فقدان تعقل در آموزههای وهابیت و سلفی گری
شاید بتوان همه آنچه در آموزههای خشک و افراطی وهابیت با سردمداری فکری ابن تیمیه وجود دارد را در یک عبارت ساده و کوتاه بیان نمود :
و آن دوری و اجتناب از میدان دادن به عقل و جایگزینی نقل گرایی افراطی است و لو اینکه عقل به شکل واضح، حکم به تناقض نماید و هر چند که این امر باعث میشود تا به راحتی در دام تناقض و تضاد در گفتار گرفتار آیند اما به قول معروف به روی خودشان نمی آورند!
در موارد مختلفی از مسائل که وهابیت با سایر مسلمین اختلاف دارند سایه سنگین این عقل گریزی را میتوان بر سر این فرقه مشاهده کرد. مسائلی همچون : اتهام شرک به هر بهانه، اجتناب از مظاهر تمدن و فنّاوری تا اندکی قبل از این،صدور فتواهای مضحک که هر شنونده غیر متعصبی را به خنده وا میدارد و...را از این دست میتوان شمرد.
به این مسئله دقت کنید؛ وهابیت از دیر باز با توسل به احادیث و روایات، یک شرک انگاری مزمن در امور مختلف دارد که از جمله آن در مورد مسئله تبرک است. ایشان فقط با یک نگاه سطحی به آیات و نصوصی که در اجتناب و مبارزه در برابر بت پرستی وارد شده اند بدون لحاظ هیچ لازمه و بایسته عقلی، حکم به شرک بودن تقدیس و تبرک به هر شیئی را میکنند و در این راستا دست به توجیهات مضحکانه ای که باز آن هم عقلا مورد اشکال است می زنند.
ایشان در حالیکه به خوبی قبول دارند که صحابه پیامبر مثلا به مو و یا آب وضوی پیامبر صلی الله علیه وآله تبرک می جسته اند بطوریکه گفته میشود آب وضوی ایشان به زمین نمیرسید[1]و یا در عین حال که در مشروع بودن استلام حجرالاسود قطع ویقیین دارند اما باز دست از شرک بودن مثل این عمل در سایر موارد بر نمی دارند.
این در حالی است که به وضوح روشن است که این اعمال که جهت ارج و احترام به خاطر انتساب به امر معنوی و الهی است، در صورت شرک آلود بودن مشروعیتشان با عنوان استثناء بودن! دور از واضحات عقلی می بود.
چگونه کسی میتواند ادعا کند چنین اعمالی شرک آلود است مگر در بین آنها، اعمالی که از صحابه صادر شده باشد!ویا غیر از آنهایی که یقیین داریم شرعی است!!! و در واقع این معنایش این است که بگوییم شرک شرک است مگر آن مواردی که صحابه به آن مبادرت دارند!
یعنی در برخی موارد، شرک شرک نیست!
آیا میشود پیامبری که اساسا برای مبارزه با شرک و خرافه پرستی مبعوث گشته، در مرئا و منظر وی فعل مشرکانه از صحابه صادر گردد و ایشان نهی ای از آن نکنند؟! در نگاه وهابی که هرگز از این امور مسلم تاریخی، پی به شرک نبودن تبرک و استشفاء و توسل نمی توان برد، جواب مثبت است! واینیعنی دنیای وارونه ی سلفی گری!
شیخ بن باز و سایرین از مفتیهای وهابیت در نوشته جات خود بیان می دارند که جواز چنین افعال و شرعیاتی که وجود دارند را نمتوان به بقیه تعمیم داد چرا که عبادیات توقیفیه هستند[2] و این معنایی جز این ندارد که این اعمال مشرکانه استثناءا شرک نیستند.
موارد بسیاری برای نشان دادن این فقدان خرد را میتوان در رویکرد سلفی گری یافت؛ مثلا در سجده، سر نهادن به تربت کربلا شرک است اما سر نهادن به همه چیز دیگر شرک نیست و توضیح عقلی داشتن یا نداشتن تفاوت این دو نیز مهم نیست!
یا آنچه صحابه انجام داده اند جایز و آنچه انجام نداده اند غیر جایز است! بطوریکه که تا چندی پیش سوار شدن به دوچرخه و استفاده از فناوری جدید بشری را حرام می شمردند!
یا تناقض انگاری آیات «والجبال اوتادا[نباء/7]» و «..والی الارض کیف سطحت[الغاشیة/20]» با گردش و کروی بودن زمین و در نهایت فتوا دادن به مسطح وثابت بودن زمین![3] همگی نمونه ای از فقدان جایگاهی برای عقل در معرفت وهابی گری و سلفی گری است. این در حالی است که مذهب اثنی عشریه با اقتباس از چشمه زلال معرفتی اهل بیت علیهم السلام جایگاه بلندی را برای عقل در هندسه معرفت دینی قائل است.[4]
منابع:
[1] صحیح بخاری ج1ص54 کتاب الوضو – باب الوضوء الذی یغسل به شعر الانسان / همان ج1ص59 کتاب وضو باب استعمال فضل وضوء الناس
[2] موقع شیخ بن باز (سایت شیخ بن باز)
[3] فتوای مشهور شیخ بن باز
[4]برای مطالعه در این زمینه به کتاب جایگاه عقل در هندسه معرفت دینی آیت الله العظمی جوادی آملی مراجعه فرمایید.
افزودن نظر جدید