پاسخ به دو روایت در وجوب تخریب قبور
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ساخت بنا بر فراز قبور انبیاء، اولیاء، بندگان صالح و برگزیدگان خداوند از جمله موارد تعظیم شعائر الهی است که بر اساس آیه شریفه «وَمَنْ يُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوي القلوب [حج/32] کسانی که شعایر خدا را بزرگ میشمارند کارشان نشان پرهیزگاری دلهایشان باشد» از سنّتهای حسنه به شمار میرود. اما درباره روایتی همچون روایت جابر که گفته: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گچکاری قبور، نوشتن بر آنها و ساخت بنا بر فراز آنها و یا قدم گذاردن به روی آنها را نهی نمودند.»[1] روایاتی از این قبیل دلالت بر تحریم ندارد؛ چرا که نوشتن بر قبور و پاگذاردن بر آنها حرام نمیباشد؛ علاوه بر آن که ظاهر عبارت «یبنی علیها» بر این دلالت دارد که ساخت بناء بر خود قبور، مورد نهی میباشد، نه آن که ساختن بنا با فاصله و به دور قبر به عنوان دیوار و بقعه نیز ممنوع باشد که حقیقتا چنین کاری را بنای بر قبور نمیگویند، اگر چه شاید مجازا بنای بر قبور بگویند.
اما استدلال به حدیث ابوالهیّاج در خراب کردن بناهای ساخته شده برفراز قبور که در آن به نقل از وی آمده است: «امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) به من فرمود: آیا تو را برای کاری که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا برای انجام آن مامور ساخت، اعزام نکنم؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من امر فرمود: هیچ تمثالی را به جای مگذار و همه آنها را از بین ببر! هر قبری را که از زمین برآمده باشد را با زمین مسطح کن!»[2] این حدیث، به چند دلیل ناتمام است:
نخست: همانگونه که به خوبی در روایات مشهود است آنچه مورد امر قرار گرفته، از بین بردن همه قبور دنیا نیست، بلکه قبرهای خاصّی مورد نظر بوده، به همین جهت میتوان گفت: این حدیث در مورد قضیه و واقعه خاصّی بوده است. دوّم آن که چه بسا دستور حضرت درباره تخریب قبور مشرکان در از بین بردن آثار جاهلیت بوده، چنان که نام «صنم؛ بت» که در روایت آمده همین معنا را تایید میکند. همچنین دلایل دیگری که ممکن است وجود داشته و ما از آن بیخبر باشیم که سبب صدور چنین امری از سوی امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) شده باشد. سوّم آن که میتواند مقصود از قبوری که امیرمؤمنان (علیه السّلام) امر به تخریب آنها نموده قبوری باشد که قبله برخی از ملتهای اهل باطل قرار گرفته و تصاویر و مجسمههایی از مردگان بر آن نصب و آنها را عبادت میکردهاند. چهارم آن که اگر واقعا مراد آن حضرت تخریب و تسطیح تمام قبور میبود، زمانی که حکومت و زمامداری جامعه اسلامی به دست حضرت افتاد چنین دستوری صادر میفرمود. و یا حداقل دستور به تخریب قبور پیامبران میداد که در آن زمان در سرزمینهای فلسطین، سوریه، عراق و ایران برافراشته بود. پنجم آن که آیا معقول به نظر میرسد که امیرمؤمنان (علیه السّلام) ابوالهیّاج را مامور چنین کاری سازد و او از انجام این کار سرباز زده باشد؟! ششم و مهمتر آن که «تسویه» از نظر لغت و عرف بدون ذکر قرینه بدین معناست که یک شیء به خودی خود مسطح گردد و با این تعریف، مسطح کردن قبر در حدیث مورد بحث بدان معناست که خود قبر را مسطح کنند یعنی سطح روی قبر را مسطح نمایند و اگر مراد مسطح کردن قبر با زمین باشد لازم بود که در عبارت بفرماید: «إلّا سوّیته مع الأرض» چون در مساوی نمودن دو چیز متفاوت با یکدیگر لازم است دو شیء مورد نظر بیان گردد در حالی که در حدیث مورد نظر به دو جهت چنین چیزی منظور نمیباشد: الف) منظور از مسطح کردن قبور در روایت فوق، برداشتن برآمدگیهای کوهانی شکل روی قبر است نه بلندی قبر از روی زمین.
ب) مراد، مساوی ساختن حجم قبر و خراب کردن اضافات و همسطح کردن قبر است؛ یعنی روی قبر را هماهنگ و مساوی با حجم خود قبر ساخته و اضافات آن را خراب کرده و اطراف آن را همسطح با خود قبر سازد. به هر حال چه از نظر لغت و چه از نظر استعمال دلیلی وجود ندارد که مراد از تسویه در حدیث مورد نظر را خراب کردن قبر و همسطح ساختن آن با زمین دانست، بلکه لازم است تا مراد را یکی از معنای مورد اشاره قرار داد. در نهایت باید گفت: اگر مراد از عبارت «مشرفا» به معنای بلندی و علو باشد، شامل تمام قبرهایی که از روی زمین مرتفع گردیدهاند نمیشود؛ چرا که بلندی قبر نسبت به قبور دیگر سنجیده میشود. از این رو بعید نیست که امر به مسطح ساختن قبور، آن دسته از قبور باشد که از اندازه متعارف بلندتر باشد، چنان که جمعی از علما فتوا به کراهت بلند ساختن قبور به اندازه بیش از چهار انگشت دادهاند. همچنین با وجود سیره مستمره از سوی مسلمانان در بلندتر ساختن قبور از روی زمین چگونه میتوان قبور را بر اساس معنایی نامأنوس از یک روایت تخریب نمود؟! بخاری در صحیح خود، روایتی از سفیان تمّار نقل میکند که او قبر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را به صورت بلند و کوهانی شکل دیده است: «ابوبکر بن عیاش از سفیان تمار روایت کرده که او روی قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به صورت کوهانی شکل مشاهده نموده است.»[3] همچنین ابوداود در کتاب جنائز از قاسم روایت کرده است: «عایشه را ملاقات کرده و به او گفتم: ای مادر! قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به من نشان بده! او نیز سه قبر را که نه خیلی بلند و نه خیلی چسبیده به زمین بود را به من نشان داد.»[4] همچنین ابن جریر، از شعبی، روایت کرده است: «تمامی قبرهای شهدا بلند و کوهان شکل بوده است.»[5] با توجه به چنین روایاتی اگر بنا باشد قول به کراهت بلندی قبور را قبول نمود باید قبور انبیا و اولیا و برگزیدگان الهی را استثنا نمود.
پینوشت:
[1]. الجامع الصحیح سنن الترمذی، ترمذی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 368.
[2]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 666.
[3]. الجامع الصحیح المختصر، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 468.
[4]. سنن أبی داود، دار الفکر، بیروت، ج 3، ص 215.
[5]. کنز العمال، متقی هندی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 15، ص 311.
افزودن نظر جدید