فرقه رام الله چه می گوید؟

  • 1392/02/17 - 18:16
این فرقه با رهبری شخصی بنام پیمان فتاحی معروف به پیمان الهی، از اواخر سال 1375 در تهران شروع به فعاليت نمود و در مدت نه چندان زيادي رشد و گسترش يافت و متاسفانه گروهي از جوانان خوش باطن و داراي حسن نيت و خلوص جامعه ما را به گرداب مهلك خود فرو برد و مانند ويروس كشنده ايد،
رام الله

يكي از مواردي كه سالها پيمان فتاحي سعي داشت آن را از تشكيلاتش دور كند برچسب فرقه‌اي بودن فعاليتهايش بود به اين موضوع در نامه‌ها و مراجعات اعضاي فرقه به مراكز دولتي مكررا تاكيد مي‌شد حتي براي فريب ذهن شاگردانش برخي تحقيقات در زمينه فرقه‌ها را به آنها ارجاع مي‌داد تا در ظاهر خود را از مدعيان مبارزه با فرق و مخالفين اين جريانات مسموم نشان دهد غافل از اينكه ماهيت فعاليتهايش فرقه‌اي بود و بعضي از اعضاي فرقه هنوز هم در توهم اين مسئله هستند كه فعاليتهايشان فرقه‌اي نيست.

اغلب فِرق از يك فرمول كلي در ساختار تشكيلاتيشان پيروي مي‌كنند. که بر این اساس، با سه شاخص کلی ميتوان فرقه‌اي بودن يك جريان را تشخيص داد. 1- سركرده يا بنيانگذار فرقه  2- ساختار تشكيلاتي (روابط سركرده و اعضاي فرقه) 3- نصب دستگاه فكري فرقه در ساختار انديشه‌اي افراد جذب شده (نصب نرم‌افزار فرقه‌اي)، در اينجا به بحث و توصيف هر كدام از اين سه شاخصه اصلي خواهم پرداخت.

