توهین سران وهابیت به پیامبر اسلام

  • 1394/03/06 - 10:01
مقدس‌ترین فرد در هر دینی رهبر آن دین و به عبارتی دیگر پیامبر و فرستاده خدا برای آن آیین است. در اسلام نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مقدس‌ترین و پاک‌ترین انسانی است که به دنیا آمده تا واسطه فیض و رحمت خداوند بر زمینیان باشد و به واسطه ایشان پیام خداوند برای بندگانش فرستاده و خدای متعال در زمین پرستش شود. ولی این همه‌ی شأن پیامبر در اسلام...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مقدس‌ترین فرد در هر دینی رهبر آن دین و به عبارتی دیگر پیامبر و فرستاده خدا برای آن آیین است. در اسلام نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مقدس‌ترین و پاک‌ترین انسانی است که به دنیا آمده تا واسطه فیض و رحمت خداوند بر زمینیان باشد و به واسطه ایشان پیام خداوند برای بندگانش فرستاده و خدای متعال در زمین پرستش شود. ولی این همه‌ی شأن پیامبر در اسلام نیست، در اسلام نبی واسطه نزول فیض و رحمت الهی بر بندگانش و ریسمان مقدسی است که گناهکاران با متوسل شدن به آن به رضوان الهی می‌رسند. قرآن کریم به پیامبرش مقام محمود را عطا کرده‌است: «...عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا [اسراء/79]... اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.» مقامی که بنابر روایات نقل شده در کتب شیعه و سنی شفاعتی عام را برای تمام امتها توسط آن حضرت به دنبال دارد. این سیمایی از پیامبر خوبی‌ها در نزد شیعه و سنی است.
اما در این بین فرقه‌ای منافق و گمراه پیدا شده که ادعای فهم و عقلی بیش از هر فهم و عقلی دیگر دارد (در صورتی‌که نشانی از عقل  ندارد) به پیامبر اسلام توهین کرده و مصداق آیه شریفه ‌گردیده‌اند که می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا.[احزاب/57] هر آينه كسانى را كه خدا و پيامبرش را آزار مى‌دهند، خدا در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خواركننده مهيا كرده است.» رهبران فکری این فرقه ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب هستند. به توهین‌هایی که توسط این دو نفر به نبی رحمت شده توجه کنید. ابن تیمیه حرانی دمشقی در کتاب مجموع الفتاوی می‌نویسد: «التوسل بدعائه اى النبى و شفاعته ینفع مع الایمان به، و اما بدون الایمان به فالکفار و المنافقون لا تغنى عنهم شفاعه الشافعین فى الاخره، و لهذا نهى عن الاستغفار لعمه و ابیه و غیرهما من الکفار.[1] توسل به دعای او (یعنی پیامبر اسلام) و شفاعت وی در صورت ایمان به او، فایده می‌دهد؛ اما اگر به وی ایمان نداشته باشد (فایده نمی‌دهد)؛ پس شفاعتِ شفاعت کنندگان، کافران و منافقان را در آخرت فایده نمی‌دهد؛ و به همین جهت رسول خدا از استغفار برای  عمو و پدرشان و دیگر کفار منع شدند!» پس طبق این گفته ابن تیمیه، رسول خدا(صلی الله علیه و اله) اجازه نداشتند برای پدر و مادرشان استغفار کنند، چون العیاذ بالله آنان مشرک بودند. اما  او در ادامه می‌گوید: «و قد یدعو اى النبى لبعض الکفار بأن یهدیه اللّه او یرزقه، فیهدیه او یرزقه، کما دعا لأمّ أبى هریره حتى هداها اللّه!. وکما دعا لدوس - قبیله ابى هریره - فقال: «اللهم اهد دوسا و ائت بهم» فهداهم اللّه![2] و گاهی رسول خدا برای بعضی از کفار دعا می‌کرد که خداوند او را هدایت نماید؛ یا به او رزق دهد؛ همانطور که برای مادر ابو هریره دعا کردند تا خدا او را هدایت نماید! و همانطور که دعا کردند برای قبیله ابوهریره و گفتند خدایا قوم دوس را هدایت کن پس خدا آنان را هدایت کرد!» حتی در صورت مشرک بودن پدران پیامبر (صلی اله علیه و آله) آیا مقام اجداد پیامبر در نزد خداوند، از مقام اجداد ابوهریره و قبیله‌ی او، کم ارزش‌تر بوده‌است؟ این در حالی است که جمیع علمای شیعه و اکثر علمای اهل سنت به موحد بودن اجداد پیامبر اذعان کرده‌اند.
فخر رازی، مفسر پر آوازه اهل سنت در اثبات این که آزر عموی حضرت ابراهیم بوده نه پدرش می‌نویسد: «به درستی که پدران انبیا، کافر نبوده‌اند. و دلیل‌های بسیاری بر این مطلب، دلالت می‌کند: «یکی از آن ها کلام خداوند است که : «کسی که تو را در هنگام ایستادن می‌بیند؛ و گردش تو را در بین سجده کنندگان» گفته شده‌است که معنی این آیه  آن است که روح رسول خدا از سجده کننده‌ای به سجده کننده‌ای منتقل می‌گردید. و با این فرض، تمامی اجداد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مسلمان بوده‌اند... و نیز از دلیل‌هایی که دلالت می‌کند یکی از پدران رسول خدا مشرک نبوده‌است، کلام خود ایشان است که فرمودند: «دائما از اصلاب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل می‌شدم و خداوند فرموده است که «مشرکین نجس هستند» و این دلیل، لازم می‌کند که چنین بگوییم که «یکی از اجداد رسول خدا مشرک نبوده‌است.»[3] آلوسی نیز این نظر را مختص شیعه ندانسته و نظر اهل سنت را هم همین دانسته است.[4]
