نقد کلام معاندین در شهادت امام حسین
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از راهکارهای هواداران بنیامیه، در زدودن و یا کم رنگ کردن لکّهی ننگ ابدی از دامن یزید؛ سخنانی است که در زیر میآید:
- قاضی ابوبکر محمد بن عبدالله ابن عربی مالکی میگوید: «با توجه به این حدیث پیامبر که میفرماید: در آینده فتنههایی در امّت اسلام رخ خواهد داد؛ آگاه باشید اگر کسی بخواهد در امّت تفرقه افکند -هر که باشد [حتی اگر حسین (علیه السّلام)]- با شمشیر گردنش را بزنید. پس هر کس از مردم خروج کرده باشد، مشمول این حکم خواهد شد... [یعنی «حسین (علیه السّلام) نیز موافق قانون شریعت جدّ خود کشته شده است...»[1] گفتنی است که عبارت بالا مضمونی شبیه جملهی «قتل الحسین بسیف جدّه» دارد و به آن جملهی زشت و وقیح تصریح نشده، امّا با توجه به نقل دیگر بزرگان اهلسنت همچون سیوطی از وی، مشخص میگردد این جمله نیز پیشتر در کتاب وی بوده و بعدها حذف گردیده است: «از گزافهگوییهای ابن عربی فتوایی است که درباره لزوم کشتن شخصی است که لباس قرمز میپوشد... و این تنها گزافه و فتوای مزخرف او نیست، بلکه او کتابی درباره مولای ما حسین (علیه السّلام) نوشته و پلیدی خود را در آن به نمایش گذارده و گفته: «کشته شدن حسین (علیه السّلام) توسط یزید ناحق نبوده، بلکه او با شمشیر جدّش کشته شده است.» پناه میبریم به خدا از چنین گمراهی.»[2] به این نکته نیز توجه شود که ابنعربی مالکی این سخنان را در کتابی آورده که نام آن را «العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصّحابة بعد وفاة النّبی» یعنی: «کتابی در بررسی موضع صحابه و کارهایی از آنها که مایه شکست و تفرقه در اسلام گشت» آورده که با توجه به معنای آن، منظور زشت سخن وی بیشتر آشکار میگردد؛ چرا که به زعم وی -نعوذ بالله- سبب تفرقه در امّت اسلام، قیام امام حسین (علیه السّلام) بر ضدّ یزید بوده است.
- همین سخن که «حسین (علیه السّلام) با شمشیر جدش کشته شد»، توسط برخی دیگر از علمای اهلسنت از جمله ابنخلدون نیز نقل شده؛ به عنوان نمونه ابن حجر عسقلانی و سخاوی دربارهی ابنخلدون گفتهاند: «استاد ما، ابوالحسن هیثمی از «ابنخلدون» بسیار متنفر بود و چون سبب آن را از او پرسیدیم گفت: چون ابنخلدون در تاریخ خود گفته: «حسین با شمشیر جدّش کشته شده است.» استاد ما تا این جمله را از ابنخلدون نقل کرد، گریست و شروع به لعن و دشنام به ابنخلدون کرد. همچنین استاد ما (ابوالحسن هیثمی) در کتاب «رفع الإصر عن قضاة مصر» گفته: این جملهی ابنخلدون امروزه در کتاب تاریخ او یافت نمیشود، چرا که شاید این سخن در نسخهای بوده باشد که بعدها نظرش از آن برگشته است.»[3] در حقیقت، اینگونه افراد پس از مشروعیت بخشیدن به حکومت ظالم و غاصب یزید بر آنند تا اینگونه القاء کنند که یزید به منظور جلوگیری از ایجاد تفرقه و اختلاف در امّت اسلام بر اساس عمل به روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به چنین جنایتی دست زده و به همینرو، نه تنها او ملعون نیست، بلکه به خاطر عمل به حدیث نبوی، سزاوار اجر و پاداش نیز هست؛ این در حالی است که وجود نحس و ناپاک افرادی همچون یزید روی زمین خداوند اصل و اساس هرگونه تفرقه و جدایی در امت اسلام، بلکه تاریخ بشریت است.
