امامت، أعم از حکومت است

  • 1394/06/31 - 23:31
وهابیت در پی ضعف و ناتوانی و همچنین نبود دلایل کافی مبنی بر ادعای خود نسبت به راجح نشان دادن خلافت ابوبکر و عمر، برای اثبات مدعای خود به کتب شیعه و کلام گهربار امیرالمومنین (علیه السلام) روی آوردند و با نگرش کاملا سطحی پاره‌ای از جملات آن حضرت را موافق نظر خود پنداشته و از آن علیه شیعه و به نفع خود قلم‌فرسایی می‌کنند. به عنوان مثال ایشان با استناد به قطعه‌ای از...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت در پی ضعف و ناتوانی و همچنین نبود دلایل کافی مبنی بر ادعای خود نسبت به راجح نشان دادن خلافت ابوبکر و عمر، برای اثبات مدعای خود به کتب شیعه و کلام گهربار امیرالمومنین (علیه السلام) روی آوردند و با نگرش کاملا سطحی پاره‌ای از جملات آن حضرت را موافق نظر خود پنداشته و از آن علیه شیعه و به نفع خود قلم‌فرسایی می‌کنند. به عنوان مثال ایشان با استناد به قطعه‌ای از فرمایش امیرالمومنین (علیه السلام) که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم، خلافت و جانشینی رسول اکرم را انتصابی ندانسته و بلکه انتخابی وانمود کردند و در پی آن ترجيح داشتن خلافت خلفای پیش از امیرالمومنین (علیه السلام) را درست و بدون اشکال دانستند.
خوب است در ابتدا و همان‌گونه که قبلا اشاره کردیم، مقداری از خطبه 92 نهج‌البلاغه را که بدان استناد شده است را مد نظر قرار داده و سپس وارد بحث شویم: «مرا وا گذارید و دیگری را طلب کنید؛ زیرا ما به استقبال شرایطی می‌رویم که چهره‌های مختلف و جهات گوناگونی دارد؛ دل‌ها بر این امر استوار و عقل‌ها ثابت نمی‌ماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره‌ی فساد فرا گرفته و راه مستقیم حقّ ناشناس مانده. آگاه باشید اگر دعوت شما را اجابت کنم طبق آن‌چه خود می‌دانم با شما رفتار می‌کنم و به سخن این و آن و سرزنش سرزنش‌کنندگان گوش فرا نخواهم داد، اگر مرا رها کنید، من هم چون یکی از شما، شاید شنواتر و مطیع‌تر نسبت به رئیس حکومت خواهم بود. و در چنان حالی من وزیر و مشاورتان باشم بهتر از آن است که امیر و رهبرتان گردم.»[1]
و باز هم به جاست قبل از این‌که به اشتباه فاحش مستشکل اشاره کنیم، مواردی را که حاکی از نظر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیرامون مسئله خلافت است را بیان نماییم: «ابن عباس از پدرش عباس نقل می‌کند: عبدالله بن اجلح از پیرمردان قبیله خود روایت کرد: قبیله کنده به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: اگر پیروز شدی آیا جانشینی پس از خود را برای ما قرار می‌دهی؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حکومت پس از من از آن خداست و او هر که را شایسته بداند انتخاب می‌فرماید».[2] همچنین در تفسیر بغوی آمده است: «ابن عباس گوید: عامر بن طفیل و اربد بن ربیعه ... نرد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که با گروهی از صحابه در مسجد نشسته بود، آمدند. عامر گفت: ای محمد! چه برای من خواهد بود اگر اسلام بیاورم؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هرچه برای سایر مسلمانان است. عامر گفت: اگر اسلام بیاورم حکومت پس از تو، از آنِ من می‌گردد؟ حضرت فرمود: جانشینی پس از من به دست خداست و همو هر که را اراده کند، برگزیند.»[3] و امّا مهم‌ترین اشتباهی که شبهه کننده دچار آن شده، مساوی گرفتن امامت و حکومت است، و این در حالی است که حاکم اسلامی منصوب از سوی خداوند در حالی می‌تواند حکومت تشکیل دهد که جامعه پذیرای آن بوده و شرایط لازم برای تشکیل حکومت فراهم باشد. برای مثال می‌توان به تشکیل و یا عدم تشکیل حکومت از جانب شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره کرد که در طول مدت حضورشان در مکّه، اقدام به تشکیل حکومت اسلامی نکردند تا اینکه پس از هجرت به مدینه و فراهم آمدن شرایط لازم و اقبال عمومی مردم در جهت بسط عدالت نسبت به انجام این مهم اقدام نمودند. و این بدان معنی است که امام (علیه السلام) از جانب خداوند تعیین می‌شود، چه اقبال مردم همراه آن باشد یا نباشد و این مسئله ربطی به تشکیل حکومت ندارد و به معنی دیگر این‌که پیامبری پیامبر و یا امامت امام دائر مدار تشکیل حکومت نیست و امام، امام است گرچه شرایط مقتضای حکومت ایشان فراهم نباشد.

پی‌نوشت:
[1]. آیه الله شیخ حسین انصاریان، تفسیر نهج‌البلاغه، خطبه92، ج1، ص181
[2]. ابن کثیر الدمشقی، البدایه و النهایه، مکتبه المعارف بیروت، ج3، ص1
[3]. البغوی، تفسیر البغوی، تحقیق: خالد عبدالرحمن العک، ج3، ص10

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.