لذتگرایی والش
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دین با هدف رساندن انسان به کمال، شامل مجموعه قوانین و اصولی برای رشد آدمی است و چون کمال آدمی در گرو تزکیۀ نفس و آراستگی به اخلاق نیکوست، اکثر تعالیم حیاتبخش انبیا متشکل از گزارههای اخلاقی است. جنبشهای معنوی نوپدید با رویکرد اومانیستی، چون که تمام حقایق هستی را مبتنی بر خواستههای انسانی میدانند، هیچ اصل ثابتی را به عنوان ارزش نمیپذیرند. دونالد والش نیز با انکار بعد تربیتی ادیان، پیرو مکاتب لذتگرایی غربی شده است و به صراحت در فیلم «راز» اصل لذتگرایی را برای رسیدن به سعادت توصیه میکند.
مکتب لذتگرایی که ملاک اخلاقی بودن فعل را «اصالت لذت» معرفی میکند، از دوره یونان باستان تا امروز به صورتهای گوناگونی تقریر شده است که نمود بیشتر آنرا در عصر جدید در تفکر اومانیستی میبینیم و امروزه به صورت کارکرد معنوی عرضه میشود. در این نوع نگاه، والش از انسان فقط به جنبه حیوانی او بسنده کرده و از روح ملکوتی و تمایلات علوی او چشمپوشیده و سعادت را در لذت مادی و اعمال غرایز پایین انگاشته است؛ در حالیکه انسان همانطور که از اعمال غرایز پایین لذت میبرد، از بهرهگیری از کششهای ملکوتی و والا مانند عدالتگری و ظلمستیزی لذت بیشتری میبرد. چرا از میان لذایذ فقط، به بخش محدودی توجه کرده و از بخش دیگری چشمپوشی شده است؟ والش لذت را در وهمگرایی و خیالپردازی محدود میکند و برای درک لذت بیشتر به وهمگرایی و خیالپردازی توصیه میکند: «لذت بردن یعنی چیزی را شادیبخش ساختن حتی از وهم و خیال میتوان لذت برد چون تو میدانی وهم و خیال است».[1]
والش به عنوان استاد معنوی در کمرنگ کردن ارزشهای اخلاقی تا حدی پیش میرود که تقدس خاصی به ویژگیهای حیوانی و غرایز نفسانی میدهد: «چیزهایی را که غرایز پست، ابتدایی، یا حیوانی انسان مینامی محکوم نکن، بلکه محترم شمار و به عنوان جادهای که از طریق آن و به کمک آن میتوانی به منزل اولیهات برگردی احترام بگذار. هیچ دلیلی ندارد که خودت را از لذایذ زندگی محروم کنی. آنچه را مقدس است با آنچه مقدس نیست درهم بیامیز؛ چون از طریق درک مراتب نازله میتوانی به عظمت مراتب بالاتر پی ببری».[2] والش به تبعیت از نظام لیبرالیستی، فریاد آزادی جنسی سر میدهد و نفس سرکش را با روح متصل به حقیقت بینهایت یکی میداند؛ از اینرو از نفس اماره به عنوان روح خدا یاد میکند: «خدا نماد آزادی است و روح، آزادی تجسد یافته؛ بنابراین روح علیه هرگونه محدودیت بیدلیل مقاومت میکند. هر بار که او را تحت فشار قرار میدهی در واقع باعث مرگ او از درون میشوی».[3]
کسانیکه پیرو مکاتب لذتگرا هستند بعضا قیدهایی در کیفیت یا کمیت، مادی یا معنوی بودن، زودگذر یا دیرپا بودن لذت داشتهاند؛ ولی والش بدون هیچ توجهی نسبت به رسالت آدمی در سیر کمال، به بهرهوری از لذات دنیوی توصیه میکند: «تو نباید اجازه دهی در زندگی به هیچ چیز احساس نیاز شدید کنی؛ از همهچیز لذت ببر و به چیزی نیاز نداشته باش».[4] والش در لذتگرایی تا حدی در راه افراط پیش گرفته که میگوید: «در اوج ناراحتی، شکوه زندگی را مشاهده کن؛ حتی هنگام مورد تجاوز قرار گرفتن».[5] البته با تأمل در پدیدارشناسی جنبشهای نوپدید معنوی میتوان دریافت که این جنبشها در واکنش به ادیان تحریف شده به وجود آمدهاند. بسیاری از مؤلفههایی که عرفانهای نوظهور، داعیهدار عرضه آن به مردم هستند (مثل لذتگرایی) ریشه در ناکارآمدی بسیاری از گزارههای ادیان، به خصوص مسیحیت دارد. عملکرد رهبران دینی در غرب سبب شده است اخلاق دینی ناکارآمد جلوه کند؛ چنانکه تلقی مسیحیت آن روز از زندگی انسان در دنیا و لزوم ترک لذتهای دنیوی و یا تکبعدینگری ایشان به عبارت خلاصه رهبانیت مورد تاکید در مسیحیت سبب شد انسانها از الگوهای دیگری برای تدوین اخلاق اجتماعی خود سود جویند.[6] والش در واکنش به تعالیم خشک و بیروح کاتولیک، خود را با عنوان استاد معنوی، الگوی اخلاقی معرفی میکند و آموزههای لذتجویانه را آموزههای اخلاقی معرفی میکند.
