مرخص نمودن ذهن در یوگا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکیاز لوازم یوگا مانترا و مدیتیشن است که نام دیانا هم بر آن اطلاق می شود [1] مثلا مديتيشن جاپا يكیاز انواع ديانا است. [2]
برای مدیتیشن در یوگا فواید زیادی را ادعا کردهاند:
الف) مدیتیشن، صلح و آرامش مطلقی را به انسان ارزانی میدارد كه در آن از تفكرات و افكار خبری نيست. ب) با كمك تمرينهای مديتيشن يوگا، فرد از حلقه تولد و مرگ ( تناسخ ) رها میگردد. ج) رهايی از خوديت و منيت و رسيدن به خود بزرگ. [3]
البته مهمترین ادعا در مدیتیشن دو خاصیت زیر است: اول با تكرار مانترا روح فرد از گناه مبرّا میشود. دوم اینکه انسان از حلقههای رنج و تولد و مرگ نجات پيدا ميكند. از آنجا که یکیاز مسلمات در یوگا مسئله تناسخ و گرفتاری در چرخه سمساراست، از مانترا برای این آزادی کمک میگیرند. مانترا از مان به معنای فكر كردن و ترا به معنای محافظت كردن يا آزاد شدن از حلقۀ سامسارا است. مانترا كلمهای است كه در هنگام تمركز و مديتيشن آن را مرتبا تكرار ميكنند، معادل اين عبارت در فارسي « ذكر » ميباشد. [4]
در میان مدیتیشنهای یوگا، مراقبه جاپا جایگاه ویژهای دارد. جاپا عبارتست از تكرار هر مانترا يا یک نام مقدس حتی اگر نام یک الهه و یا نامی برای یک بت باشد [5] در یوگا ادعا شده از آنجا كه تمرينهای مشكل هاتا يوگا براي اكثريت انسانها امكانپذير نيست، جاپا يوگا يا تكرار نامهای مقدس سادهترين راه برای رسيدن به روشنبيني است. [6] در گيتا كتاب مقدس هندو به اهميت جاپا اشاره شده است، كه انجام جاپا منجر به سامادهي و ارتباط و همدلي با خداوند ميگردد. انجام جاپا بايستي به صورت عادت درآيد همراه با اخلاص به صورت نيايش توأم با عشق و ايمان و اعتقاد، چرا كه هيچ يوگايي بالاتر از جاپا وجود ندارد. مانتراي اُم كه ذکر برهمن است در مراقبۀ جاپا مورد تأكيد است و توصيه و تأكيد بر مانتراي اُم Aum جهت درک معانی درونی و شهود معنوی در یوگا آمده است. [7]
آنچه در فرایند مدیتیشن انجام میشود، تخلیه ذهن است و آنچه که باید انجام میشود راندن و پس زدن خطورات و وسوسههای ذهنی و در نتیجه « مرخص نمودن ذهن » است. چنانکه یک لفظ میتواند انسان را به فضای مدیتیشن وارد کند همین طور ممکن است رقص سماع صوفیانه انسان را به حالتی خلسهگون ببرد و نوعی از وانهادگی درونی را به ارمغان آورد [8] بنابراین در مراقبه و مدیتیشن، نیروهای مهاجم معدوم نمیشوند و اقدامی برای ریشهکنی اینگونه امواج مزاحم صورت نمیگیرد؛ بلکه عملیات تهذیب، صرف « پس راندن افکار» میشود.
نتیجه اینکه مشکل از اساس حل نمیشود و ذهن همچنان منتظر افکار مخرب است و اینگونه افکار همچنان به سمت ذهن هجوم میآورند. البته در یک اقدام منفعل، با آنها مدارا میشود و با هل دادن ذهن به کناری، فقط جلوی صدمات آنی به ذهن گرفته میشود؛ به عبارت دقیقتر آنچه در حقیقت در مراقبه اتفاق میافتد رفع است نه دفع.
نتیجه این که در مدیتیشن هر چند به طور موقت ممکن است انسان از ناحیه ذهن احساس آرامش کند اما چون ذهن از قوای مفید خالی میشود عملا توانمندی جدیدی به ذهن انسان نمیرسد و حتی ذهن از تشویشها رهایی نمییابد و اگر زمینهای پیش آید دوباره ذهن درگیر تنشها و پراکندگی ها خواهد بود. در نهایت اینکه استرسهای ذهنی و تنشهای درونی همچنان باقیاند و قدمی ریشهای در مداوای آنها برداشته نشده است.