الف: سركرده فرقه

 در اغلب فرقه‌ها يك نفر در رأس فرقه قرار مي‌گيرد كه در هيچ مرجع معتبر و شناخته شده‌اي،  صلاحيت وي براي احراز اين مسند بررسي و تاييد نشده است و توسط خودش به اين مقام منصوب شده است. سركردگان فرق مدعي‌اند كه علم خاص و ويژه‌اي دارند كه سايرين از آن محرومند و ادعا ميكنند كه ماموريت ويژه‌اي براي نجات بشر داشته و فرمولي دارند كه حلّال همه مسائل و مشكلات بشريت مي‌باشد. از سوي ديگر اين افراد، خود محور و قدرت طلب مي‌باشند و خيلي تمايل به قدرت‌نمايي و تسلط بر امورات مريدانشان دارند. اغلب سركردگان توسط بعضي از مريدان مسخ‌شده و فريب خورده و همدستانشان به عنوان شخصيتي خاص و منحصر بفرد در بين اعضاء فرقه و بيرون از فرقه توصيف مي‌شوند و در جهت شخصيت‌سازي و بزرگنمايي آنان در متون و سخنرانيها تبليغ مي‌شود و تمامي نگاهها، احترامها و ستايشها مستقيم و غيرمستقيم معطوف به سركرده فرقه مي‌شود. آنها براي خاص جلوه دادن خودشان و جذب افراد، ظواهر خاصي براي خودشان درست مي‌كنند يا بطور خاصي سخن گفته و ژستهاي خاصي ميگيرند تا بدين وسيله خود را متمايز از ديگران جلوه دهند. در فرقه رام الله نيز پيمان فتاحي در رأس فرقه قرار گرفته و خودش را به سمت استادي! از منظرگاه بيروني و به جايگاه حتي الوهيت از ديدگاه مريدان منصوب كرده است و در ابتدا اينگونه عنوان مي‌كرد كه شاگرد ماهانتا روح الله القدوس (تجسم انساني خداوند بر روي زمين) است و روح الله القدوس در رأس نظام دوازده‌گانه اساتيد حق قرار دارد!!! او خود را با القابي چون خالق فتاح، ايليا، رام الله ، الياس (نبي) معرفي مي‌كند و از سوي همدستانش يعني فرشاد م (با نام مستعار پيما الهي)، فرهاد م (با نامهاي مستعارحشمت، سيد، بابايي)، مرتضي ر (با نام مستعار توكل)، شباب ح (با نام مستعار پريا)، نازي ح (با نام مستعار شيوا) به عنوان شخصيتي خارق العاده، آسماني و روح يافته و القاگر روح معرفي مي‌شود اين فضاسازي‌ها و خاص و خارق العاده جلوه دادن پيمان تا حدي پيش مي‌رود كه حتي باگذشت چند سال از شروع فعاليتهاي فرقه‌اي او را خدا و پسر خدا معرفي ميكنند و توسط همين اشخاص آنقدر بزرگ مي‌شود و از كاه كوه مي‌سازند كه وي را صاحب كرامات معرفي كرده و مجموعه‌اي دروغين از اعمال خارق العاده! وي را با عنوان اخبار مكتوم (مجموعه‌اي ساختگي و تحريف شده) تهيه مي‌كنند و براي مسخ كردن و ترساندن اعضاي فرقه از آن استفاده مي‌نمايند. اين حلقه شش نفره با محوريت پيمان فتاحي (رام الله) از سال 1375 تا كنون با استفاده از تكنينهاي روانشناسي، روشهاي اعمال نفوذ در افراد و بهره‌گيري از نسخ جادوگري و جذب افراد مختلف فرقه‌اي را با نام رام الله راه اندازي نمودند در ابتدا سركرده فرقه ادعا مي‌كرد كه هنر و فرمول جديدي را كشف كرده، كه آن را هنر زندگي متعالي معرفي مي‌كرد و خود را معلم زندگي مي‌دانست و تنها راه نجات بشر را در پيروي از اصول هنرهاي زندگي متعالي مي‌پنداشت اما با گذشت زمان و ادامه فضاسازي‌هاي موهوم و شخصيت‌سازي از وي توسط حلقه مذكور و جمع شدن تعداد چند صد نفري از طيفهاي مختلف جامعه به دور فرقه اين ادعاها ابعاد جديد و گسترده‌اي به خود گرفت و پيمان فتاحي با عنوان  بنيانگذار الاهيسم نوين و راهنماي بشريت! (الياس نبي) معرفي گرديد. و او را حتي معلم بسياري از پيامبران ناميدند و او نيز در ميان بعضي از حلقه‌هاي نزديك خود دايره ادعاهايش را به حدي رساندكه اظهار داشت "روزي خطاها و اشتباهات محمد (ص) را خواهم گفت!!!" (البته مباحث مطرح شده در هنر زندگي متعالي هر چند رنگ و لعاب معنوي و الهي به خود گرفته است ولي آنچه كه از شواهد و عملكرد اعضاء بدست مي‌آيد نشان مي‌دهد كه همه اين فلسفه‌بافي‌ها و لفاظي‌ها جز يك هدف را دنبال نمي‌كند و آن تسليم مطلق اعضاء در برابر خواسته‌هاي سركرده فرقه مي‌باشد.)

همانطور كه در ابتدا گفته شد يكي از ويژگيهاي فرق خاص و كاريزماتيك جلوه دادن سركرده فرقه مي‌باشد فرقه رام الله نيز از اين قاعده مستثني نيست در ابتداي كتاب جريان هدايت الهي كه مجموعه‌اي از گفته‌هاي سركرده اين فرقه مي‌باشد شخصيت وي چنين توصيف مي‌شود: "او در ميان پيروان خود، به نامهاي متعددي خوانده شده. برخي از پيروان استاد او را "آواتار" به معني "تجسم جريان حقيقت"،"روح مجسم حق" و "تجسم الهي" ناميده‌اند. "بني سماء لقبي است كه از جانب ايشان به او داده شده است."

