تناقض آشکار در برخورد با روایات

  • 1394/10/06 - 07:51
یکی از روایاتی که دلالت بر ولایت و برتری مطلق امیرمؤمنان (علیه السّلام) بر همه اصحاب، دارد روایت «طیر(پرند)» است. طبق این روایت، روزی پرنده شکار شده‌ای را به عنوان غذا به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه آوردند؛ حضرت با دیدن گوشت لذیذ پرنده، دستان خود را به دعا گشود و از خداوند خواست تا بهترین بندگانش را برای همسفره شدن...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از روایاتی که دلالت بر ولایت و برتری مطلق امیرمؤمنان (علیه السّلام) بر همه اصحاب، دارد روایت «طیر(پرند)» است. طبق این روایت، روزی پرنده شکار شده‌ای را به عنوان غذا به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه آوردند؛ حضرت با دیدن گوشت لذیذ پرنده، دستان خود را به دعا گشود و از خداوند خواست تا بهترین بندگانش را برای همسفره شدن با وی بفرستد؛ که ناگهان امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) از راه رسید و بر ایشان وارد شد. اگر چه سند این حدیث از محکم‌ترین اسناد و متن آن از متقن‌ترین متون روایی است، اما از آن‌جا که این روایت، افضلیت بی‌مانند امیرمؤمنان (علیه السّلام) را به خوبی ثابت می‌کند، بسیاری از علمای اهل‌سنت و مورد قبول وهابیت، تمام توان خود را در تضعیف این روایت به کار گرفته‌اند. جالب این‌جاست اگر همین گروه، روایتی جعلی که در صدد تراشیدن فضیلتی برای ابوبکر، عمر و یا عثمان باشد هر چند مخالف با نص قرآن باشد، به هر شکل شده آن را توجیه کرده و یا با قاعده «یقوّی بعضها بعضا» آن را می‌پذیرند؛ چنان که محمد بن اسماعیل صنعانی در «سبل السلام» می‌گوید: «و مثله حدیث «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر و عمر» أخرجه التّرمذی و قال حسن و أخرجه أحمد و ابن ماجه و ابن حبّان و له طرق فیها مقال إلّا أنّه یقوی بعضها بعضا.[1] حدیثی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: پس از من به ابوبکر و عمر اقتدا کنید. را ترمذی، احمد، ابن ماجه و ابن حبّان روایت کرده‌اند و با وجود آن که در سند آن حرف است، امّا از باب «یقوّی بعضها بعضا» مورد قبول واقع می‌شود.» یا اگر روایتی جعلی و ساختگی همچون روایت «مروا أبابکر فلیصلّ بالنّاس» که با تناقضات فراوان در سند، دلالت و مدلول روبه‌روست، حتّی اگر بیش از 8 سند نداشته باشد، امّا چون می‌خواهند به هر قیمتی شده به عنوان یکی از ادّله خلافت ابوبکر به کار گیرند آن را «متواتر» می‌نامند، امّا روایتی همچون حدیث «طیر» که بیش از 90 سند دارد چون به عنوان دلیلی بر افضلیت امیرمؤمنان (علیه السّلام) به شمار می‌آید «تواتر» آن را انکار و به هر شکل شده در صدد توجیه آن برمی‌آیند.
دشمنی ابن‌تیمیه، بنیان‌گذار وهّابیت با حدیث طیر؛ ابن‌تیمیه که مبنای روایی او در قبول روایت آن است که اگر روایتی را حتی اگر چند شخص فاجر و فاسق روایت کنند، امّا چون طرق آن متعدد باشد قابل قبول است، امّا از آن‌جا که رویکرد وی انکار و دشمنی با اهل‌بیت (علیهم السّلام) و انکار فضایل آن حضرات به هر قیمتی می‌باشد، خود را به آب و آتش زده تا به هر شکل شده حجیّت این روایت را زیر سؤال برد و با اشکالات واهی و بی‌ارزش از پذیرش آن سر باز زند. او خود در دروغی آشکار تمام روایات موجود را که بسیاری از آنها با اسناد صحیح در کتاب‌های اهل‌سنت و مورد قبول وهّابیت نیز آمده، یک‌جا انکار کرده و همه را دروغ پنداشته است: «فإنّ حدیث الطّیر لم یروه أحد من أصحاب الصّحیح و لا صحّحه أئمة الحدیث... أنّ حدیث الطائر من المکذوبات الموضوعات عند أهل العلم و المعرفة بحقائق النّقل...[2] حدیث طیر را هیچ‌یک از اصحاب صحاح (ستّه) نقل و هیچ یک از پیشوایان حدیث نیز آن را تصحیح ننموده‌اند... حدیث طیر از دروغ‌ها و جعلیات، نزد اهل علم و آگاهان به علم حدیث است.
دشمنی ابن کثیر با حدیث طیر؛ ابن کثیر دمشقی که اندکی پیش اعتراف خود وی را در خصوص بیش از 90 سند حدیث طیر و نگاشته شدن کتاب‌ها درباره این حدیث خواندیم در تناقضی آشکار دشمنی خود را با حدیث طیر آشکار نموده و تنها دلیل برای ردّ این حدیث را «قبول نکردن قلب» خود دانسته است: «و بالجملة ففی القلب من صحّة الحدیث هذا نظر و إن کثرت طرقه.[3] با وجود طرق و اسناد فراوان برای این حدیث، امّا قلب من می‌گوید این حدیث صحیح نیست.» انسان‌های منصف و آزاد اندیش به خوبی قضاوت می‌کنند که عناد و دشمنی با امیرمؤمنان (علیه السّلام) انسان را به جایی می‌رساند که با وجود اعتراف بر صحت اعتبار روایت از حیث سند و دلالت، امّا تنها معیار برای عدم پذیرش حقیقت، قلب آقای ابن کثیر می‌گردد. هنگامی که استاد ابن کثیر یعنی شمس الدین ذهبی که او را امام جرح و تعدیل و امام علم حدیث در مکتب مورد قبول وهابیت می‌خوانند، مهم‌ترین ملاک وی در تایید و یا تکذیب روایتی که در فضیلت امیرمؤمنان (علیه السّلام) بیان شده قلب اوست، از ابن کثیر و پیروان وی چه انتظاری می‌توان داشت؟ ذهبی در شرح حال احمد بن ازهر که روایتی را در فضایل امیرمؤمنان (علیه السّلام) نقل کرده تنها دلیل عدم صحت روایت او را شهادت قلبش می‌داند: «أحمد بن الأزهر النیشابوری الحافظ إتّهمه یحیی بن معین فی روایة ذلک الحدیث عن عبد الرّزّاق... لا باس به و لم یتکلّموا فیه الّا لروایته عن عبد الرّزّاق عن معمّر حدیثا فی فضائل علیّ (علیه السّلام) یشهد القلب انّه باطل.[4] احمد بن ازهر نیشابوری حافظ... به او اشکالی وارد نیست، مگر آن که روایتی از عبد الرزاق از معمر در مورد فضایل علی بن ابی طالب نقل کرده که دل من شهادت می‌دهد که این روایت دروغ است!»

پی‌نوشت:
[1]. سبل السلام، محمد بن إسماعیل الصنعانی الأمیر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 11.
[2]. منهاج السنة النبویة، ابن تیمیه، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 7، ص 371.
[3]. البدایة و النهایة، ابن کثیر دمشقی، مکتبة المعارف، بیروت، ج 7، ص 354.
[4]. میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ذهبی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 1، ص 213.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.