از آنجا که در مدیتیشن و خلوت گزینی هندی، باید با تمامی افکار و خیالات مزاحم، عادی برخورد کرد و فقط شاهد رفت و آمد افکار بود و به عملیات نظاره، بسنده نمود؛ نظارهگر باید همه چیز را غیر واقعی ببیند و همه امور را با خود بیگانه فرض کند و با « عینک وهم » به همه چیز بنگرد، چرا که اگر قرار باشد با اخبار و رویدادها، جدی برخورد کرد و حساسیت به خرج داد؛ در آن صورت « نظارهگری محض » اتفاق نمیافتد. هر چند آن چه از ناحیه شاهد اتفاق میافتد، « بی تفاوتی » در برابر پدیدههای خارجی است، اما در حقیقت، دادن رای موافق به هر چیزی است که در عالم خارج اتفاق میافتد. چرا که ناظر قصد مقابله با هیچ چیزی را ندارد و خوب و بد همه میآیند و میروند و او فقط باید خود را دور نگهدارد و خویشتن را در معرض قرار ندهد. نتیجه چنین تعاملی با واقعیات دنیای خارج، دادن رای ممتنع به همه چیز و کنار کشیدن از هر گونه رفتار اصلاحی در عرصه اجتماع است. آنچه در نهایت رقم میخورد؛ « عدم احساس مسئولیت » در برابر دیگر انسانها و از بین رفتن « روح همدردی » با دیگران است.
باید دانست که در مدیتیشن نه فقط نیروهای ذهن به صورت صحیح سامان نمییابند و به روش مناسب به کارگیری نمیشوند، بلکه تلاش مراقبه گر، صرف تخلیه نیروهای ذهن و از کار انداختن نیروی ذهن میگردد؛ نه به کار انداختن نیروی ذهن. نتیجه این که در مراقبه، هدر دادن انرژی ذهن مطرح است نه هدایت و سامان دادن.
اما در مدل اخلاقی اسلام، قوای ذهنی نه فقط تعطیل نمیشود که دائما به شناسایی امیال منفی و هرس درون مشغول است. کار ذهن در مراحل ابتدایی سلوک، کمک به پیراستن درون است و در مراحل بالاتر که کار سالک از پیرایش درون به آرایش روح میرسد و سالک با افزودن به ذخایر معنوی خود به مراتب فنا نزدیک میشود؛ قوای ذهنی با تفکر و تامل بر آیات افاقی و انفسی ایفای نقش میکنند و در مقامات بالاتر با تامل بر اسماء و صفات حق به عروج روح کمک مینماید. نتیجه اینکه در این مدل آشفتگی ذهنی از ابتدا شکل نمیگیرد و انرژی ذهن از آنجا که بکارگیری میشود؛ و قوه ذهن بیکار نیست، ذهن، پذیرای خطورات و وسوسه ها نخواهد بود. علی ( علیه السلام ) فرموده است: طوبی لمن شَغَلَه عیبِهُ عن عیوب الناس؛ خوش به حال کسی که پرداختن به خود، او را از مشغول شدن به دیگران بازداشته است. [9]
اسبی را در نظر بگیرید که که از ابتدا کارش فقط ماندن در طویله و خوردن علوفههای بسیار قوی و نیروبخش است. مالک این اسب هم گاهی وارد طویله میشود و در همان فضای محدود طویله سوار بر اسب میشود و کمی حرکات نمایشی اجرا میکند و بخشی از انرژی اسب را از این طریق تخلیه میکند. اسب دیگری را تصور کنید که تحت تربیت سوارکاری ماهر فقط بخشی از روز را در طویله می ماند. سوار کار اسب خود را با سختی هایی که لازمه یک اسب مقاوم و سخت کوش است، عادت میدهد و در نهایت این اسب با صحرا و بیابان آشنا میشود و در بارکشی و سواری به صاحب خود خدمت میدهد.
اسب اول نه بلد است سواری دهد و نه بارکشی و بعلاوه هزینه زیادی را بر سوار کار خود تحمیل میکند. البته این اسب نیروی خوبی هم ذخیره کرده است اما از آنجا که این نیروی ذخیره شده، تحت پرورش مناسب قرار نگرفته است هر آن میتواند برای صاحب خود ایجاد بحران نماید؛ چرا که این نیرو هم اکنون غیر قابل مهار و غیر قابل کنترل است. بماند که این اسب از آنجا که عادت به سختیها ننموده و دائما سر در خورجین داشته و کارش فقط ماندن در طویله بوده است؛ تحمل چندانی ندارد و در آستانه شکنندگی است و برای کارهای مهم و بارهای سنگین نمیتوان به او اعتماد کرد.
اما اسب دوم هم سواری دادن در صحرا و بیابان را آموزش دیده و هم با سختی دست و پنجه نرم کرده و هم کار مفید انجام میدهد. در حالی که اسب اول هر چند، حرکتهای نمایشی زیبایی هم یاد گرفته اما نه بارکشی میداند و نه با دشت و صحرا آشنایی دارد و در صورت خروج از طویله ممکن است ایجاد بحران هم بنماید.
