چرا به یاد حادثۀ کربلا این همه عزاداری میکنید؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در مسائل تاریخی به شیعه وارد میکنند این است که چرا به یاد حادثۀ کربلا این همه عزاداری میکنید؟
پاسخ:
عزاداری اولا و بالذات فطری است، ثانیا یک مکتب و مسلک به حساب میآید و ثالثا یک آیین مذهبیست. یعنی این طور نیست که عزاداری خاصّ اسلام، شیعه یا ایرانی باشد بلکه در اصل نوعی به یاد آوردن است.
در مقطعی از تاریخ زندگانی بشر، حادثهای بزرگ و حماسهای شورانگیز اتفاق افتاد، که سبب تأثیرهای فراوانی در زمان خود، همین طور عصر حاضر گردید.
امام حسین ( علیه السلام ) با هدف اصلاح، دگرگونی و نوسازی در تمام ابعاد شخصی و اجتماعی گام برداشت؛ راه و روش و منش آن حضرت نیز تفسیر کنندۀ اهتمام و تلاش ایشان برای ماندگاری دین ناب، در طول تاریخ است. حماسه بزرگ کربلا تبلور یک حرکت اصلاحی است که امام آن را برای یک دگرگونی عظیم آفرید، حرکتی که سبب تداوم آیین پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در طول تاریخ بشر گشت.
نکتهای که برای بسیاری هنوز به درستی روشن نشده و همچنان به صورت معمایی در نظر آنها باقی مانده این است که:
چرا این قدر به این حادثه تاریخی اهمیت داده میشود؟
پاسخ این سؤال را باید در لا به لای انگیزههای اصلی این انقلاب جستجو کرد.
به بیان روشنتر، حادثۀ خونین کربلا نموداری از جنگ دو رقیب سیاسی بر سر به دست آوردن کرسی زمامداری یا بر سر املاک و سرزمینها نبود.
از طرفی، این حادثه معلول انفجار کینههای دو طایفه متخاصم بر سر امتیازات قبیلهای هم نیست، بلکه این حادثه صحنه روشنی از مبارزه دو مکتب فکری و عقیدتیست که آتش فروزان آن، در طول تاریخ پر ماجرای بشریت، از دیرباز تا کنون هرگز خاموش نشده است. این مبارزه ادامۀ مبارزۀ تمام پیامبران و مردان اصلاح طلب جهان، و به تعبیر دیگر دنبالۀ جنگهای خونین « بدر و احزاب » بود.
پس از رحلت پیامبر بنی امیه برای ایجاد یک جنبش ارتجاعی و سوق مردم به دوران قبل از اسلام، میکوشیدند که در دستگاه رهبری اسلامی نفوذ پیدا کنند و هر قدر مسلمانان از زمان پیامبر فاصله میگرفتند، بنی امیه زمینه را مساعدتر میدیدند.
برخی از سنتهای جاهلیت که بنابر علل گوناگون به دست غیر بنیامیه احیا گردیده بود، زمینه را برای یک « قیام جاهلی » آماده ساخته بود، از جمله این که:
الف: پستها و مناصب که در زمان پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر اساس لیاقت و ارزش علمی و اخلاقی و معنوی به افراد داده میشد، تحت تأثیر روابط خویشاوندی و فامیلی، در میان اقوام و بستگان بعضی از خلفا تقسیم شد.
ب: تبعیضهای گوناگون که با روح اسلام ابدا سازگار نبود آشکار گشت و « بیت المال » که در زمان پیامبر به طور مساوی در میان مسلمانان تقسیم میشد، به صورت دیگری درآمد. به عدهای امتیازات بیمورد داده شد و امتیازات طبقاتی مجددا احیا گردید.
ج: مسئلۀ نژاد پرستی که اسلام روی آن خط قرمز کشیده بود، مجددا به دست خلیفه دوم زنده شد و نژاد عرب بر موالی ( غیر عرب ) آشکارا برتری یافت.
در این شرایط، که امویان، جامعه اسلامی را به صورت خزنده به سوی جاهلیت سوق میدادند و خلیفه وقت، آشکارا هر نوع نزول وحی را بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) انکار میکرد، ارزیابی نهضت آن حضرت سهل و آسان میباشد.بنابراین اگر حضرت، با شهادت خود و یارانش این شجره خبیثه را از بیخ و بن نمیکند، از اسلام ناب محمدی جز نام و آیین محرّف چیزی باقی نمیماند لذا امام در این شرایط احساس کرد که باید سکوت را شکست و حالت بیتفاوتی را که بر جامعه آن روز حاکم بود درهم کوبید.
آری امام حسین ( علیه السّلام ) چنین کرد و رسالت بزرگ تاریخی خود را در برابر اسلام انجام داد و مسیر تاریخ اسلام را دگرگون کرد، توطئههای ضد اسلامی حزب اموی را در هم کوبید و آخرین تلاشهای ظالمانه آنها را خنثی کرد، از این جهت، نهضت او یک نهضت بیمثال گردید. راه و رسم امام حسین ( علیه السّلام ) برای همگان، بهترین الگوست و برای صیانت آن هر سال باید مراسمی بر پا کرد تا مکتب جهاد و شهادت در راه حق و مبارزه با ظلم و بیدادگری، زنده و پوینده بماند.[1]
منابع:
[1]. کتاب راهنمای حقیقت آیت الله شیخح جعفر سبحانی، ص 591 ـ 595.
افزودن نظر جدید