برهان ضرورت بعثت پیامبران
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خدای متعال، انسان را آفرید تا دائم بر سر چند راهیها قرار گیرد و راه صحیح را انتخاب کند و سیر تکاملی خود را با اختیارش طی کند. آیاتی که در زمینۀ ابتلا و امتحان انسان است، همه ناظر به این مسئله است: «الّذی خلق الموت والحیاة لیبلوکم أیّکم أحسن عملا؛ [ملک/2] آنکه مرگ و زندگی را بیافرید تا بیازماید که کدامین از شما نیکوکارتر است». «إنّا هدیناه السّبیل إمّا شاکرا و إمّا کفورا؛ [انسان/3] راستی که ما او را به راه (درست) رهنمون شدیم؛ یا شکر گذارد و یا ناسپاس گردد». لازمۀ عاقلانه بودن این انتخاب، آن است که انسان علم، شناخت و آگاهی داشته باشد. برخی از این شناختها با عقل حاصل میشود، برخی بهکلی از دسترس عقل دور است، برخی نیز به عقل فعال قوی احتیاج دارد، و افراد ضعیفالعقل به سرعت به آن دست نمییابند؛ نیاز به تعلیم دارد تا با عقلشان یاد بگیرند، و سرانجام، مطالبی هم هست که هر چند با عقل قابل فهم است، غالبا از آن غفلت میکنند. برای اینکه آگاهی آنان به اندازۀ مطلوبی برسد که بتوانند با آن، انتخاب کنند، غیر از عقل، عامل دیگری لازم است تا آنچه را اصلا نمیفهمند و عقل به آن نمیرسد، به آنها تعلیم کند و آنچه را به عقلهای بسیار قوی و زکی نیاز دارد، در اختیار عموم مردم قرار دهد، و آنچه را از آن غفلت میشود، به یادشان بیاورد تا بفهمند چرا آفریده شدهاند و چه راهی را باید انتخاب کنند و در مقام بندگی و اطاعت خدا برآیند؛ بشناسند که باید خدا را پرستید و از او اطاعت کرد تا به کمال انسانی رسید. پس میتوان گفت هدف خلقت انسان، پرستش خداست؛ زیرا انسان بدون پرستش خدا به کمال نمیرسد. قرآن میفرماید: «و ما خلقت الجنّ والإنس إلّا لیعبدون؛ [ذاریات/56] ما جن و انس را نیافریدیم جز برای آنکه عبادت کنند». این بدان جهت است که عبادت خدا وسیلۀ کمال انسان است. اگر مردم عبادت نکنند، به کمال نمیرسند. پس هدف آفرینش در این عالم، این است که انسانها راه صحیح را که همان راه عبادت و اطاعت خداست بشناسند و بپیمایند تا به سعادت ابدی نائل شوند: «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر؛ [قمر/55] در نشیمنگاه راستین، نزد فرمانروایی قدرتمند». این فلسفۀ آفرینش انسان از دیدگاه قرآن است. روایات هم همین معانی را تأیید میکند.
خلاصۀ سخن اینکه انسان، غیر از عقل خداداد، به معرفت خدا و راه نیازمند است، و نیز به انگیزهای برای عبادت و اطاعت خدا نیاز دارد. بشر این دو چیز را ندارد و اگر به خود واگذار شود و غیر از عقل، عامل دیگری نداشته باشد، شاید اکثر انسانها درصدد خداشناسی و خدا پرستی بر نیایند؛ یا در این مسیر در دام شیطان بیفتند و به جای خدا، کسانی دیگر به آنها معرفی شود و از هدف باز بمانند. پس نقش انبیاء خصوصا پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلم) این است که به بشر کمک کنند تا خدا را بهتر بشناسد و پرستش کنند. اگر این دو تأمین شود، بشر به چیز دیگری نیاز ندارد. هشام به حکم میگوید: «یک مرد غیر مذهبی از امام صادق (علیه السّلام) پرسید لزوم بعثت پیامبران را چگونه ثابت میکنید؟» حضرت فرمودند: «چون ثابت کردیم که ما آفریننده و صانعی داریم که از ما و همۀ مخلوقات برتر و با حکمت و رفعت است و با توجه به این که مردم نمیتوانند با او تماس بگیرند به این نتیجه میرسیم که او در میان مخلوقات خود پیامبرانی دارد که مردم را به مصالح و منافع آشنا میسازند و همچنین از اموری که بقای انسانها وابسته به آن است و ترکش موجب نابودی آنهاست آنان را آگاه سازند. بنابراین آمران و ناهیانی از سوی خداوند حکیم علیم در میان خلق او هستند که فرمانهای او را به مردم میرسانند و آنها همان پیامبران هستند.»