یکی از فریبهای متداول در معنویتهای نوپدید این است که سعی میکنند با تطهیر چهره فرهنگ مبتذل غربی در به وجود آوردن نابسامانیهای اجتماعی، ارزشهای دینی را موجب ایجاد ناهنجاریها معرفی کنند: «در برخی از جوامع به گونهای روشنفکرانه با این موضوع برخورد میشود و چون ممنوعیت به صورت اعم و اخص وجود ندارد، در این نوع جوامع تجاوز و قتل تقریبا وجود خارجی ندارد و به موضوع فحشا به صورت چیزی مسخره نگاه میشود. وقت آن رسیده که تمدنهای جدید اقداماتی برای پایاندادن به سرکوب احساس گناه و شرمساری که مسئله جنسیت را احاطه کرده، به عمل آورند».[7]
در جنبشهای معنوی نوپدید با فرایندی فروکاهشی مواجه هستیم که منجر به سکولاریسم میشود، با معنویتی تهی از هرگونه معنا و تعالی. انتقال از مفاهیم متعالی به مفاهیم دنیوی صورت میگیرد. انتقال از ارزشمداری به فایدهگرایی، انتقال از حقجویی به مصلحتخواهی، انتقال از عاقبتاندیشی به دم غنیمتشماری، انتقال از تعالیجویی به لذتخواهی، انتقال از سعادتطلبی به عافیتطلبی، انتقال از طلب رضایت الهی به مطالبه خرسندی دنیوی، انتقال از عدالتخواهی به منفعتطلبی. در آموزههای اخلاقی والش که برآمده از سکولار است، مرجعیت هرگونه متن یا شخص دینی به عنوان الگو، مردود اعلام شده و هیچ اصل مسلم و ثابت دینی در تنظیم اخلاق پذیرفته نمیشود. در چنین بینشی پس از نفی دین وحیانی، امور دیگری برگرفته از خواستههای شخصی جایگزین آن میشوند و این خود شخص است که ارزشها را میآفریند. در اخلاق دینی نهتنها در مسائل جزئی اخلاقی از دین کمک گرفته میشود بلکه در نظر طرفدار اخلاق دینی، بدون داشتن اعتقادات صحیح دینی، منطقا نمیتوان اخلاق صحیحی را پایهگذاری کرد.[8]
پینوشت:
[1]. گفتوگو با خدا، والش، تهران، انتشارات دایره، 1385 ش، ج 3، ص156.
[2]. همان، ص 89.
[3]. همان، ص211.
[4]. گفتوگو با خدا، والش، تهران، انتشارات دایره، 1389 ش، ج 2، ص 149.
[5]. همان، ص 211.
[6]. دمکراسی قدسی، علی اکبر رشاد، تهران، پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص 26-27.
[7]. گفتوگو با خدا، والش، تهران، انتشارات دایره، 1389 ش، ج 2، ص 148.
[8]. نگاهی متفاوت به افکار نیل دونالد والش، رسول حسنزاده، مؤسسه علمی-فرهنگی بهداشت معنوی، قم، ص 151.
افزودن نظر جدید