفاء و صوفیه بنابر آنچه که از احوالات و زندگی نامههای آنها نقل شده اکثر آنها عملاً به عشق حیوانی و مادی مبتلا بودهاند.[۶]
۴. بعد از بیان این مطالب عوامل انطباق عشق به امور مادی و جنسی را میتوانیم چنین مطرح کنیم:
اول: عامل اول که از کلام خود صوفیه و عرفا بدست میآید این است که عشق مجازی پلی است که عاشق را به عشق حقیقی میرساند و در این رابطه ملاصدرا چنین میگوید: «... استعمال این محبت (عشق) در اواسط راه عرفانی و در حال ترقیق نفس و تنبیه از خواب غفلت و اخراج نفس از بحر شهوات حیوانی سزاوار است. اما در زمان استکمال نفس به علوم الهیه و اتصال او به عالم قدس دیگر برای او سزاوار نیست که دوباره خود را به این عشق مشغول کند».[۷]
البته این عامل توجیه و بهانهی خوبی برای صوفیه میباشد ولکن اصل مسئله دارای اشکالات متعددی است. چون اولاً، عشق حقیقی نسبت به خداوند قابل تحقق نیست تا عشق مجازی پلی برای رسیدن به آن قرار بگیرد. ثانیاً شخص عارف وقتی مشغول عشق مجازی با زیبا رویان است چگونه برای او ممکن است که از عشق حیوانی به عشق حقیقی منتقل گردد و چگونه این حد و مرز بین عشق حقیقی و عشق مجازی در او ایجاد میشود تا او درک کند که به مقام وصال رسیده است و دیگر باید از عشق مجازی اجتناب کند؟ آیا اجتناب از عشق مجازی بعد از اینکه غرق در آن شد برای او ممکن است؟ ثالثاً اینکه بعد از وصال به عالم قدس دوباره برای عارف برگشت به سوی عشق مجازی احتمال داده میشود و چنانکه خود ایشان فرموده این خود دلیلی است بر اینکه عاشق اصلاً به عشق حقیقی و وصال نرسیده است و نمیرسد.
دوم: عامل دوم چیزی است که از بطلان عامل اول بدست میآید و آن این است که بعد از بطلان عشق حقیقی اثباتاً، ثبوتاً و مصداقاً عشق منحصر میشود در عشق مجازی و آن هم در قالب عشق حیوانی و جنسی وقتی که چنین شد فقط کسانی عملاً مبتلا به این عشق میشود که تحت سلطه هواهای نفسانی و شهوانی خود قرار گرفته باشد و از نفس اماره پیروی کند و از ضعف اراده و عدم تقوی و عدم ایمان محکم برخوردار باشد.
در نتیجه در هیچ شریعتی بر عشق و عاشقی ترغیب نشده است و در شریعت اسلام حتی از مقدمات آن نهی شده است مثلاً پیامبر اسلام فرمود:«حذر کنید از نظر کردن به پسران ساده روی اغنیاء و ملوک که فتنه ایشان سختتر است از فتنه دختران مخدره»[۸] روایات در احادیث زیادی در این رابطه وجود دارد که نیاز به ذکر نیست.
در قرآن کریم عشق زلیخا به حضرت یوسف (علیه السلام) نکوهش شده است و فرموده است که اگر برهان خداوند نبود حضرت یوسف نیز به این عشق آلوده میشد و سر از فحشاء در میآورد ولکن خداوند او را حفظ کرد.[ سوره یوسف، آیه ۲۳ و ۲۴]
پس عارف و صوفی باید از این پل برگردد و راه رسیدن به خداوند را از معصومین (علیه السلام) بیاموزند.
پینوشت:
[۱] . سید جعفر سجادی، فرهنگ علوم عقلی، ص ۳۵۷، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه، ۱۳۶۱ ش.
[۲] . نصیرالدین محمد طوسی، شرح اشارات ۳/۳۸۳، قم، نشرالبلاغه، اول، ۱۳۷۵ ش.
[۳] . سید جعفر سجادی، فرهنگ علوم عقلی، ص ۵۰۳، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه، ۱۳۶۱ ش.
[۴] . نصرالدین محمد طوسی، شرح اشارات، ۳/۳۸۳، قم، نشرالبلاغه، اول ۱۳۷۵ ش و صدرالدین شیرازی اسفار، ۳/۱۷۱، بیروت، در احیاء التراث العربی، سوم، ۱۹۸۱ م.
[۵] . صدرالدین محمد شیرازی، اسفار ۳/۱۷۱ و ۱۷۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی، سوم ۱۹۸۱م.
[۶] . رجوع شود به خیراتیه، ج ۱، تألیف آقا محمدعلی بهبهانی.
[۷] . صدرالدین محمد شیرازی، اسفار، ۳/۱۷۵، بیروت دارالحیاء التراث العربی، سوم ۱۹۸۱م.
[۸] . محمد حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰/۳۴۰، قم، موسسه آل البیت داراحیاء التراث، سوم، ۱۴۱۶ ق.
افزودن نظر جدید