تهمت ترویج اندیشه غیبت به انگیزۀ مادی!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از وهابیون دلیل گرایش و ترویج اندیشه غیبت توسط شیعیان را علل مادی بیان میکنند؛ آنان مدعیاند پیریزی اندیشه غیبت از طرف کسانی بودهاست که انگیزهای مادی داشتند؛ زیرا به اعتراف خودشان، در گذشته نیز کسانی با همین انگیزه ادعاهای مشابهی در مسئله غیبت مطرح کرده بودند.[1]
پیش از ارائه پاسخ به شبهه یاد شده، توجه به این نکته ضروری است که اصرار شیعیان بر مسئله غیبت در گذشته، خود بهترین گواه بر این است که اندیشه غیبت مهدی موعود آنقدر ریشهدار، عمیق و مسلم بوده که گاه شیعیان را بر آن میداشت شهادت قطعی امام را انکار کنند و او را همان امام غایب بپندارند. بنابراین، شیعه در طول تاریخ، نسل به نسل و سینه به سینه اندیشه غیبت مهدی موعود (علیه السلام) را با خود حمل کرده و در آن اندکی تردید نداشته است. هرچند برخی در تعین مصداق آن به خطا رفتند. اما در پاسخ این ادعا که طرح اندیشه غیبت امام مهدی (علیه السلام) به انگیزهی به چنگ آوردن ثروت بوده، باید گفت؛ همان طور که روشن شد مسئله اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) و غیبت آن حضرت حتی پیش از شهادت امام عسکری(علیه السلام) در میان خواص شیعه و بلکه تمام شیعیان وجود داشته و بر خلاف تصور قفاری این اعتقاد پس از شهادت امام عسکری(علیه السلام) پدید نیامدهاست.[2] بر این اساس، تحلیل وی درباره علت پیدایش اندیشه غیبت، از اساس باطل میشود.
اضافه بر این باید بگوییم؛ استدلال قفاری به این میماند که ملحدی مدعی شود که چون به اعتراف مسلمین، مسیلمه کذاب به قصد جا و مقام و ثروت به دروغ ادعای پیامبری کرد، پس (نعوذ بالله) پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز به انگیزه جاه و ثروت به دروغ ادعای پیامبری کرد!
اگر بتوان باب چنین تحلیلهای را گشود و بدون سند رخدادهای تاریخی را معلول توطئهی عدهای فرصت طلب معرفی کرد، هیچ شخصیتی را از تیررس این اشکال نمیتوان خارج کرد. آیا اجماع اهل حل و عقد در سقیفه و انتخاب ابوبکر را نمیتوان اجتماع گروهی فرصت طلب برای به چنگ آوردن قدرت و ثروت نامید؟ آیا انتخاب عمر توسط ابوبکر را نمیتوان توافق پنهانی آن دو به علت حمایت عمر از ابوبکر در طول خلافتش دانست؟ اگر کسی همین نوشته قفاری را، محصول دلارهای امریکا و اسرائیل بخواند و مدعی شود به هزینه آنان کتاب خود را نوشته تا وحدت جامعه مسلمین را خدشهدار کند قفاری چگونه از خود دفاع خواهد کرد؟ بنابراین قفاری باید از ورود به حوزه انگیزهها و طرح احتمال توطئه پنهانی، آن هم بدون سند بپرهیزد؛ چرا که طرح این ادعا چنان آتشی بر خواهد انگیخت که حتی دامان او و بنیادیترین عقایدش را میگیرد. ابن قبه نیز در پاسخ به شبههای این چنین، اینگونه استدلال کردهاست: « به ما بگو اگر امام شما خروج کند و پیروز شود... آیا از فیء و غنایم و معادن و مانند آن حق را میستاند؟ اگر بگویید: خیر، او با حکم اسلام مخالفت کردهاست و اگر بگویید: آری، به او میگوییم اگر کسی بر او احتجاج کند و بگوید:... خدای تعالی فرمودهاست: «بسیاری از دانشمندان و راهبان اموال مردم را میخورند» به او چه میگویید؟ تا امامیه نیز مشابه آن را به شما پاسخ گوید؟»[3]
افزون بر پاسخهای داده شد در بالا میتوان به این موضوع نیز اشاره کرد که؛ عالمان بلند مرتبهی شیعی مانند اشعری نوبختی، ابن قبه، کلینی، علی بن بابویه و... جریان غیبت، وکالت و نیابت امام زمان را تایید کردهاند در حالیکه به تایید منابع علمی، هیچکدام از آنان از جمله وکلاء و نائبان امام زمان نبودهاند و به طبع نیز هیچ نفع و سود مادی متوجه آنان نبودهاست. براین اساس، اگر ادعای غیبت امام مهدی (علیه السلام) و نیابت از ایشان دروغ بود، هرگز عالمان یاد شده در برابر آن سکوت نمیکردند پس سکوت آنان تاییدی بر حقانیت اندیشه غیبت است. گذشته یر اینکه این عالمان در کتب خود، به تایید اندیشه غیبت هم پرداختهاند.
پینوشت:
[1]. اصول مذهب شیعه، القفاری، انتشارات دارالرضا، ص1007-1008
[2]. فرق الشیعه، نوبختی، نجف، انتشارات مکتب المرتضویه، 1355ق، ص119
[3]. کمال الدین و تمام النعمه، صدوق، قم، موسسه النشرالاسلامی، ص112
دیدگاهها
babak
1394/06/20 - 22:46
لینک ثابت
باید به الفقاریها گفت: ادعا و
افزودن نظر جدید