[1] امام رضا (علیه السّلام) میفرمایند: «چون در متن آفرینش انسان و در میان غرائز و نیروهای مرموز و مختلفی که در وجود انسان است نیروی نیست که بتواند رسالت تکامل انسان را به عهده بگیرد و با توجه به اینکه آفریدگار دیده نمیشود و مردم نمیتوانند با او تماس بگیرند، چارهای جز این نیست که خداوند پیامبری داشته باشد که پیام او را به مردم ابلاغ کند و آنها را به آنچه موجب رسیدن به منافع و دوری از ضررهاست آگاه سازد.»[2] اما اینکه خانۀ انسان گلی یا سیمانی باشد، تأثیری در سعادت او ندارد. چهبسا انسان در خانۀ گلی بهتر بتواند خدا را بشناسد و نیز ممکن است اکنون کسانی در خانههای بسیار مجلل، خدا را بهتر بپرستند. این امور تأثیری در سعادت آدمی ندارد؛ مثل اینکه مرکب او الاغ یا شتر یا اسب یا هواپیما باشد؛ زیرا اینها در چگونگی اطاعت از خدا تأثیری ندارد. خوراک انسان نان جو باشد یا انواع غذاهایی که باید با وسایل فراوان و با انواع ادویه و روشهای علمی تهیه کرد، تفاوتی ندارد. این امور، چندان در اینکه انسان خدا را بهتر بشناسد و بهتر بپرستد، تأثیری ندارد. البته هر چه انسان از نعمتهای خدا بیشتر استفاده کند، انگیزۀ بیشتری برای شکر پیدا میکند. این، خود، امر مطلوبی است که آدمی بیشتر، نعمتهای خدا را بشناسد و از آن استفاده کند. ولی اینگونه نیست که سعادت انسان در گرو این امر باشد که حتما در خانههای مجلل ساخته شده از آهن و سیمان باشد. اگر خانه، خشت و گلی هم باشد میتوان به سعادت رسید. چهبسا آنان که در خانههای خشت و گلی زندگی میکردند، از آنان که در کاخها زندگی میکنند، خدا را بهتر بشناسند و بهتر به خدا تقرب پیدا کنند؛ تلازمی ندارد، اگر چه منافاتی هم ندارد. پس آنچه برای رسیدن به هدف اصلیمان کم داریم، چیزی است که به شناخت بهتر خدا کمک کند، تا خدا را بهتر عبادت و پرستش کنیم و انبیا بالأخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و برای همین امر آمدند.
راه شناسایی پیامبران: بعد از بحث در ضرورت بعثت انبیا جهت هدایت بشر این بحث مطرح میشود که از کجا بفهمیم مدعی نبوت و پیامبری در ادعایش راستگوست. اگر کسانی مقاماتی مانند، سفارت، فرمانداری، استانداری و امثال آن را ادعا کنند تا سند زندهای به مردم نشان ندهند احدی زیر بار آنها نمیرود چه رسد به مدعیان مقام رسالت و نمایندگی از جانب خداوند متعال، چه مقام و منصبی بالاتر از اینکه فردی ادعا کند من سفیر الهی و نمایندۀ خداوند در روی زمین هستم و همه بای از من پیروی کنند. فطرت هیچ انسانی اجازه نمیدهد ادعای بدون دلیلی را بپذیرد زیرا صفحات تاریخ هم گواه است که در گذشته عدهای جاهطلب گروهی سادهدل را فریب داده و مدعی نبوت و رسالت شدند، از این جهت دانشمندان عقاید برای شناسایی پیامبران راهها و نشانههای را معین کردهاند که هر کدام میتواند سند زندهای برای حقانیت انبیا باشد. نشانۀ اول معجزه: دانشمندان عقاید و مذاهب میگویند معجزه کار خارقالعادهای است که مدعی نبوت آن را برای اثبات ارتباط خود با خداوند متعال انجام میدهد و همه را برای مقابله و معارضه دعوت میکند و هیچکس نمیتواند مانند آنرا انجام دهد. بنابراین معجزه سه جهت دارد: 1. کاری که از توانایی نوع بشر (حتی نوابغ) خارج باشد. 2. آورندۀ معجزه ادعای منصب نبوت و رسالت نموده و عمل او مطابق ادعای او باشد. 3. جهانیان از مقابله و معارضه (آوردن مانند آن) عاجز و ناتوان باشند. پس حتی اگر یکی از جهات سهگانه در آن نباشد معجزه نیست. ابوبصیر میگوید از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم به چه علت خداوند عزوجل به انبیا و رسولان و به شما معجزه عطا کرده است؟ حضرت فرمودند: «برای اینکه دلیل بر راستگویی آورندهاش باشد و معجزه علامتی است که خداوند فقط به انبیا و رسولان و امامان میدهد تا به وسیلۀ آن راستگویی صادق و دروغگویی کاذب شناخته شود.[3]
پینوشت:
[1]. کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، کتاب الحجة، باب الاضطرار الی الحجة، حدیث 1.
[2]. بحارالانوار، مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج 11، ص 40.
[3]. بحارالانوار، مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، ج 11، ص 71.
افزودن نظر جدید