مهم‌ترین شاخصه‌هاd انسان کامل، از منظر اوشو

  • 1394/05/19 - 14:16
اوشو درباره انسان کامل، ویژگی‌هایی را مطرح می‌کند که باهدف قرار دادن آن‌ها، انسان علاوه بر اینکه می‌تواند مسیر رشد و تکامل خود را بپیماید، خواهد توانست انسان آرمانی و به کمال رسیده را نیز شناسایی و از او الگو گیری کند. در نگاه اوشو اولین ویژگی که انسان کامل باید داشته باشد، عاشق بودن است و کسی که عاشق نباشد و عشق نورزد، هیچ‌گاه از...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اوشو درباره انسان کامل، ویژگی‌هایی را مطرح می‌کند که باهدف قرار دادن آن‌ها، انسان علاوه بر اینکه می‌تواند مسیر رشد و تکامل خود را بپیماید، خواهد توانست انسان آرمانی و به کمال رسیده را نیز شناسایی و از او الگو گیری کند. اوشو عمده‌ترین ویژگی‌ها را موارد زیر می‌داند:
- عاشقی
 اولین ویژگی که انسان کامل باید داشته باشد، عاشق بودن است و کسی که عاشق نباشد و عشق نورزد، هیچ‌گاه از نقص به‌سوی کمال، گامی برنمی‌دارد. انسان اگر کامل شود، به دلیل عشقی است که از درون می‌جوشد و همین عشق، نشانه کمال اوست. ازنظر اوشو «انسان، مجبور است به درون عشق برود. این نخستین گام به سوی خداوند است و از کنارش نمی‌توان گذشت»؛ [1] زیرا «عشق، همه‌چیز را به هم متصل می‌کند، یعنی درواقع همه‌چیزهایی که از هم جدا هستند. قلبت را به روی عشق، بگشا، عشق تو را کامل خواهد ساخت.»[2]
عاشق نبودن نتیجه خودشیفتگی و محدودیت فرد است. اما انسان کامل، هیچ‌گاه خودشیفتگی و خودپسندی ندارد؛  چرا که او عاشق است. عشق، تمام خودپسندی‌ها را در هم می‌ریزد. همچنین «انسان بدون عشق خود شیفته است، بسته است. او فقط خودش را می‌شناسد و اگر او دیگری را نشناخته است، چقدر می‌تواند خودش را بشناسد؟.»[3]
- خردمندی و روشن‌ضمیری
یکی از فطریات انسان، خردمندی است؛ از نظر اوشو «خرد را نمی‌توان از بیرون، کسب کرد. خرد، در درون شماست. واقعیت درونی شماست.»[4]
انسان کامل، همان فرد خردمند است که ضمیر و درونش، روشن شده و به سرشت درونی خود بازگشته است. از نظر اوشو «هیچ‌چیز، سبب خرد نیست؛ خرد خودش از قبل وجود دارد. تو خردمند زاده شده‌ای، خِرَد، طبیعت توست. آنچه موردنیاز توست، این است که تمام تظاهراتی که در خود کاشته و پرورده‌ای، دور بیندازی. آنچه مورد نیاز است، یک کشف مجدد است. خرد پیشاپیش در وجود تو هست.» [5] «انسان، تنها زمانی خرد را به دست می‌آورد که در مقابل جهان هستی، باز و آسیب پذیر باشد و در عشقی عمیق، نسبت به هستی باشد.» [6] در این صورت، «اگر انسان خردمند باشد، آن وقت دنیایی متفاوت خواهد داشت؛ دنیایی طبیعی‌تر، دنیایی هماهنگ‌تر و شاعرانه‌تر.» [7] «پس وقتی نزد شخص خردمند می‌رسی، او به سادگی می‌داند که کجا هستی، کیستی و چیستی، نه اینکه او درباره تو فکر کند، هیچ تفکری در میان نیست، نه اینکه او درونت را ببیند، نه از این چیزها. او یک آیینه است؛ تو به سادگی در او بازتاب می‌کنی، تفکر وجود ندارد و فقط بازتاب است.»[8]