همچنين برخي از كارت ويزيتهايي كه با هدف عضوگيري و تبليغات براي فرقه در سطح شهر تهران و برخي از شهرستانها پخش شد و يا در ميان برخي از كتابهاي انتشارات مربوط به فرقه مذكور(تعاليم حق،حم ياهو و ...) گذاشته مي‌شد با اين القاب پيمان را توصيف مي‌كرد "بنيان‌گذار علوم باطني"، "قطب علوم باطني"، "بنيانگذار الاهيسم نوين."

در مدارك و مستنداتي كه از محل سكونت سركرده فرقه بدست آمده و در اختيار برخي از محققين قرارداده شده است مشخص شده كه تمام اين القاب و عناوين دهان پر كن و بزرگنمايي‌ها از شخصيت وي، ساخته و پرداخته ذهن بيمار پيمان فتاحي مي‌باشد. رام الله هميشه با لباسهاي مشكي در ميان مردم ظاهر مي‌شد و با لحن خاصي صحبت مي‌كرد (از سوي همدستانش ادعا مي‌شد آنهايي كه روح يافته هستند تن صدايشان بم است و همه روزه اين فضاسازي‌ها از زواياي مختلف ادامه داشت) و ظاهرش را به گونه‌اي خاص آراسته مي‌كرد.  اما اگر با ديدي روانشناسانه به اين مسئله نگاه كنيم چه دليلي دارد كه پيمان اينقدر شخصيت سازي كرده و خودش را بزرگ جلوه دهد؟ جواب اين مسئله با بررسي دوران كودكي و شرايط خانوادگي و محيط زندگي او مشخص مي‌گردد. عموما سركردگان فرق در دوران كودكيشان مورد كودك آزاري قرار گرفته و در نتيجه اين آزار و اذيتها دچار عقده و سرخوردگي شده‌اند و يا اينكه وضعيت خانوادگي مناسبي نداشته‌اند و در محيط مناسبي تربيت و پرورش نيافته‌اند پيمان در توصيف دوران كودكي اش مي‌گويد "من بچه دوازدهم از 15 فرزند خانواده بودم هميشه برادر بزرگترم مرا تنبيه ميكرد برادرم آنقدر مرا كتك مي‌زد تا گريه كنم وقتي گريه مي‌كردم مرا وادار مي‌كرد بخندم اگر نمي‌خنديدم مرا بيشتر كتك مي‌زد."

يكي از شگردهاي رواني كه پيمان و همدستانش در اين سالها بكار گرفتند اين بود كه عنوان مي‌كردند اساتيد حق در ناشناختگي زندگي مي‌كنند و ايشان (رام الله) نيز در ناشناختگي كامل زندگي مي‌كند! در ابتداي كتاب جريان هدايت الهي آمده "شخصيتش بسيار اسرار آميز و چند پهلو است... او در پس حجاب‌هاي ارادي و در ناشناختگي زيسته ..." اما در اين ناشناختگي زيستن ساختگي و دروغين و اين گذشته نامشخص و پر از ابهام پيمان (رام الله) اهداف پنهاني وجود دارد:

هدف اول كه بيشتر جنبه رواني دارد اين مسئله است كه حس كنجكاوي انسان در برابر انسان ناشناخته‌اي كه به عنوان استاد و راهنماي وي مطرح است چندان براي تفحص و تحقيق در مورد مرشد خود تحريك نمي‌شود و او(استاد) از گزندهاي احتمالي اين مسئله (كه همان انساني عادي بودن است) در امان مي‌ماند.