پاسخ:
- اگر بنا باشد چنین منطقی (که امام حسین (علیه السّلام) کشتهی شمشیر جدش میباشد) را بپذیریم، باید مسئول خون شهدایی که در سپاه حق به شهادت میرسند را همان فرماندهی سپاه حق بدانیم و نیز همهی جنایتکاران تاریخ را تبرئه نماییم و بالعکس حتی آنان را به خاطر این که انسانهای بیگناه را کشتهاند تشویق نماییم، چرا که اگر ظالمان نبودند، شهداء به توفیق شهادت نائل نمیشدند، چنان که برخی میگویند اگر یزید نبود و واقعهی کربلا را رقم نمیزد، امام حسین (علیه السّلام) به شهادت نمیرسید و به مقامات بالای معنوی و طبقات رفیع جنّت نمیرسید. در حقیقت این سخن نتیجهی تفکر جبریگرایانه اشعریون است.
- اگر بنا باشد بر اساس این منطق، سخن بگوییم باید -نعوذ بالله- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان (علیه السّلام) را قاتل حمزه بن عبدالمطلب و عمار یاسر بدانیم، در حالی که این منطق معاویه میباشد؛ چرا که بخاری در کتاب خود از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده: عمار را گروه بیدادگر و گمراه میکشند.[4] به همین رو، شهادت عمار یاسر موجب بحثهای فراوانی میان سپاهیان معاویه گردید تا جانب حق و باطل روشن شود. خزیمه بن ثابت -که خود از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و در جنگ جمل حضور بیطرفانهای داشت- در جنگ صفّین نیز مردد بود که کدام یک از دو طرف سپاه بر حقّند؛ تا این که با شهادت عمار، جانب حق بر او روشن شد و شمشیر به دست گرفت و گفت: «هماکنون گمراهی معاویه و یاران او بر من آشکار گردید»؛ خود را به صفوف دشمن رساند و به نبرد با دشمنان امیرمؤمنان (علیه السّلام) پرداخت تا به شهادت رسید.[5] ابو عبدالرحمن سلّمی، از یاران امیرمؤمنان (علیه السّلام) میگوید: «پس از کشته شدن عمار به خود گفتم: در میان صفوف دشمن نفوذ کنم تا ببینم آنان درباره قاتل عمار چه میگویند؛ شنیدم عبدالله بن عمرو بن عاص خطاب به پدرش گفت: امروز مردی را کشتید که هنگام ساخت مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) چون مردم سنگها و خشتها را یکی یکی برمیداشتند، عمار دوتا دوتا حمل میکرد تا بیهوش بر زمین افتاد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر بالین او آمد و در حالی که خاک از چهره عمار میزدود، فرمود: افسوس پسر سمیه! با اینکه تو برای پاداش اخروی دوتا دوتا سنگ میبری، اما گروه بیدادگر تو را خواهند کشت! عمرو بن عاص با شنیدن این حدیث، خود را به معاویه نزدیک کرد و گفت: آیا نمیشنوی عبدالله چه میگوید؟ معاویه اظهار بیاطلاعی کرد. عمرو بن عاص، حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل کرد. معاویه در حالی که خشمناک بود، با لحنی تحقیرآمیز گفت: «تو پیر خرفتی هستی که قادر به کنترل ادرار خود نیستی، اما حدیث نقل میکنی؟! مگر عمار را ما کشتیم؟! عمار را کسی کشت که به جبهه جنگ آورد.»[6]
پینوشت:
[1]. العواصم من القواصم، محمد بن عبدالله أبوبکر بن العربی، دار الجیل، بیروت، ج 1، ص 245.
[2]. الشمائل الشریفة، سیوطی، دار طائر العلم للنشر و التوزیع، ج 1، ص 365.
[3]. رفع الإصر عن قضاة مصر، مکتبة الخانجی، مصر، ج 1، ص 237.
[4]. صحیح بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 172.
[5]. مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، مؤسسه قرطبه، مصر، ج 5، ص 214.
[6]. مسند أبی یعلی، أبو یعلی، دار المأمون للتراث، دمشق، ج 13، ص 334.
افزودن نظر جدید