پائولو: ارتکاب خطا جایز است!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخلاف آنچه در ادیان الهی گفته میشود، در مکتب معنوی پائولو کوئلیو، سالک راه معنویت نباید بر صراط مستقیم متمرکز باشد. او در مثالی میگوید: انسانی که تنها نور را میجوید و چشمهای خود را خیره به خورشید نگه میدارد، سرانجام کور میشود و به روشنی نمیرسد.[1] رزمآور نور راه خود را از تردیدها و خطاها خواهد یافت.[2] در نگاه او «ما جایزیم در زندگیمان خطاهای بسیار مرتکب شویم؛ جز خطایی که ما را به تباهی بکشاند».[3] «وقتی کسی راهش را انتخاب میکند، نباید بترسد. او باید برای برداشتن گامهای غلط نیز شهامت کافی داشته باشد».[4] هرچه در ادیان الهی از گناه و خطا حذر داده میشود، پائولو میکوشد آنرا برای جویندگان معنویت نوینش عادی و بیخطر جلوه دهد. در نگاه او، هر خطایی برای سالکان راه جایز است، مگر «بیاحترامی به حقوق دیگران، فلج شدن از ترس، احساس گناه، این گمان که سزاوار خوبی یا بدیای نیست که در زندگی برایش رخ میدهد، و جبن».[5] از آنجاکه پائولو خط سیر زندگی را سراسر در جستوجوی رؤیاها ترسیم کرده است و به نوع آن و درستی و خطایش اهمیتی نمیدهد، برای تثبیت مکتبش، شیرینی زندگی را در میل به ارتکاب اشتباه و ماجراجوییهای بیحاصل میبیند.[6]
پائولو در این اندیشهاش از مهابهاراته تأثیر پذیرفته است. او به اعتراف خودش، در هیجده سالگی از این کتاب تأثیر میپذیرد. پائولو داستان کتاب را اینگونه نقل میکند که شاهزادهای ولایتعهدی را به برادرزادهاش داد و پسرش سر به شورش گذاشت. جنگ در گرفت و خداوند برای تماشا ظاهر شد. ژنرال یکی از لشکرها سوار بر ارابه به میانۀ میدان رفت و تیرش را به سوی خدا گرفت و گفت: خداوندا! چه دهشتی! اکنون اینجا کشتاری به راه خواهد افتاد و ما میکشیم و کشته خواهیم داد. این جنگ، برادرکشی است. در طرف دیگر نیز انسانهای خوب هستند. پس من به جنگ نمیروم و خودم را اکنون همینجا فدا خواهم کرد. خداوند به او میگوید: نبرد آغاز شده و اکنون وقت تردید نیست. اگر زندگی، تو را به اینجا کشانده است، پس نخست مبارزه کن؛ سپس دربارۀ این مسائل باهم صحبت خواهیم کرد.[7] او میخواهد از این داستان نتیجه بگیرد که باید در پی ماجراهایی که زندگی برای انسان پیش میآورد بود و نتیجه و درستی آن چندان اهمیتی ندارد. خداوند نیز به همین راضی خواهد بود.
شاید برخی از خوانندگان آثار او نتوانند با فطرت خود کنار آیند و خطا را برای خود تجویز کنند. پائولو برای آرام کردن آنها میگوید: بهفرض راهی که در پیش گرفتهاید اشتباه باشد؛ همیشه فرصت اصلاح خطا هست. «تردیدها نباید مانع تصمیمگیری شوند. تو تصمیم میگیری و سپس میتوانی تأمل کنی. آنچه در طول زندگیام دریافتهام این است که همواره امکان تصحیح وجود دارد. همیشه یک فرصت دومی پیش میآید.»[8]
بررسی و نقد:
الف) نباید مستقیم حرکت کرد. راه از میان خطاها میگذرد!