 هدف دوم از اين پنهان كاري و ناشناخته زيستن استاد! اين مسئله بود كه اگر در ابتداي شكل‌گيري فرقه، گذشته زندگي شخصي پيمان و وضعيت خانوادگي، محيط تربيتي و تحصيلي و پيشينه او، براي مريدان مشخص مي‌شد به جرات مي توان گفت هيچيك از اين مريدان فريب خورده و ساده دل امروزي، لحظه‌اي هم حاضر نمي‌شدند او را نگاه كنند چه برسد به اينكه مسخ انديشه‌هاي مسموم وي شوند، در اين راستا توصيه مي‌شود افراد با اعضاي درجه يك خانواده اين فرد ملاقات داشته باشند.

ب- روابط سركرده با اعضاي فرقه

سركرده در رأس فرقه قرار مي‌گيرد و رابطه‌اي با موضع از بالا به پايين برقرار مي‌شود تمام تصميم‌گيري‌ها به وي ختم مي‌شود و هيچ كسي بدون اجازه‌اش دست به اقدامي نمي‌زند و البته در بعضي از فرق عده‌اي از همدستان سركرده و يا بعضي از مريدان مسخ شده از سوي رأس فرقه براي نظارت بر رفتار مريدان و اجراي برنامه‌هاي فرقه‌اي انتخاب مي‌شوند. معمولا سركردگان فرق عده‌اي از همدستان و وفاداران از فيلتر گذشته را براي نظارت بر رفتار و فعاليتهاي اعضاي فرقه انتخاب مي‌كنند. فرقه رام الله نيز از اين قواعد مستثني نبود. پيمان فتاحي يا همان "حضرت استاد" در راس روند (فرقه) و تعاليم قرار داشت و واژه خودساخته "هماهنگي" را در بين اعضاء تئوريزه كرده بود بدون هماهنگي با "استاد" كسي جرات نداشت به جايي برود يا دست به اقدامي بزند پيمان حلقه‌ها و مدارهاي مختلفي براي پيروان طراحي كرده بود. مانند "حامیم"، "ياسين" و "گروههاي حركتي"، همه مي‌بايست براي انجام امورات جاري روند (فرقه) با مرجع بالاتر هماهنگ مي‌كردند و هر كدام از اين گروهها "هماهنگ كننده‌اي" داشت كه برنامه‌هاي جاري را با مرجع بالاتر هماهنگ مي‌كرد و نهايتا كارها با هماهنگي "استاد" و  يا بالاترين مرجع بعد از استاد يعني "حم" هماهنگ مي‌شد. "حامیم" به عنوان بخش زميني فرقه رام‌الله و "استاد" جنبه آسماني فرقه مطرح بود. پيمان اعضاي حامیم را افرادي فراتوانمند، فراهوشيار و فراقدرتمند معرفي مي‌كرد كه نشر و گسترش تعاليم استاد، راهبرد فرقه و امورات عالم هستي! و نظارت بر رفتار و عملكرد مريدان توسط آنان صورت مي‌پذيرفت ايشان در ناشناختگي محض و زير نظر حضرت استاد! فعاليت مي‌كردند. در بين اعضاء وقتي گفته ‌مي‌شد مثلا فلان مطلب يا برنامه از سوي "حامیم" مطرح شده، آن را وحي منزل دانسته و كسي در برابر آن مطلب و دستور تشكيلاتي از خود مقاومت نشان نمي‌داد اگر آن برنامه خوب به اجرا در مي‌آمد به حساب توانمندي و هوشياري و توان بالاي بچه‌هاي "حامیم" گذاشته مي‌شد ولي اگر برنامه با مانع روبرو مي‌شد و متوقف مي‌شد به حساب ناتواني و ضعف بچه‌هاي اينطرف (يعني حوزه ياسين و گروههاي حركتي) گذاشته مي‌شد و گفته مي‌شد فرصت خدمتگزاري از دست رفت. استاد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌! در متون نجوا كه يكي از فرمولهاي مغزشويي و نرم افزاري فرقه رام الله محسوب مي‌شود مي‌گويد "ما! شما را از طريق كارها و اموري كه به شما محول مي‌كنيم مورد محك و امتحان قرار مي‌دهيم!" در نتيجه مريدان وي تصور مي‌كردند هر اتفاقي كه براي آنها مي‌افتد يا موانعي كه براي آنان ايجاد مي‌شود نوعي امتحان است. وي با درگير كردن ذهن مريدان با اين تئوريهاي ساختگي آنها را به بازي گرفته و مانع پي‌بردن آنها به حقايق پشت پرده فعاليتها مي‌شد.

