میزان رضایتمندی اهلبیت از ابوبکر و عمر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عدّهای از طرفداران و حامیان خلافت خلفاء به ویژه ابوبکر و عمر، همواره در پی آنند که به هر طریق ممکن، خلافت ایشان را برای طرفداران خود به اثبات رسانده و از طرفی هم در جلوی استدلالات منطقی شیعیان که بر خلاف مدعای آنان مطرح شده و میشود، حرفی به میان آورند و به زعم خود جوابی ارائه دهند تا در پیش جماعت همفکر خود بیش از پیش شرمنده نباشند. از این رو انواع استدلالات از کتب و داشتههای ناچیز خود را مطرح نمودند ولی همواره با پاسخ و جوابهای مستدل علمای شیعه مواجه شدند که در این زمینه میتوان به کتب مفصّلی مانند «الغدیر» و غیره مراجعه نمود.
از سویی دیگر این افراد چون راه را در کتب روایی خود مسدود دیدند، اینچنین چاره اندیشیدند که خوب است برای اثبات مدعایمان به سراغ منابع و افراد موجّه و مورد قبول شیعیان برویم و از این راه، مقصود و هدف خود را دنبال کنیم. از این رو با مراجعه به کتاب شریف نهجالبلاغه، نامه شششم آن حضرت را مورد استناد برای ادعای خویش قرار دادند که در آن آمده است: «همانا کسانی با من بیعت کردهاند، که با همان شرایط با ابوبکر، عمر و عثمان بیعت نمودند، پس از آنکه در بیعت حضور داشت، نمیتواند خلیفه دیگر برگزیند و آن که غایب است، نمیتواند بیعت مردم را نپذیرد؟ همانا شورای مسلمانان، از آن مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند و مردم او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز میگردانند، اگر سر باز زد با او پیکار میکنند؛ زیرا که به راه مسلمانان در نیامده، خدا هم او را در گمراهیش وا میگذارد.» [1]
وهابیت و حامیان این اشخاص، از این نامه امیرالمؤمنین مواردی را برداشت نموده و شبهاتی را مطرح کردند که ما در این جا به یک مورد از آن اشاره نموده و جواب آن را نیز مطرح خواهیم نمود: یکی از نکاتی را که ایشان در این نامه برداشت نموده و آن را دلیلی برای خود قلمداد نمودهاند اشاره حضرت به نظر شورا بوده که اینان گمان کردند امیرالمؤمنین (علیه السلام) سخنی در تأیید آن شورا بیان نموده و دیگر اینکه ایشان خلافت خلفای پیش از خود را مشروع دانسته و نظرش نسبت به ابوبکر و عمر مساعد است. امّا تمسک اهلسنّت و به تبع آن وهابیت، به این روایت از باب ادله بر علیه شیعه، به علل گوناگونی نامناسب و غیر منطقی است که ما در این جا به خاطر اطاله مطلب از ذکر همه موارد آن صرف نظر کرده و به یکی دو مورد آن در حدّ مختصر و مناسب با این مقاله اشاره میکنیم.
نکته اول که به صورت مختصر و کاملاً گذرا از آن عبور میکنیم اینکه: مولا (علیه السلام) این نامه را به قصد مشروعیت و ابراز رضایتمندی از گروه شورا و آن دو نفر بیان نفرمودند و بلکه به قاعدهای علمی که در جدل برای اثبات مدعی از مقبولات طرف مقابل استفاده میشود، این مطالب را بیان فرمودند که این مطلب برای اهل فن بسیار روشن و واضح است و ما در این مقاله قصد ورود به آن را نداریم.
نکته دیگر در این خصوص اینکه اگر نبود کلامهای دیگر امیر مؤمنان (علیه السلام) درباره این اشخاص، شاید توجیه ایشان با توجه به همین یک کلام، مسموع میبود ولی با توجه به بیانات امیرالمونین (علیه السلام) درباره این دو نفر، در واقع صدق کلام شیعیان را در پی دارد؛ کلامی در صحیح بخاری که استبداد ابوبکر را نسبت به خاندان رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از زبان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بیان میدارد: «در حالی که ما به خاطر نسبت و قرابتی که با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داشتیم، در خلافت، صاحب حق بودیم؛ امّا تو ای ابوبکر در حق ما اهلبیت استبداد ورزیدی! با این سخن اشک از چشمان ابوبکر جاری شد!... ما خلافت را سهم و نصیب خود میدانستیم، امّا ابوبکر بر ما استبداد ورزید.» [2]
با توجه به این روایت چگونه میتوان ادعای مخالفین شیعه را در مقبول و مشروع دانستن خلافت ابوبکر از جانب امیرالمؤمنین (علیه السلام) پذیرفت؟!
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، نامه 6
[2]. البخاری، صحیح البخاری، بیروت 1407، ج 4، ص 1549، ح 3998
افزودن نظر جدید