تکنیکهای یوگا از نظر اثر معنوی و الهی دقیقا مانند نیروی ذخیره شده اسب اول است که سودی به حال صاحبش ندارد و فقط قابلیت نمایش دادن دارد. در یوگا هر چند به بدن توجه ویژه میشود و یوگیها با بدن تکنیکهای زیبایی را هم انجام میدهند اما چون این توجه به بدن، با تعالی معنوی و رضایت خداوند پیوند نمیخورد، فقط تقویت نیروی جسمی است و این پرورش جسمی در نهایت باعث سرگرمی انسان است وحد اکثر فایده آن آرامش ذهن است و روشن است که ذهن آرام نمیتواند برای انسان سعادت و کمال انسان کافی باشد و صد البته این آرامش ذهنی کمترین ارتباطی با شکوفایی استعدادهای معنوی آدمی و تعالی معنوی انسان ندارد.
اما در اسلام به بدن از این نظر که باید به کمال اخروی منجر شود توجه میشود و این طور نیست که فرصت محدود عمر به یادگیری تکنیکهای آسانا بگذرد و دست آخر هم انسان با کالایی به سرای آخرت قدم گذارد که برای آن منزلگاه سودی ندارد.
اضافه میکنیم که امروزه در کنار مدیتیشن، انرژی درمانی هم در یوگا به عنوان یکی از فراوردههای یوگا ترویج میشود. باید دانست که انرژی درمانی در ذات خود ارتباطی با هیچ مسلک و آیینی ندارد و در تمامی جوامع امروزه افرادی مشغول این کارند. این عمل یک تمرین و ممارست روحی است که با عمل تجسم و تمرکز و اراده و فرمان خود را نشان میدهد. در ایران کسانی که در این حوزه متخصص و صاحب نظر شمرده میشوند، اعتقادی به یوگا ندارند و این عمل را بریده از آیینهای دیگر مورد تعقیب و عمل قرار میدهند. انرژی درمانی ضمن اینکه به عنوان یک روش درمانی برای معالجه بعضی از امراض جسمی و حتی روحی مورد استفاده قرار میگیرد، درمانی بنیادین و پیشگیرانه محسوب نمیشود. به این امر در کتابهای انرژی درمانی هم اذعان شده است.
« كاملترين شيوۀ درمان، درمانِ كلنگر است؛ راهكاری كه تمام جنبههای زندگی شخص را در نظر میگيرد و مثل يك واحد به آن ميپردازد. لكن هرگاه مرحلۀ اساسي درمان انجام نپذيرد، قویترين شيوههای درمان هم كاملا سطحی و كماثر خواهد بود. مرحله اساسی در درمان، همان تأمل بيشتر بر روی بيمار و يافتن ريشههای بیماری؛ نظير عادات ذهنی مخرب، عادات جسمی مخرب و یا شرطی شدن از سوی ديگران است ». [10]
راهكاری كه اسلام برای اصلاح نفس و تغییر خُلق پيشنهاد میكند، از نظر توجه ریشهای و نگاه کلان به درمان ، به اين شيوه درمان كه درمان كلنگر است نزديك است. فراموش نکنیم از آنجا که جنس نگاه به درمان در این دو تفاوت ماهوی دارد، هم روش اصلاح و هم پیامدها و فواید و در یک کلمه « خروجی » در این دو با هم دیگر متفاوت است.
نتيجه آنكه تكنيكهای يوگا و انرژی درمانی به صورت اساسی و ريشهای، مشكل را در درون فرد مداوا نمیكند، بلكه دستهای از اثرات خارجي و فیزیکیی مرض را كه به صورت بيماریهای جسمی خود را نشان داده، به طور موقت سامان میدهند؛ بدون اینکه به بسترهای درونی که عامل پدایش اینگونه اختلالاتند پرداخته شود.
پینوشت:
[1]. جاپا يوگا، سووامی شيواناندا، ص37 و دم گستري در يوگا، تأليف سووامي شیواناندا 138 و 139.
[2]. هر گاه توجه روی چيزی متمركز شود او را دارانا خوانند. هر گاه آگاهي و همواری به سوی نقطۀ توجه جاری شود اين را ديانا خوانند. هر گاه همان آگاهي كه سرشت نهادينش به پاكي میدرخشد و گويی بیكران است او را سمادی خوانند، چون دارنا و ديانه و سمادی را با هم عمل كنند آن را سنيمه خوانند. هستی بیكوشش ( يوگا سوترههای پتنجلی ) ص 125.
[3]. جاپا يوگا، سووامی شيواناندا، ص 17 و 34.
[4]. كتاب دايره المعارف يوگا، تأليف سووامي شيواناندا، ص 45.
[5]. دم گستري در يوگا، ص 85؛ و جاپا يوگا، سووامي شيواناندا، ص 35.
[6]. جاپا يوگا، سووامي شيواناندا، ص35.
[7]. جاپا يوگا، سووامي شيواناندا، ص 203.
[8]. حرکات انرژِی زا، بلون و جونز، 58
[9]. نهج البلاغه، خطبه 176.
[10]. پرانا، آتریا، ص 115.
افزودن نظر جدید