در ادامه موضوع به علل ايجاد  واحدهاي حاميم توسط پيمان مي‌پردازم كه پس از دستگيري وي مشخص شد ماهيت "حامیم" دروغي بوده و چنين اشخاصي وجود خارجي نداشته‌اند و توسط اين كلاهبردار حرفه‌اي جهت سوء استفاده‌هاي مختلف مطرح شده بود. اما علل مطرح شدن حاميم عبارتند از:

الف- ايجاد حس اعتماد در بين اعضاء به عنوان پشتوانه‌اي قوي در مقابل ترديدات و... (پيمان چنان اعضاي حاميم را توصيف مي‌كرد كه گويي جملگي از دم مسيحايي برخوردار بوده و هر چه اراده كنند خواهد شد البته عمليات رواني و بزرگنمايي از شگردهاي وي در برخورد با اعضاي فرقه و اعضاي بيروني محسوب مي‌شد كه در طول اين سالها بهره‌هاي فراواني از آن مي‌برد).

ب- ايجاد حس حقارت و رقابت در بين اعضاي پايين‌تر و ترغيب آنان براي رسيدن به جايگاه حاميم (به عنوان نمونه پيمان شبي در باغ آقاي مهندس حسين ط واقع در پونك در بين برخي خانمها كه از مسئولين ارشد شوراي ياسين بودند عنوان كرد فقط خانمهايي كه عضو حاميم باشند از امكان ازدواج با استاد (پيمان) برخوردارند!...)

ج- توجيه برخي نظرات تعارض‌دار با اصول اوليه ديني و مذهبي اعضا و اينكه اين نظرات از سوي حاميم بوده است و نه استاد.

د- سلب نمودن مسئوليت‌هاي قانوني و القاي آن به مجموعه‌‌اي ناشناخته و غيرقابل دسترس (مانند مقدمه كتاب جريان هدايت الهي كه نوشتن آن به پيما الهي يا همان فرشاد.م كه فوت شده بود ارجاع داده شد)

و- توجيه برخي اشتباهات احتمالي و عدم انتساب آن به استاد (برخي مقالات منتشر شده در نشريات فرقه كه در پايين به شرح آن مي‌پردازم)

از آنجايي كه پيمان مي‌دانست آنچه ادعا مي‌كند حقيقت ندارد و ادعاي آسماني و الهي بودنش دروغي بيش نيست لذا هميشه خودش را در پشت چيزي پنهان مي‌كرد تا اگر كاري و برنامه‌اي اشتباه از كار در ‌آمد به جايگاه و شخصيت پوشالي كه براي خودش ساخته بود انتقاد و ايرادي وارد نشود نمونه‌ ديگري از اين پنهان شدنها را مي‌توان در مقالاتي كه در نشريه حركت دهندگان و نشريه تفكر متعالي به نام پريا و در خصوص تحليلهاي سياسي به چاپ مي‌رسيد مشاهده نمود پس از دستگيري وي و مدارك به دست آمده از محل زندگيش (كه كاخي زيبا در منطقه اشرافي نشين مهرشهر بود) مشخص شد كه كليه تحليلهاي به چاپ رسيده در نشريات فوق الذكر با نام مستعار پريا (كه در واقع نام مستعار شباب ح همسر پيمان مي باشد)، به دستخط پيمان بوده است و وي از آنجا كه احتمال ‌داده اين تحليلها درست از آب در نيايد و يا نويسنده اين مطالب مورد پيگرد قانوني قرار گيرد براي اينكه مسئوليتي متوجه‌اش نگردد شخص ديگري را سپر بلاي خود قرار داده است و از نام شخص ديگري استفاده كرده تا تبعات منفي اين موضوع متوجه‌اش نشود او آنقدر سرمست رسيدن به قدرت و مطامع دنيوي خود بود كه حتي در اين راه به همسر خود هم رحم نكرد و از نام او سوء استفاده مي‌نمود. (در آن زمانها در بين اعضاي فرقه اينگونه تصور مي‌شد كه خانم پريا از شاگردان نزديك و مقربون استاد! است اما پس از دستگيري وي مشخص شد پريا يا همان شباب.ح همسر و اولين معشوقه دوران نوجواني پيمان بوده كه وي آن را اعلام نكرده است و اين مجرد بودن استاد در بين اعضاي زن فرقه چه مزايايي براي وي داشته؟... بماند)

