طبیعتپرستی در حلقه
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ حلقه بعد از آنکه خدا را در حوزهی نظر و فکر به کناری نهاد، لاجرم باید نیاز آدمی به پرستش را چاره کند. نیاز انسان به عبادت و پرستش، از آنجا که نیاز فطری است، نمیتوان مدفونش کرد و به آن بیاعتنا بود. همهی عرفانهای نوظهور آمدهاند تا برای این نیاز راهی پیدا کرده و چارهاش کنند و این عطش را در وجود آدمی بخوابانند.
باید دید در حلقه، نیاز آدمی به پرستش را به چه صورت پاسخ داده شده و آیا در حلقه، خود خداوند پرستش میشود یا پدیدههای دیگر؟ نمیتوان از اظهار تأسف صرف نظر کرد که حلقه پرستش عملی را از خداوند منصرف کرد به سوی طبیعت و انسانهای دیگر معطوف کرده و حتی نام این کار را هم دقیقا «عبادت» نهاده است. دقت شود اگر خدمت به مخلوقات به عنوان یکی از مظاهر عبادت خداوند ذکر شده بود، در آن صورت ایرادی به حلقه وارد نبود اما آنچه در متون حلقه آمده، منحصر کردن عبادت در خدمت به مخلوقات است. اگر پرسیده شود که دلیل حلقویها برای این انحصار چیست و چرا پرستش مستقیم خود خدا را نهی میکند؟ در جواب میگوییم: همان مغالطهای که در باب «مزاحمت عشق خدا با عشق انسان» حلقه را به اشتباه انداخت، در اینجا هم حلقه با همان طناب به چاه رفته است. یعنی «بینیازی خداوند از عبادت انسان» مساوی با «بینیازی انسان از عبادت خداوند» انگاشته شده است. قابل ذکر است این اصل به عنوان یکی از اصول اساسنامهی عرفان حلقه در کتاب عرفان کیهانی آمده است. عین عبارت پایهگذار حلقه این است: «عبادت عملی به معنای در خدمت خداوند بودن است و چون او بینیاز از هر عمل ما میباشد، از اینرو خدمت ما صرفاً(!) میتوان معطوف به تجلیات او شود. در نتیجه عبادت عملی در خدمت جهان هستی بودن(!) است، یعنی خدمت به انسان و طبیعت».[1]
متن بالا نیاز به توضیح و تأمل دارد اگرچه این بخش از مراد گوینده کاملا واضح است که چون خدا نیاز به عبادت ما ندارد، پس ما هم از عبادت خدا بینیازیم و در نتیجه اگر کسی نیاز به پرستش دارد، باید تنها و تنها به انسان و طبیعت توجه کند. اما باید دانست منظور وی «عبادت خاص» است نه «عبادت عام». منظور از عبادت خاص، اعمالی است که به شکل پرستش محض خداوند و به صورت خشوع و خضوع در برابر خداوند انجام میشود، مانند نماز، دعا، استغفار، سجده و رکوع برای خداوند. عبادت عام، کارهای روزمره است که انسان به قصد قربت به خداوند به انجام آن مبادرت میکند.[2] مانند کسب روزی، خوابیدن روزهدار، کمک به دیگران، مطالعه به قصد قربت و...
دقت شود که مؤلف کتاب عرفان کیهانی، دقیقا در جایی بحث عبادت عملی را پیش میکشد که قصد توضیح عبادت خاص را دارد. روشن است که وی نمیگوید در برابر انسانهای دیگر سجده کنید، اما مفهوم کلامش این است که عبادت خاص به خدمت به طبیعت و خدمت به انسانهای دیگر منحصر میشود (دقت شود!) و همین قدر که آدمی به طبیعت و انسانهای دیگر خدمت کند، عبادت خاص را تحقق بخشیده است. اگر در عبارت تأمل کنید معلوم میشود که ملاکی که وی برای «عبادت خاص» پیش کشیده، «نیازمندی» است؛ در نتیجه هرجا نیازمندی نباشد، عبادت خاص هم منتفی است. به همین دلیل انسانها و طبیعت چون محتاج خدمت ما هستند، ملاک عبادت در آنها وجود دارد و عبادت ما میتواند معطوف به آنها سامان یابد. بنابراین، کلام وی در صدد نفی عبادت خاص از خداوند است که ملازم با نفی دستورات خاص شریعت به نماز و روزه و نذر و استغفار و... است. چون ملاک عبادت همان نیازمندی است در هیچکدام از این عبادات خاص وجود ندارد و خداوند به هیچ کدام محتاج نیست.
درست است که در قرآن هم خداوند، مطلقاً بینیاز از بندگان (نه فقط از پرستش بندگان) قلمداد شده، اما قبل از آن، از نیازمندی آدمی به خداوند سخن به میان آمده است. قرآن اگر گفته «الله غنّی حمید»، قبل از آن (در همان آیه) فرموده: «أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ [فاطر/15] شما به خدا نيازمنديد». گویا حلقه، در این موارد فقط «لا اله» را دیده و «الّا الله» را فراموش کرده است. از طرف دیگر برخلاف حلقه که انحصار عبادت عملی را در غیر خدا جستجو میکند، قرآن کریم این انحصار را در خدا تعریف کرده و از لفظ «إلا إِیَّاه» که بمعنی «غیر خدا، نه!» است، استفاده کرده است. خداوند در قرآن به صورت حکم قطعی به همگان گفته: «وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ [الاسراء/23] حکم خدایت این است که جز او را پرستش نکنید» جای دیگر قرآن با زبان دستور فرموده: «أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ [یوسف/15] خداوند امر کرده که پرستش باید مخصوص خدا باشد». هدف اصلی خلقت جن و انس، عبادت خداوند معرفی شده: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [الذاريات/56] جن و انس را جز برای پرستش خود نيافريدهام». خداوند فرموده که اگر تنها او را پرستش کنید به راه راست هدایت یافتهاند. «وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ [یس/۶۱] و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست».[3]
پینوشت:
[1]. عرفان کیهانی، محمد علی طاهری، انتشارات اندیشه ماندگار، 1386، ص 138.
[2]. این تعریف با کمی مسامحه آوردهایم و با تعریفی که در علم اصول از آن شده، اندکی متفاوت است.
[3]. بیخدایی در عرفان حلقه، حمزه شریفی دوست، نشر نجم الهدی، 1393 ش، قم، ص 28-31.
افزودن نظر جدید