صالحی شامی در سبل الهدی و الرشاد می‌نویسد: «از قاضی ابو بکر بن عربی یکی از ائمه مالکیه در مورد شخصی سوال شد که می‌گوید: «پدر رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) در آتش است!» پس پاسخ داد: «هر کس چنین گوید ملعون است؛ زیرا خداوند فرموده است که: «به درستی کسانی که خدا و رسولش را آزار می‌دهند خداوند ایشان را در دنیا و آخرت لعنت کرده‌است؛ و اذیتی از این بزرگتر نیست که در مورد پدر ایشان بگوییم که در آتش است!»[5] پس ملعون بودن ابن تیمیه با این سخن ابن عربی دانشمند سنی ثابت می‌شود.
- توهین‌های محمد بن عبدالوهاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)؛ محمد بن عبدالوهاب پیشوای فکری وهابیت در توهین به نبی مکرم اسلام گوی سبقت را از سلف خویش ابن تیمیه نیز ربوده‌است؛ او ضمن اکراه از شنیدن صلوات بر پیامبر و زشت شمردن آن، از گفتن صلوات بعد از اذان و پخش آن از مناره‌ها توسط جلوگیری می‌کرد. وی موذن نابینایی را به جرم فرستادن صلوات بر پیامبر بعد از اذان کشت! او با بی‌شرمی در این‌باره می‌گوید: «گناه زن زناکاری که در خانه زناکار است کمتر از کسی است که بر پیامبر در منابر صلوات می‌فرستد»! او در اقدامی دیگر، تمام کتب نوشته‌شده در مورد فضیلت صلوات بر پیامبر را به آتش کشید.[6]
- جلوگیری از زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله)؛ محمد بن عبدالوهاب با پیروی از اسلاف منافق خود با مشرک خواندن زائرین حرم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مسلمانان را از زیارت قبر پیامبر منع می‌کرد![7]
- جلوگیری از توسل به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله)؛ محمد بن عبدالوهاب، با تاکید بر حرمت توسل به نبی مکرم اسلام و کافر دانستن متوسلین به ایشان، در تمامی خطبه‌های نماز جمعه بر این مدعا تاکید می‌کرد: «من توسل بالنبی فقد کفر!»[8]
- نامه رسان و پستچی دانستن پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله)؛ محمد بن عبدالوهاب بارها از پیامبر به پیغام‌رسان تعبیر کرده‌ و معتقد است که پیامبر پیام‌رسانی بیش نبوده است و پس از رحلت هیچ فایده و اثری ندارد! این تفکر او باعث شده بود تا پیروانش در حضور او، پیامبر را تنقیص کرده و می‌گفتند: «عصای ما نافع‌تر از محمد است چون ما را در کشتن مارها و امثال آن کمک می‌کند و محمد مرده است و هیچ نفعی ندارد او پیغام رسانی بیش نبوده است.»[9]
آیا به راستی اینگونه است؟! پیامبری که خداوند او را رحمت للعالمین می‌نامد با مرگش همه چیز تمام می‌شود و دیگر هیچ سود و زیان و اثری ندارد؟! اگر اینگونه است پس چرا ما در هر اذان کنار شهادت به وحدانیت خداوند باید به نبوت او نیز اعتراف کنیم؟ پس چرا هر مسلمانی تا اقرار به نبوت او نکند مسلمان نیست؟! پس چرا در جای جای آیات قرآن نامش کنار نام الله قرار گرفته و جاودانه شده‌است؟! پس چرا رضایتش، رضایت خداست و خشمش خشم خدا؟! پس چرا اطاعت از ایشان بر ما واجب شده‌است مگر او سودی دارد تا مورد اطاعت قرار گیرد؟! آیا این عاقل‌نمایان بی‌عقل، به لوازم افکار پلید خود فکر کرده‌اند؟! اگر نیاندیشیده‌اند که بی‌عقلی خود را ثابت کرده‌اند و اگر اندیشیده‌اند که نفاق درونی خود را آشکار کرده‌اند که اینان حتی با پیامبر اسلام هم مشکل دارند و اسلامی می‌خواهند بدون پیامبرش!  

پی‌نوشت:

[1]. مجموع الفتاوى، موسس دارالوفاء، ج 1،‌ ص145 و التوسل و الوسیلة ، ص 7.
[2]. همان.
[3]. تفسیر الرازی، مکتب‌الاعلام الاسلامی، ج 13، ص 39
[4]. تفسیر الآلوسی، ج7، ص195.
[5].سبل الهدى و الرشاد، صالحی شامی، ج 1، ص 260.
[6]. الدرالسنیه، زینی دحلان شافعی، بی تا، ص28.
[7]. همان
[8]. همان، ص27
[9]. همان، ص28 و 29.

تولیدی

دیدگاه‌ها

آیا با این همه دلیل در اموی بودن وهابیت باز شک وجود دارد پیامبر اکرم( ص) نقطه وحدت همه فرق اسلامی است مگر فرقه ای که خود را منافقانه جز فرق اسلامی جا زده باشد و در اصل در یهود و بنی امیه و سایر دشمنان اسلام ریشه داشته باشد. نمونه اش هم روشن است خوش خدمتی آل سقوط( سعود) برای آمریکا و اسرائیل در حمله به کشور مسلمان یمن و کشتار زنان و کودکان و بی دفاعان یمنی.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.