نقش قطب در مسلک تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ همانگونه که میدانیم، هر جمعی باید دارای پیشوا و جلودار باشد تا در رابطه با هماهنگی و جهتدهی آن جمع یا گروه، نظر تعیینکننده و سرنوشتساز را بدهد و اهداف گروهی که برای خود یک نفر را به عنوان رهبر تعیین نکند، به نتیجهی مطلوب نخواهد رسید.
ساختار فرقهها و نحلهها نیز از این قاعده و قانون مهم، مستثنی نیست و تمامی فرقهها برای پیشبرد اهداف، شخص یا گروهی را به عنوان مغز متفکر آن جریان میپذیرند تا بتوانند به حیات خود در عرصهی اجتماع ادامه دهند. تمام فرق صوفیه در این راستا شخصی را با نام قطب، برای خود مشخص میکنند که این شخص در این جایگاه نقش رهبری فرقه را به عهده دارد. نقش قطب در ساختار فرقه، نقشی اساسی و تعییینکننده است؛ تا جایی که به اعتراف بزرگان صوفیه صحت اعمال دراویش صوفی بسته به تأییدات و سرسپردگی به قطب است. مرحوم شیخ عباسعلی کیوان قزوینی با لقب طریقتی منصورعلیشاه، شیخ مجاز گنابادی در این رابطه مینویسد: «صحت اعمال و عبادات و معارف، موقوف است به اجازهی قطب و الا باطل است و قبول خدا نیست اگر چه با خلوص نیت باشد؛ زیرا معنی خالص بودن نیت، خلوص للقطب است و کسی راهی به خلوص لله ندارد مگر از راه قطب».[1]
همانگونه که مشاهده شد، نقش قطب در فرقهی صوفیه تا اندازهای حائز اهمیت است که بدون اجازه و رضایت قطب، هیچ عملی از اعمال اسلامی از مریدان وی در درگاه الهی قابل قبول نیست! عین القضات همدانی از بزرگان صوفی منش و صاحب قلم در این مسلک، در رابطه با مقام قطب پا را فراتر ازاین نهاده و قطب را به گونهای در برابر دین قرار میدهد و مینویسد: «اگر در موافقت پیر، خلاف راه دین خود نرود، پس او هنوز مرید دین خود بُوَد، نه مرید پیر»![2]
از این مجال مشخص میشود که مسألهی قطب در مباحث فرقهای و تشکیلاتی منحرف، یک بدعت و نوآوری سوئی است که به بهانهی آن اهداف فرقه دنبال شود. خصوصأ اینکه جایگاه قطب در فرقهی صوفیه، قائم مقام امام عصر ارواحنا له الفدا بوده و با این بیان برای خود یک رتبهی مقدسی نیز کسب کرده است. در این رابطه در فصل نامهی «عرفان ایران» که منصوب به فرقهی صوفیهی گنابادی است، آمده: «اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریبأ یکسان است... قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است.»[3]
در اینجا به وضوح میبینیم که صوفیان قطب خود را با همهی نواقص ظاهری و اعتقادی و روحی و عرفانی، مصداق معین و مشخص امام معصوم دانسته و مقامات امام را برای او قائلند. مثلأ در زمان حاضر، فرقهی گنابادیه، نورعلی تابنده را که از خواندن چند سطر آیهی قرآن بدون غلط عاجز است را امام وقت خود معرفی میکنند. از اینگونه انحرافات در فرق مختلف صوفیه به وضوح دیده میشود که همگی نتیجهی دوری از حقیقت دین و فاصله گرفتن از راهنمایان حقیقی معارف الهی و اسلامی که همان اهل بیت (علیهم السلام) هستند، میباشد.
پینوشت:
[1]. کیوان قزوینی، عباسعلی، استوارنامه ص 192
[2] .عین القضات همدانی، تمهیدات ص 99 ؛ شریفی احمدحسین، درآمدی برعرفان حقیقی و عرفان کاذب، انتشارات صهبای یقین، ص 230
[3]. فصلنامه ی عرفان ایران، شماره 7 ، صص 33 و 34
افزودن نظر جدید