انحراف تصوف از دريچه ولايت
پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ ولایت، از مختصات شیعه است و در غیر شیعه جایگاهی ندارد. به دلیل تأثیرگذاری ائمه شیعه (علیهم السلام) در بین مسلمین و چهره ممتاز ایشان، در زمان امام صادق(علیه السلام) تصوف را در مقابل اهل بیت(علیهم السلام) قرار دادند و مسایل معنوی را در قالب بزرگان و بعدها اقطاب صوفیه مطرح کردند تا ولایت و علم ائمه (علیهم السلام) را تحت الشعاع این جریان قرار دهند. در میان صوفیه حکیم ترمذی از نخستین صوفیانی است که به صورتی گسترده به بحث ولایت پرداخته و حتی به برتر شمردن ولی از نبی متهم گشته است. این اتهام البته بر پایه محکمی استوار نیست؛ چنان که وی بارها بر این نکته تاکید میورزد که هیچ کس را نمیتوان برتر از انبیاء دانست.[1]
در تصوّف مقام ولایت، عبارت است از رتبه فنای فی الله؛ "ولی" که همان "قطب" است، در این مرحله در تجلی خداوند محو و مستهلک شده و به علت شکر و استغراقی که بر او عارض میشود، تابعیت و عبودیت به حسب صورت (نماز و روزه) از او مرتفع میگردد؛ اما از نظر معنا او عین تابع و عابد است. تفاوت تصوف با شیعه در اینباره، اقسامی است که متصوّفه برای "ولیّ" قائل شدهاند. از این رو تصوف اقسامی برای "ولی" قائل شدند.
عزیز الدین نسفی در این باره میگوید: «بدان که اولیاء خدا در عالم، سیصد و پنجاه و شش کساند و این سیصد و پنجاه و شش کس همیشه در عالم بودهاند. چون از ایشان یکی از عالم میرود، یکی دیگر به جای وی مینشانند تا از این سیصد و پنجاه و شش کس کم نشود... این سیصد و پنجاه و شش کس طبقات دارند؛ شش طبقهاند: سیصد تنان و چهل تنان و هفت تنان و پنج تنان و سه تنان و یکی. این یکی قطب است و عالم به برکت وجود مبارک او برقرار است. چون وی از این عالم برود و دیگری نباشد که به جای وی نشیند، عالم بر افتد.[2] مسئله دیگر اینکه متصوّفه، ولایت را اکتسابی میدانند و هر کس میتواند خودش را به قطبیت برساند، در حالیکه در نزد شیعه ولیّ فقط از طرف خداوند منصوب میشود.
مولوی در دفتر دوم مثنوی میگوید:
پس به هر دوری ولیی قائم است * تا قیامت آزمایش دائم است
دست زن در دامن هر کو ولی است * خواه از نسل عمر خواه از علی است
ولایت صوفیان شخصیت سازی دربرابر ائمه شیعه است. صوفیه در مورد ولایت دست به توجیهات زیادی زدند؛ چنانکه ذهبیه قائل شدهاند که: امامان، ولایت کلیه شمسیه و اولیای صوفی، ولایت جزئیه قمریه دارند. با توجه به اینکه سران صوفیه در آغاز سنیمسلک بودهاند، طبیعی است که تن به ولایت اهل بیت(علیهم السلام) ندهند. از اینرو برای انصراف از اهل بیت(علیهم السلام) و جذب مردم به خود، تعریفی از ولایت ارائه دادند که با اعتقادات تشیع و مبانی روایی و حتی آیات قرآن، در تعارض است. و یا مینویسد: قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است.[3] صوفیه ولایت جزئیه در عصر غیبت را مختص به اقطابشان میداند و آنان را نمایندگان حق و نائب امام(عجل الله تعالي فرجه الشريف) معرفی میکند به نحوی که هر کس که قطب را بشناسد نیازی به انتظار ظهور حضرت قائم در عالم صغیر و عالم کبیر نخواهد داشت.[4]
پینوشت:
[1]. ختم الولایه، صص ۳۵۷ و ۳۹۴
[2]. کتاب انسان الکامل، ص ۳۱۷
[3]. فصلنامهٔ عرفان ایران، شماره ۷ ، صص ۳۳ و ۳۴
[4]. گنابادی، سلطان محمد، سعادت نامه، تصحیح و تعلیقات حسینعلی کاشانی بیدختی، حقیقت، تهران ۱۳۷۹صفحه ۲۴۵
افزودن نظر جدید