نفی تجسیم و جسمانیت خداوند متعال
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله مسائل مورد اختلاف متکلّمان مسألۀ تجسیم و جسمانیت خداوند است که اعتقاد به آن را به اهلحدیث و حشویه و وهابیون نسبت دادهاند.
ابن تیمیه در کتاب الفتاوی میگوید: « آنچه که در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاق پیشینیان بر آن است، حقّ میباشد. حال اگر از این امر لازم آید که خداوند متصف به جسم بودن شود اشکالی ندارد، زیرا لازمۀ حقّ نیز حقّ است ».[1]
ناصرالدین البانی در فتاوای خود میگوید: « معتزله و دیگران منکر نعمت رؤیت خدایند، و هر کسی که معتقد به آن باشد گمراه دانسته و او را به تشبیه و تجسیم نسبت میدهند... ولی ما اهلسنت ایمان داریم که از منّتهای خداوند بر بندگانش آن است که در روز قیامت بر آنها تجلّی کرده و او را به مانند ماه شب چهارده میبینند ».
عبدالله بن احمد بن حنبل به سندش از عمر بن خطاب نقل میکند: « هرگاه خداوند بر کرسی خود مینشیند صدایی همانند صدای زین شتر هنگام سوار شدن شخص سنگین بر آن، شنیده میشود ».[2]
ولی رأی اکثر متکلّمان از جمله شیعۀ امامیه، تنزیه خداوند متعال از جسمیت است. فخر رازی در کتاب المطالب العالیة مینویسد: « در این باب اهل علم بر دو دستهاند: اکثر آنان معتقد به تنزیه خداوند از جسمیتاند، ولی مجسّمه قائل به جسمانیت خداوند میباشند ».[3]
اما در میان شیعۀ امامیه اتفاق نظر بر نفی جسمیت است که عبارات برخی از آنان را یادآور میشویم:
1. شیخ کلینی بابی در کتاب کافی با عنوان: « باب النهی عن الجسم و الصورة » ذکر کرده است.[4]
2. شیخ صدوق در کتاب التوحید بابی به نام « باب انّه عزّوجلّ لیس بجسم و لا صورة » آورده است.[5]
3. شیخ طوسی در تفسیر التبیان[6] ذبیحۀ کسانی را که قائل به تجسیمند حلال نمیداند. و نیز در کتاب المبسوط حکم به نجاست مجسّمه کرده و آنها را در شمار کفّار میداند.[7]
4. قاضی ابن برّاج در جواهر الفقه تصریح به تنزیه خداوند از جسم و لوازم آن کرده است.[8]
5. قطب راوندی در فقه القرآن تصریح به باطل بودن نماز در پوست ذبیحۀ کسی نموده که قائل به جسمیت خداوند است. و نیز قائل به عدم جواز انتفاع از آن است. همو در جایی دیگر از کتابش میگوید: مذهب تجسیم از مذاهب فاسد است.[9]
6. شیخ طبرسی در مجمع البیان معتقد به جایز نبودن خوردن ذبیحۀ کسی است که قائل به جسمیت خداوند است.[10]
قرآن و نفی جسمیت از خداوند
با ملاحظۀ دقیق آیات قرآنی به این نکته پی میبریم که خداوند متعال از جسم و جسمانیت مبرّاست.
1. خداوند میفرماید: « یعلم ما یلج فی الأرض و ما یخرج منها و ما ینزل من السّماء و ما یعرج فیها و هو معکم أین ما کنتم و الله بما تعملون بصیر ».[ حدید / 4 ] « او هر چه در زمین فرو رود و هر چه برآید و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه بالا رود، همه را میداند و هر کجا باشید او با شماست و به هر چه کنید به خوبی آگاه است ».
آیه به طور صراحت دلالت بر سعۀ وجود خداوند سبحان دارد و اینکه او در هر مکانی با ما است، و کسی که چنین شأنی دارد نمیتواند جسم یا حلول کننده در محلّی باشد.