- به نظر نمیرسد پائولو خود به این کلام پایبند باشد. او در جایی دیگر مینویسد: «وقتی چیزی را میخواهی، فقط روی آن تمرکز کن. هیچکس هرگز به هدفی که نمیبیند، نخواهد رسید».[9] اگر انسان هدفی دارد، باید برآن تمرکز کند تا بیراه نرود؛
- پائولو حرکت مستقیم را به خیره شدن به خورشید تشبیه کرده است؛ یعنی وضعیتی که در توان آدمیان نیست و با طبع آنها سازگار نیست. چنین نیست که راه مستقیم با طبع مخالف باشد. خداوند، انسان را چنان ساخته است که به راه تعالی شیفته باشد و توانایی طیّ آنرا داشته باشد. مستقیم مثل گذر از تنها معبری است که از دل جنگل میگذرد. چپ و راست رفتن یا توقف کردن، طعمه شدن برای گرگان درندۀ شبهنگام است؛
- وقتی میتوان گفت راه از خطاها میگذرد که نقشۀ آن در دسترس نباشد و جز آزمون و خطا چارهای نداشته باشیم. همانگونه که در بحث نبوت و شریعت گفته شد، به اطمینان میتوان گفت خداوند نقشۀ راه را فرستاده است. مشکل این است که برخی نمیخواهند به راه خدا تن دهند.
ب) زندگی همیشه فرصت جبران خطا را میدهد!
- به فرض که زندگی فرصت جبران خطا را بدهد، فرصت کل زندگی محدود است و راه بینهایت. هربار اشتباه، فرصتی از فرصتهای زندگی را تباه میکند؛
- بسیاری از اشتباهها فرصت جبران ندارند. اگر کسی جنون سرعت داشته باشد و سپس تصادف کند و فلج شود، زندگی هیچگاه به او فرصت جبران خطایش را نمیدهد. اگر کسی عمری در پی هرزگی باشد؛ عمری مواد مخدر مصرف کند و زندگیاش را از دست بدهد؛ عمری خود را دلبستۀ لذایذ حیوانی کند؛ به فرض که زندگی او را متوجه اشتباهاتش کند، فرصتی برای جبران و اصلاح نخواهد داشت.
- هیچگاه نمیتوان مطمئن بود که چقدر از عمر باقی است. چهبسا در همان لحظه خطا و اشتباه، مرگ فرا رسد و دیگر فرصتی برای جبران نباشد.
ج) از آنجا که خداوند نیز خطاکار است؛ از آنجاکه خطا گاه موجب حرکتهای جدید میشود؛ و از آنجاکه غرور سالک را میگیرد، پس ارتکاب خطا جایز است!
- در بحث خداشناسی ما میخوانیم که خداوند نمیتواند خطاکار باشد؛
- خطا، تنها به این دلیل که گاه موجب نوآوری میشود، جواز نمییابد. اگر راه درست با تأمل برای نوآوری و نواندیشی همراه باشد، آثار بیشتری حاصل میشود؛
- غرور، اگر برای سالک خطر دارد، از آنروست که او را از راه باز میدارد. تجویز خطا خود نسخهای است که موجب بازماندن از طیّ مسیر درست و پیمودن راه خطا میشود. برای بازماندن از مسیر درست نمیتوان پیمودن مسیر نادرست را تجویز کرد. غرور و خطا، هردو رسیدن به سالک را به سرمنزل مقصود به خطر میاندازند. اگر پائولو از غرور میترسد، باید گفت راههای دیگری نیز برای برطرف کردن غرور سالک هست. عبادت به پیشگاه خداوند، سر بر آستان او ساییدن، خدمت به خلق و خدا را همواره در ذکر بزرگ داشتن، راههایی معقولتر برای این منظورند.
پینوشت:
[1]. مکتوب، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی، کارون، تهران، 1385، ص 20.
[2]. راهنمایی رزمآور نور، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی، کارون، تهران، 1388، ص 27.
[3]. زندگی، گزین گویههای پائولو کوئلیو، مارسیا بوتهلو، ترجمه سمیه پیلهور، حوض نقره، تهران، 1388، ص 79.
[4]. بریدا، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی و بهرام جعفری، کارون، تهران، 1383، ص 5.
[5]. چون رود جاری باش، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی، کارون، تهران، 1386، ص 171.
[6]. ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی، کارون، تهران، 1387، ص 233، 214.
[7]. اعترافات یک سالک، پائولو کوئلیو، ترجمه دلآرا قهرمان، بهجت، تهران، 1379، ص 218، 219.
[8]. همان، ص 224.
[9]. قصههایی برای پدران، فرزندان و نوهها، پائولو کوئلیو، ترجمۀ آرش حجازی، 1387، تهران، کارون، ص 20.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: شریعت رؤیا، حامد حسینیان، موسسه امام خمینی (رحمهالله)، 1393، ص 332.
افزودن نظر جدید