اثبات مرجعیت علمی ائمه با حدیث ثقلین
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث امامت به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که شیعیان در اثبات مرجعیت علمی امامان خود، به حدیث ثقلین استناد میکنند، در حالی که حدیث یاد شده به دو صورت ( کتاب الله و عترتی أهل بیتی و کتاب الله و سنّتی )، نقل شده است.
پاسخ:
حدیث صحیح و ثابت از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) همان لفظ « عترتی أهل بیتی » است و روایتی که در آن به جای « عترتی أهل بیتی »، لفظ « سنتی » وارد شده از نظر سند باطل است و آنچه گفته شده درست برخلاف روایات صحیح است؛ زیرا جمله « کتاب الله و عترتی » با سند صحیح در کتب اهلسنت نقل شده است در حالی که جمله « کتاب الله و سنّتی » با سند صحیح نقل نشده است.
اینک به بیان این مطلب میپردازیم:
سند حدیث « عترتی، أهل بیتی » :
الف : مسلم در صحیح خود از زید بن ارقم که رضوان خدا بر او باد چنین نقل میکند : پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) روزی در کنار آبی به نام « خمّ »، میان مکه و مدینه خطبهای ایراد کرد؛ و آنگاه چنین فرمود: « أذکرکم الله فی أهل بیتی! أذکرکم الله فی أهل بیتی! أذکرکم الله فی أهل بیتی! ». خدا را به یاد داشته باشید درباره اهلبیت من ( این جمله را سه با تکرار فرمود ).[1]
ب : دارمی در سنن خود همین حدیث را به همین لفظ با سند صحیح نقل کرده است که از تکرار آن خودداری میکنیم.[2]
ج : ترمذی نیز این متن را با لفظ « و عترتی أهل بیتی » نقل کرده است.[3]
ما به همین سه سند از معتبرترین کتابهای اهلسنت بسنده میکنیم؛ زیرا نقل دیگر روایات از « سنن » و «صحاح » آنان به طول میانجامد و اگر روایات شیعه را بر آنچه اهلسنت نقل کردهاند بیافزاییم، این متن به صورت فوق تواتر درمیآید.
اما ببینیم سند تعبیر دوم، « سنّتی » چگونه است:
الف : حاکم نیشابوری در مستدرک خود، متن یاد شده را با سندی که از نظر میگذرانیم نقل کرده است [4]
ابن ابی اویس از پدرش اویس از ثور بن زید الدیلمی از عکرمه از ابن عباس نقل میکند که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود : « من در میان شما دو چیز میگذارم، اگر به آن دو چنگ بزنید گمراه نمیشوید، کتاب خدا و سنّتم.
بررسی سند:
مؤلف « تهذیب الکمال » که از رجالیون نامی اهل سنت است از یحیی بن معین نقل میکند که ابو اویس و فرزندش ضعیفند و آنان حدیث را سرقت میکردند و راست و دروغ را به هم میآمیختند؛ آنگاه از نسائی نقل میکند که « آن دو ضعیفند و قابل اعتماد نیستند ».[5]
ابن حجر در مقدمه « فتح الباری » مینویسد : « به حدیث ابن ابی اویس نمیتوان احتجاج نمود ».
ابو حاتم رازی هم دربارۀ پدر او ابو اویس میگوید : « به حدیث او نمیتوان احتجاج نمود ».[6]
ب : حاکم در مستدرک خود، متن روایت فوق را با سند دیگری نقل کرده است.
وی میگوید : [7] صالح بن موسی الطلحی از عبدالعزیز بن رفیع از ابی صالح از ابی هریره نقل کرده است که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود : « . . . کتاب الله و سنّتی »
اما این سند نیز بسان سند نخست، کاملا ضعیف و مردود است، چرا که ابو حاتم رازی میگوید : صالح بن موسی الطلحی « ضعیف الحدیث » و « منکر الحدیث » است و منکرات را به انسانهای عادل و وارسته نسبت میدهد.
ابن حیّان هم در مورد این شخص میگوید : [8] احادیثی از انسانهای وارسته نقل میکند که شبیه روایات آنها نیست. و امّا جای تعجت اینجاست که ذهبی همین حدیث را با لفظ « سنّتی » در شرح حال صالح بن موسی آورده است و
میگوید: این حدیث یکی از احادیث غیر قابل تأیید اوست.[9]
همچنین متن « سنّتی » با سندهای دیگری نیز نقل شده که تمامی آنها با ضعف راویانی همراه هستند که قابل اعتماد نیستند.
نتیجه اینکه، لازم است مسلمانان پیوسته به حدیث صحیح عمل کنند نه حدیثی که راویان آن ناقلان منکرات و کذّابان دوران بودهاند.[10]
منابع:
[1]. مسلم، صحیح: 4/ 3.
[2]. دارمی، سنن: 2 / 431 ـ 432.
[3]. ترمذی، سنن: 5 / 663.
[4] حاکم، المستدرک: 1 / 93.
[5]. حافظ مزی، تهذیب الکمال: 3 / 127.
[6]. ابن حجر عسقلانی، مقدمه فتح الباری، ص 391.
[7]. حاکم، مستدرک: 1 / 93.
[8]. ابن حجر، تهذیب التهذیب: 4 / 355.
[9]. ذهبی، میزان الاعتدال: 2 / 302.
[10]. کتاب راهنمای حقیقت آیت الله شیخ جعفر سبحانی، ص 410 ـ 418.
افزودن نظر جدید