- بلوغ
یکی از ویژگی‌های انسان کامل، بلوغ است. بلوغ همان معصومیت ازدست رفته انسان است که اجتماع، آن را از او گرفته و زمانی که انسان کامل می‌شود بلوغ و کودکی معصومانه‌ی خود را دوباره به دست می‌آورد. و دوباره زاده می‌شود و تمام امیال و غرایزی را که سرکوب شده‌اند، در خود رشد می‌دهد. اوشو می‌گوید، انسان باید این معصومیت را از دست داده، دوباره به دست آورد. او از یک طرف مدعی است، اجتماع، این معصومیت را تباه کرده و از طرف دیگر می‌گوید، هر انسانی باید معصومیت اولیه کودکی‌اش را از دست بدهد تا فرایند بلوغ، شکل بگیرد. او می‌گوید: «بلوغ، همان معصومیت است، با یک تفاوت: بلوغ همان معصومیت بازیافته است... هر کودکی، معصوم به دنیا می‌آید اما اجتماع، او را به تباهی می‌کشد.»[9] و «هر کودکی که باید معصومیت خود را از دست بدهد و دوباره آن را باز یابد. (از دست دادن) فقط نیمی از این فرایند است. اول باید آن (معصومیت) را از دست بدهی. این بسیار عجیب است، اما زندگی همین است. بسیار متناقض نماست، ولی زندگی، جمع اضداد است. برای اینکه به زیبایی واقعی دوران کودکی‌ات پی ببری، اول باید آن را گم کنی؛ وگرنه هیچ وقت آن زیبایی را نخواهی شناخت.»[10]
اوشو می‌گوید: «بلوغ، اعتمادی ژرف به خودآگاهی خویش است؛ عدم بلوغ، بی‌اعتمادی نسبت به خودآگاهی خویش است. بلوغ، کاری به سن ندارد؛ زیرا ربطی به تجربه ندارد. بلوغ با تأثیرپذیری، طراوت، یکی بودن و معصومیت سروکار دارد.»[11] باید دانست که در انسان کامل ارزش‌های انسانی، هماهنگ رشد می‌کنند و هرکدام از ارزش‌ها به نهایت خود می‌رسد؛ ارزش‌هایی چون: عشق، آزادی، خردمندی، تفکر و غیره... .
در عرفان اوشو همه این گونه ارزش‌ها مطرح است، اما بار معنایی بسیار متفاوتی دارد. وقتی اوشو از عاشق بودن انسان بحث می‌کند، منظورش سکس و غریزه‌گرایی است، و وقتی از آزاده بودن می‌گوید، تنها آزادی مطلق جنسی را در نظر دارد. اوشو با عرفان سرشار از لذت‌گرایی خود، معتقد است انسان کاملی که او ترسیم کرده، به نورانیت و نورافشانی نیز خواهد رسید.
از دیگر ویژگی‌های عرفان اوشو، علاوه بر توجه کامل به لذایذ دنیایی، بی‌توجهی به واقعیات اجتماعی و مسئولیت‌پذیری در اجتماع است. او انسان را به گوشه‌گیری و تنهایی دعوت کرده و بر جامعه گریزی و فردگرایی تأکید می‌کند. در عرفان او انسان رو به تکامل و رشد، از دغدغه‌های اجتماعی فرسنگ‌ها فاصله دارد و خود را در مسائل سیاسی درگیر نمی‌کند و صرفاً هدفش، لذت بردن شخصی و رسیدن به احساس خوشی و سرمستی است. اوشو بر این عقیده است که هر چند انسان، موجودی اجتماعی است، اما باید مسیر کمال خود را کاملاً تنها طی کند و خود شناسی در میان جمع و با دیگران، ممکن نیست. چگونه موجودی که با اجتماع، پیوند دارد و اجتماعی زیستن جزو سرشت اوست، می‌تواند به‌تنهایی محض روی آورد.