2. و نیز میفرماید: « ألم تر أنّ الله یعلم ما فی السّماوات و ما فی الأرض ما یکون من نجوی ثلاثة إلّا هو رابعهم و لا خمسة إلّا هو سادسهم و لا أدنی من ذلک و لا أکثر إلّا هو معهم أین ما کانوا ثمّ ینبّئهم بما عملوا یوم القیامة إنّ الله بکلّ شیء علیم ».[ مجادله / 7 ] « آیا ندیدی که آنچه در آسمانها و زمین است، خدا بر آن آگاه است. هیچ رازی سه کس با هم نگویند، جز آن که خداوند چهارم آنهاست و نه پنج کس جز آن که خدا ششم آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر، جز آن که خدا هر کجا باشند با آنهاست، پس روز قیامت همه را به نتیجۀ اعمالشان آگاه خواهد ساخت که خدا به کلیۀ امور عالم داناست ».
این آیه نیز به طور وضوح دلالت بر سعۀ وجود خداوند متعال دارد، و اینکه در همه جا موجود و با همه کس همراه است. و این گونه خدایی نمیتواند جسم باشد، زیرا جسم احتیاج به مکان دارد و با وجودش در مکانی، مکانی دیگر از او خالی است.
3. همچنین میفرماید: « و لله المشرق و المغرب فأینما تولوّا فثمّ وجه الله إنّ الله واسع علیم ».[ بقره / 115 ] « مشرق و مغرب هر دو ملک خداست، پس به هر طرف که روی کنید به سوی خدا روی آوردهاید. خدا به همه جا محیط و بر همه چیز داناست ». این آیه نیز همانند آیۀ پیشین دلالت بر نفی جسمیت خداوند دارد.
4. و نیز میفرماید: « لیس کمثله شیء و هو السّمیع البصیر ».[ شوری / 11 ] « هیچ موجودی همانند او نیست و او شنوای بیناست ». پر واضح است که اگر خداوند جسم بود باید همانند سایر اجسام و شبیه آنها بود.
مقابله اهلبیت ( علیهم السّلام ) با قول به تشبیه
امام صادق ( علیه السّلام ) در حدیثی میفرماید: « منزه است خداوندی که جز او کسی دیگر از کیفیتش اطلاعی ندارد، همانندی برای او نیست و شنوای بیناست، محدود نشده، و محسوس نخواهد بود و مورد تجسس واقع نخواهد گشت. دیدگان و حواس او را ادراک نکرده و چیزی او را احاطه نمیکند. جسم و صورت نیست... ».[11]
و نیز در حدیثی دیگر در توصیف خداوند میفرماید: « نه جسم است و نه صورت، بلکه او جسم کننده اجسام و صورت دهنده صور است. جزء جزء نشده و متناهی نیست. زیاده و نقصان در او راه ندارد. و اگر خداوند آن گونه باشد که میگویند، پس فرقی بین خالق و مخلوق نیست... ».[12]
از امام جواد و هادی ( علیهما السّلام ) روایت شده که فرمودند: « هر کس قائل به جسمیت خداوند شد به او زکات ندهید و به او اقتدا نکنید ».[13]
منابع:
[1]. الفتاوی، ج 5، ص 192.
[2]. کتاب السنه، ص 79.
[3]. المطالب العالیة، ج 2، ص 25.
[4]. کافی، ج 1، ص 104 ـ 106.
[5]. التوحید، ص 97.
[6]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 429 ـ 430.
[7]. المبسوط، ج 1، ص 14.
[8]. جواهر الفقه، ص 245.
[9]. فقه القرآن، ج 1، ص 97 و ج 2، ص 123.
[10]. مجمع البیان، ج 3، ص 271.
[11]کافی، ج 1، ص 104.
[12]. همان، ص 106.
[13]. توحید صدوق، ص 101.
دیدگاهها
سنی
1393/06/25 - 10:05
لینک ثابت
سلام بی زحمت شعر موسی وشبان
tahamohsen
1393/09/12 - 20:01
لینک ثابت
سلام
سلمان
1394/10/16 - 03:04
لینک ثابت
سلام و تشکر از سایت خوبتون
افزودن نظر جدید