عذر بدتر از گناه
در کتاب امر و خلق گوید: از حضرت نقطه در صحیفة العدل است، و اینکه در بعضی مقامات تبدیل کلمات و در بعضی به خلاف قواعد جاری گشته لاجل اینست که مردم یقین نمایند که صاحب این مقام بر سبیل تحصیل اخذ آیات و علوم نکرده، بل به نورالله صدر منشرح به علوم الهیه شده، و حکم تبدیل را به شأن بدیع و خلاف قواعد را به قاعده الهیه راجع نمایند.... الخ. [1]
اولا: جناب سید باب و مولف این کتاب متوجه نشده اند که درست کردن آیات و تنظیم جملات از شخص بی سوادی که تحصیل نکرده است، موقعی دارای اهمیت و جالب توجه است که صحیح و بی غلط و درست باشد و اگر هر شخص بی سوادی طبعا می تواند جملات نامربوط و مغلوط و بر خلاف قواعدی از زبان و قلم خود جاری کند.
ثانیا: اگر صدر ایشان به نور الهی و علوم ربانی منشرح گشته است، می باید به صحت و روی حقیقت و طبق واقعیات منشرح گردد نه روی بطلان و غلط و نادرستی و بر خلاف حق و البته هر چیزی نسبت به خود واقعیتی داشته و هر علمی در مرتبه خود حقیقتی را دارا می باشد، و واقعیت در علوم طبیعی مطابقت پیدا کردن با خارج و طبیعت است، و واقعیت در علوم ادبی موافقت با قواعد را بدست آورده و ضبط کرده اند.
از باب مثال: اگر خداوند متعال به کسی علم طبابت را به الهام و القاء تعلیم فرماید: لازم است به نحو کامل و صحیح خواص نباتات را عالم شده و امراض را تشخیص داده و معالجات آنها را بطور درست انجام بدهد، و اگر کسی ادعاء کند که خداوند متعال زبان انگلیسی را به من الهام کرده است، لازم است به تمام الفاظ و لغات انگلیسی و کیفیت تلفظ و لهجه و صحیح آنها و معانی واقعیه و درست لغات آشنا باشد، نه اینکه کلمات را به غلط تلفظ کرده و از پیش خود معنی گرفته و بر خلاف تفاهم و استعمالات مردم این لغت کلماتی تلفظ کرده و ادعاء کند که این همه گفته ها و نوشته های من روی تعلیم الهی و الهام غیبی است. و همچنین است اگر شخصی گوید من به الهام فهمیدم که اسم تو محمد است، در صورتی که اسم شما علی باشد.
ثالثا: اختلاف در گفتن و نوشتن به این معنی که گاهی مطابق قواعد مندرجه حرف زدن و گاهی بر خلاف قواعد عمل کردن خود علامت تحصیل ناقص و تعلم ضعیف و عدم احاطه به قواعد و کلیات علوم است، چنان که خداوند متعال می فرماید:
و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا (النساء/82)- اگر از جانب غیر خدا باشد به سبک واحد و یک نواخت نمی شود.
رابعا: قواعد و دستور های هر زبان را از کتاب ها و نوشته ها و گفته هایی می گیرند که از بزرگ ترین افراد درجه اول و خالص و فصیح آن زبان اظهار بشود و ماخذ و مهمترین مستند و محکم ترین کتابی که در زبان عرب در درجه اول مورد استناد است، قرآن مجید است که در زمانی و در محیطی تالیف شده است که بهترین زمان و با رونقترین دوره زبان عرب بوده و فصاحت و بلاغت آن کتاب در آن عصر به حد اعلا و مورد قبول موافق و مخالف بوده است. پس محکمترین ماخذ و مهمترین مستند برای قواعد و قوانین لغت عرب قرآن مجید است، و لازمست قواعد لفظیه (صرفی و نحوی) این لغت را از این کتاب اخذ کنیم، نه اینکه جملات و کلمات قرآن را به قواعد حادثه و قوانین ماخوذه تطبیق بنماییم. و قرآن مجید غیر از کتابیست که در محیط عجمی و از شخص عجم و بعد از سیزده قرن از رونق این زبان نوشته شود. و میرزا بهاء نیز متوجه این حقیقت نشده و خیال می کند که حجت و مستند بودن قرآن مجید در قسمت ادبیات ولغت عرب از لحاظ آسمانی بودن آن است، و در لوح کرمانی می گوید: تو و امثال تو گفته اند که کلمات باب اعظم و ذکراتم غلط است و مخالف است به قواعد قوم هنوز آنقدر ادراک ننموده که کلمات منزله الهیه میزان کلی است و دون او میزان او نمی شود و هر یک از قواعدی که مخالف آیات الهیه است از درجه اعتبار ساقط . [2]
و اینگونه بود سید باب یکسری عوام را به دور خود جمع کرده و با یکسری کلمات عجیب که مانند کلمات جادوگران است، آنها را شیفته ی خود کرد. اما نور قرآن آنقدر وسیع است که کلمات سید باب در مقابل آن قد خمیده است و عقلا بهتر این را می دانند. [3]
پی نوشت:
1- امر و خلق، صفحه 379
2- امر و خلق، صفحه 386
3- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 31 تا 34
افزودن نظر جدید