از نگاه اوشو، انسان کامل کسی است که در زمان حال به سر برد و گذشته خویش و تاریخ را به فراموشی بسپرد تا خود و عرفانش، در میدان تنها بماند و دیگران به عرفان او رو آورند.  او به شدت مطالعه تاریخ و سرگذشت‌ها را امری نادرست می‌داند. از نگاه او باید از گذشته دور شد؛ زیرا یاد گذشته و خاطرات، انسان را از زمان حال دور می‌کند. به اعتقاد او آینده‌نگری نیز انسان را آرزومند و خواهش‌های نفسانی را در او شعله‌ورتر می‌سازد و او را به موجودی طغیان گر و سرکش، تبدیل می‌کند؛ از این‌رو از ویژگی‌های انسان مطلوب، آینده‌نگر نبودن است  و آینده سازی در افق اندیشه انسان کامل اوشو، معنا ندارد. این در حالی است که می‌دانیم که آینده‌نگری و عاقبت‌اندیشی نشانه انسان فهیم و خردمند است که با استفاده از آن می‌تواند زندگی خود را بهبود بخشیده و سریع‌تر به حقیقت خود دست یابد. ولی اوشو انسان آینده‌نگر را خطا کار دانسته، مسیر او را اشتباهی بیش نمی‌داند. [12] همچنین عرفان اوشو با حضور عقل در هر نظام عرفانی، مخالف است و تمام نظام‌های فلسفی و منطقی را زیر سؤال می‌برد و معتقد است،  تمام این نظام‌ها ضد عقل و مسموم هستند. [13]
او در مقابل تعقل و فکر کردن چنان موضع می‌گیرد که گویا عقل، سد راه عرفان است. باید از او پرسید: مگر نه این است که خداوند، قوه عقل را جهت راه گشایی انسان، آفریده و در کنار آن، شهود نیز یکی از راه‌های رسیدن انسان به معنویت است؟ منطق و فلسفه، برگرفته از تفکر و تعقل سالم است. ازاین‌رو برای تشخیص عرفان حقیقی باید از فکر مدد جست. اوشو انسان جویای معنویت (انسان کامل) را به تفکر و تعقل نکردن تشویق می‌کند و تفکر را فرایندی فریبنده می‌داند. انسان بدون تفکر، چگونه می‌تواند کاری را با موفقیت، به سرانجام برساند، به‌ویژه کسی که می‌خواهد مسیر کمال و حقیقت را بپیماید.  

پی‌نوشت:

[1]. اوشو، یک زندگی، یک ترانه، یک رقص، ترجمه: سیروس سعدوندیان، تهران، نشر سی گل، ص 113.
[2]. اوشو، اولین و آخرین رهایی، ترجمه: فرشید قهرمانی، تهران، نشر آویژه، ص 141.
[3]. یک زندگی، یک ترانه، یک رقص، ترجمه: سیروس سعدوندیان، تهران، نشر سی گل، ص 115
[4]. اوشو، اولین و آخرین رهایی، ترجمه: فرشید قهرمانی، تهران، نشر آویژه، ص 141.
[5]. اوشو، راز، جلد 2، ترجمه: محسن خاتمی، تهران، نشر زریاب، ص 94.
[6]. همان، ص 90.
[7]. همان، ص 97.
[8]. همان، ص 64.
[9]. اوشو، بلوغ، ترجمه: مرجان فرجی، تهران، نشر فردوس، ص 26
[10]. اوشو، اولین و آخرین رهایی، ترجمه: فرشید قهرمانی، تهران، نشر آویژه، ص 141.
[11]. اوشو، الماس‌های اوشو، ترجمه: مرجان فرجی، تهران، نشر فردوس، ص 45.
[12]. محمد اسماعیل، عبد اللهی، سایبان خودساخته عرفان مدرن، نشر باقرالعلوم، ص 157
[13]. اوشو، تائوئیزم، ترجمه: فرشته جنیدی، تهران، نشر هدایت الهی، ص، 167.

برای مطالعه بیشتر بنگرید به کتاب «سايبان خود ساخته عرفان مدرن» نوشته محمد اسماعيل عبداللهی.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.