به عنوان مثالي ديگر مي‌بايست به مقدمه كتاب جريان هدايت الهي اشاره كرد كه با هدف بزرگنمايي شخصيت پيمان و الهي جلوه دادن وي نگارش شده است. پيمان دوست داشت در اذهان عمومي و در بين شاگردانش بسيار خاص، منحصر به فرد و قدرتمند جلوه كند از سويي ديگر مي‌دانست اين بزرگ شدن مي‌تواند براي او دردسر ساز شده و تبعات منفي در پي داشته باشد از اين رو با طراحي و نگارش اين مقدمه، بيوگرافي دروغيني از خود ارائه داد و اين مقدمه و نگارش آنرا به فرشاد. م (در بين پيروان معروف به پيما الهي) منتسب كرد. در سالهاي بعد پيمان وقتي ديد اين مقدمه برايش دردسرساز شد سريعا آن را به پيماالهي منتسب كرد تا از عواقب احتمالي آن فرار كند و در نامه‌هاي متعددي كه به مسئولين نظام و نهادهاي مربوطه فرستاده شد آمده "استاد بارها از نگارش اين كتاب و مقدمه آن اظهار ناخرسندي كرده و گفتند كه ما مخالف اين حركت بوديم!" و در ادامه نامه هم ذكر شد پيما الهي فوت گرديده است. پيمان با اين كار مسئوليت قانوني موضوع را از خود سلب كرده و گناه آن را به گردن مرحوم فرشاد.م انداخته است در صورتيكه وي در توصيف شخصيت پيما (فرشاد.م) مي‌گويد: "او چنان به من نزديك بود كه لقب او را پيما گزاردم پيما فقط يك نون از پيمان كمتر دارد!" از سوي ديگر فرشاد از همدستان و بنياگذاران فرقه رام الله مي باشد و صد البته كه او مانند ساير اعضاء از پيمان تبعيت كامل داشته است و بدون هماهنگي با استاد! هرگز دست به اقدام اينچنيني نمي‌زده است.

تمام كتابهاي منتشر شده از سوي انتشارات فرقه قبل از ارائه به وزارت ارشاد توسط پيمان مميزي مي‌شده است اين مسئله در مدارك و دفاتر شخصي به دست آمده از سركرده فرقه و نزديكان و همدستانش مانند شباب. ح، نازي.ح، فرهاد.م و مرتضي.ر كاملا مشهود و ملموس است. دوستان توجه كنيد پيمان حتي عزيزترين كس و همدستش يعني پيما را هم براي رسيدن به اهدافش نبردبان كرده و آنها را فداي تمايلات خويش نموده است. البته پيمان از مرگ مشكوك فرشاد.م هم سوء استفاده نمود و براي ترساندن اعضاي فرقه از آن بهره‌برداري كرد.

در سندي ديگر كه به دست خط وي و با عنوان حاميم براي خانم منيژه.الف (مسئول واحد گرافيك) ارسال شده است آمده "خانم منيژه الف كارتهاي شناسايي (جعلي) را طراحي كند". در اين كارتهاي مجعول از پيمان با عناوين دكتر مسيح موسوي، دكتر ايمان هاشمي، قطب علوم باطني، بنيانگذار علوم باطني، متخصص هيپنوتيزم و ... ياد شده است.

