سیر و سقوط معنوی انسان

  • 1394/11/17 - 23:54
با تباهی استعداد روحی، قوت و امتیاز انسان به ضعف و عوامل انحطاط و سقوط تبدیل می‌شود. چنان‌که «حیوانی خطرناک‌تر از حیوان‌های دیگر خواهد شد... فرعون‌ها، قارون‌ها، نمرود‌ها و شیطان‌های مجسم هم استعداد تکامل و ترقی داشتند. آن‌ها هم اگر به خود می‌آمدند، فکر می‌کردند و به یاد جوهر انسانی خود می‌افتادند، می‌توانستند پیش بروند.»

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ درک استعداد عظیم و نامحدود انسان برای ملاقات و پیوند با خداوند، ما را با موضوع خطیری روبرو می‌کند و آن این‌که ما روی یک لبۀ باریک ایستاده‌ایم؛ می‌توانیم این استعداد نامحدود را به شکوفایی برسانیم یا به تباهی بکشانیم. تباهی و شقاوتی که هیچ موجود دیگری، نظیر آن‌را تجربه نمی‌کند. در واقع آدمی روی لبه‌ای باریک حرکت می‌کند که از یک سو به پرتگاهی هولناک و از سوی دیگر به اوج شکوفایی راه دارد.
فرض کنید استعداد روحی انسان به جای شکوفایی به سوی خداوند، به سمت دنیا برود، در این صورت این انسان به چه هیولای وحشتناک و سیری‌ناپذیری تبدیل خواهد شد! هیچ موجودی نمی‌تواند به اندازه او جنایت و زیاده‌خواهی کند. این‌جا استعدادی بی‌نهایت وجود دارد که هرز می‌رود؛ از این‌رو ستمگری انسان حدی ندارد و همه حدود را درهم می‌شکند؛ به اندازه‌ای که هیچ حیوانی نمی‌تواند بدان پایه وحشیانه رفتار کند یا زیاده خواه باشد.
با تباهی استعداد روحی، قوت و امتیاز انسان به ضعف و عوامل انحطاط و سقوط تبدیل می‌شود. چنان‌که «حیوانی خطرناک‌تر از حیوان‌های دیگر خواهد شد... فرعون‌ها، قارون‌ها، نمرود‌ها و شیطان‌های مجسم هم استعداد تکامل و ترقی داشتند. آن‌ها هم اگر به خود می‌آمدند، فکر می‌کردند و به یاد جوهر انسانی خود می‌افتادند، می‌توانستند پیش بروند.»[1] شکوفایی استعداد روحی، کاملا در اختیار انسان است. انسان با پرورش هوش معنوی و تقویت انگیزه‌های معنوی می‌تواند در مسیر شکوفایی پیش رود و برعکس می‌تواند با رها کردن این راه، خود را نابود کند. «این جنگ، استکبارها، ظلم‌ها، شکاف‌های طبقاتی، غارت ثروت ملت‌ها و فقر عجیبی که بر بخش عظیمی از مردم دنیا حاکم است، همه بر اثر نبود معنویت.»[2] وقتی انسان، معنویت را از دست بدهد و رابطه با خدا را فراموش کند، بر سر دوراهی قرار می‌گیرد، که به‌ناچار به سوی یکی از آن‌ها رانده خواهد شد؛ ممکن است به امکانات قدرت دست پیدا می‌کند و استعداد روحی‌اش به طور سیری‌ناپذیر به دنیا معطوف شود؛ آن‌گاه از انجام هیچ ظلم و ستمی فروگذار نخواهد کرد؛ یا دستش به امکانات قدرت نمی‌رسد و زیر سلطۀ دیگران قرار می‌گیرد. زندگی بدون معنویت خارج از این دو حالت نیست. از این رو معنویت حقیقی ماهیتی رهایی‌بخش دارد و روی آوردن به آن، زمینه‌ساز رهایی از سلطه و ستم است.
در وضعیت عادی، انسانی که معمولا در دام غفلت می‌افتد، در واقع ترکیبی از استعداد‌های بزرگ و بیشمار و ضعف‌ها و هوس‌های فریبنده و جذاب است. این دو به هم آمیخته‌اند و انسان را به صورت معمایی دشوار درآورده‌اند. «بشر خصوصیتش این است که مجموعه‌ی انگیزه‌ها و غرایز متضاد است و مکلف است که در خلال این انگیزه‌های گوناگون، راه کمال را بپیماید.»[3] ترکیب شگفت‌انگیزی که به نام انسان می‌شناسیم می‌تواند «مظهر برترین و زیباترین حقایق هستی» باشد، و گاه می‌تواند «محل بروز زشتی‌ها و پستی‌های بی‌همانند» شود.[4]
کسانی‌که این انسان‌شناسی را منهای خداشناسی دنبال کرده‌اند، این ظرفیت‌ها و استعدادهای والا و پست را در ابهامی رازآلود به ضمیر ناخودآگاه نسبت داده‌اند؛ اما از منظر معنویت اسلامی، رسالت انسان در زندگی این است که معمای وجود خود را حل کند و با غلبه بر ضعف‌ها، غفلت‌ها و هوس‌ها، عظمت‌ها و زیبایی‌های الهی را پرورش دهد. «انسان می‌تواند با استخراج گنجینه‌های استعداد (که در نهاد اوست) خود را و جهان را که برای او آفریده شده به زیباترین وجهی بسازد و بیاراید، و با دو بال علم و ایمان به عروج معنوی و مادی نایل آید، و می‌تواند با تضییع یا به انحراف کشاندن این استعداد جهنمی از ظلم و فساد در جهان بیافریند.»[5]

پی‌نوشت:

[1]. خامنه‌ای، سید علی (رهبر معظم انقلاب اسلامی) بیانات، 28/10/77.
[2]. همو، بیانات، 27/3/83.
[3]. همو، بیانات، 12/6/77.
[4]. همو، بیانات، 12/6/77.
[5]. همو، بیانات، 15/6/80.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: معنویت‌های رهایی بخش، مظاهری سیف، قم، نشر صهبای یقین، قم، 1393، ص 62.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.