ج- نصب دستگاه فكري فرقه در ساختار انديشه‌اي افراد جذب شده (نصب نرم‌افزار فرقه‌اي)

فِرق مي‌دانند مبناي عمل انسان بينش و انديشه اوست لذا از زماني كه فرد وارد يك فرقه مي شود در جريان داخل يكسري برنامه‌هاي پرورشي و آموزشي از قبل طراحي شده قرار مي‌گيرد تا به شخص جديدي تبديل شود. براي تحقق اين امر فرد در بدو ورود به فرقه از شخصيت قبلي خود بطور كامل تهي مي‌گردد و به شخصيتي جديد با معيارها، ارزشها، رفتار و مناسك جديد تبديل ميشود (دعاي بركت، سوتراها، نجوا، مرا از خودم بشناس 1 تا 8 (كه جزء تعاليم خصوصي بوده و مملو از ادعاها وكفرگويي‌هاي پيمان فتاحي مي‌باشد)، روزه‌هاي 24 ساعته و تسبيح مخصوص فرقه نيز بخشي از مناسك فرقه رام الله است كه در جهت هويت بخشي فرقه‌اي بر افراد طراحي گرديده است.) در اين مرحله سعي مي‌شود تمامي راههاي بازگشت و خروج از فرقه مسدود شود و ذهن فرد كاناليزه شده و تمامي وروديهاي ذهنش مسدود مي‌گردد و تنها ورودي ذهنش تعاليم فرقه‌اي خواهد شد. هدف از اين آموزشها توليد و تولد هويت فرقه‌اي در سوژه (مريد) است اين آموزشها تا جايي پيش مي‌رود كه فرد به مريد تبديل مي‌شود يعني انسان از هويت قبلي‌اش تهي شده و هويتي جديد كه مبنايش همان انديشه‌هاي فرقه‌اي است در او ظاهر مي‌شود. فرقه‌ها افراد را از ارزشها و كرامات انساني تهي كرده و بجاي آن ارزشها و ناهنجاريهاي فرقه‌اي را جايگزين مينمايند.

در فرقه رام الله نيز افراد از طرق مختلف جذب مي‌شدند و در طول زمان همين پروسه را طي مي‌كردند. در ابتدا با عنوان آموزش هنرهاي زندگي متعالي جذب مي‌شدند اما پس از طي دوره‌هاي عمومي وارد مراحل بعدي مي‌شدند و در آنجا با مفاهيمي چون "مبارز حق"، "مسافر حق"، "خدمتگزاري"، "تسليم"، "قرباني" آشنا مي‌شدند و سعي مي‌شد در اين هويتها مستقر شوند و چون ادبيات اين تعاليم بر اساس زبان و انديشه‌هاي سركرده فرقه طراحي شده بود و او نيز از ابتدا طوري تعاليم را طراحي كرده بود كه در انتها به عنوان روح مجسم حقيقت (خداوند)، تجسم الهي شناخته شود بستر براي سوء استفاده‌هاي متعددش فراهم مي‌گرديد در خروجي اين آموزشها و تعاليم افرادي بودند كه وي را به عنوان خداي خود قبول داشتند و براي رضاي اين خدا دست به هر كاري ميزدند از ترك تحصيل و شغل، ترك خانواده و همسر و فرزندانشان گرفته تا برهم زدن زندگي مريدان مسخ شده و خانواده‌هايشان تا خودسوزي و فدايي شدن.

هر چند شيوه فريبكارانه فرقه رام الله طوري است كه مباني اعتقادي انحرافي فرقه به بيرون از حلقه‌هاي خاص مريدان نشر داده نمي‌شد ولي با اين حال مدارك بدست آمده نشان دهنده اوج و عمق انحرافات فكري سركرده اين فرقه است كه به مريدان تسليم شده نيز اشاعه يافته است.

ومن الله التوفیق

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.