دیدگاه وهابیت پیرامون عقل و علوم عقلی چیست ؟

  • 1391/09/27 - 03:57
آن چه در این مقاله آمده است مقایسه ای ساده میان دیدگاه اهل سنت و وهابیت در مساله عقل و علوم عقلیست و این که اهل سنت نه تنها به کلام اهمیت داده و ان را ضرورتی در دنیای امروز می دانند بلکه دارای مکاتب کلامی جداگانه ای چون ماتریدی ، اشعری و .. نیز هستند به خلاف وهابیت که نقل گرای مفرط بوده و به کلی با عقل و مباحث عقلی و علوم مرتبط با ان مخالفند و همه چیز را با حدیث معنا می نمایند

با نگاهی به روش وهابیت در حوزه های مختلف ، نقل گرایی افراطی و تابع محض حدیث بودن و مخالفت شدید ایشان با عقل گرایی و مباحث علوم عقلی بر همگان روشن می گردد .نمونه بارز مصداق چنین رویکردی را باید در روش شناسی ابن تیمیه ( نظریه پرداز عقائد وهابیت ) جستجو نمود .
ابن تیمیه در روش خود ، نقل گرا و تابع محض حدیث بود .

وی نقل را در همه حوزه ها ثابت می دانست . او حتی در حوزه اعتقادات نیز دست عقل را کوتاه می دید و به هر نقلی گرچه با سند ضعیف اعتنا می کرد .

اگرچه روش شناسی ابن تیمیه از لحاظ نقل گرایی ادامه همان روش احمد بن حنبل است لکن روش وی در عمل با روش احمد تفاوتهایی دارد که روش او را از روش احمد متمایز می کند .
ابن تیمیه روش خود را بر 3 پایه بنیان نهاد که عبارت بودند از :

1- ستیز با فلسفه و منطق
2- ستیز با علم کلام
3- نقل گرایی سلفی .

1- ستیز با فلسفه و منطق :

ابن تیمیه در روش شناسی خود ، به شدت با فلسفه و منطق مخالفت است . و آن ها را کلیاتی می داند که هیچ ثمره و حقیقتی در پس انها وجود ندارد [1] به نظر وی از زمانی که فلسفه و منطق در میان مسلمانان رواج یافت ، موجب الحاد و زندقه بسیاری از ایشان شد .[2]
وی آثاری را در رد این دو علم نوشته است از جمله :

الرد علی المنطقیین
بیان موافقةصریح المعقول لصحیح المنقول
نقض المنطق
الرد علی الفلسفه ابن رشد
کتاب العقل و النقل

وی در این کتابها به شدت به فلسفه و منطق حمله می کند و گاه از حریم اخلاق و ادب نیز خارج شده و نسبتهای ناروایی به فیلسوفان و منطقیون می دهد
او در کتاب الرد علی المنطقیون ، خاستگاه منطق را یونان می داند و در برخی از نظرات منطقیون تشکیک می کند .
او به این دلیل که فلسفه از منطق تغذیه می شود و به اصول منطقی باز می گردد ، به فلسفه نیز حمله می کند و آن را در برابر تصوف قرار می دهد . به این معنا که اگر فیلسوفان از راه عقل در جستجوی حقیقتند ، متصوفه از راه خیال و اوهام و کشف و شهود که در حقیقت فیوضات شیطانیه است به دنبال حقیقتند و هر دو گروه در گمراهی بوده و از روش شرعی غافلند .
وی سپس فیلسوفان بزرگی چون بوعلی ،غزالی ،ابن تسعین و فارابی را طعن و لعن می کند .
او مسلمانان را به شدت از فراگیری فلسفه و منطق نهی می کند . و این در حالی است که کتب وی در رد این دو علم سرشار از روشهای عقلی است .
حال سوال این است که :
او که دیگران را از غور در فلسفه و منطق نهی می کند چگونه است که خود به این علوم مشغول است ؟

2- ستیز با علم کلام :

مقدمه :
علم کلام علمی است که از راه عقل و با بهره گیری از منابع نقلی ، به دفاع و اثبات عقاید اسلامی از یک سو و مبارزه با شبهات وارده از سوی دیگر می پردازد .
در قرآن نیز بارها از روش عقلی استفاده شده است ..
ضرورت وجود چنین علمی در عصر رسول خدا ص به دلیل حضور فیزیکی آن حضرت در بین مردم و نبود اندیشه های انحرافی ، چندان احساس نمی شد . ولی در قرون بعد که فتوحاتی صورت گرفت و مسلمین با فرهنگهای دیگر و ورود اندیشه های التقاطی آشنا شدند ، نیاز به این علم به شدت احساس می شد . چرا که دشمنان با استفاده از اصطلاحات جدید و با به کار گیری روشهای منطقی ، به آموزه های دین یورش می آوردند . در این شرایط ، اندیشمندان جهان اسلام به علم کلام روی آوردند .
در نهج البلاغه نیز اموزه های کلامی بسیاری دیده می شود .مباحثی همانند توحید ، چگونگی صفات الهی و ... کاملا رنگ کلامی دارند .
جالب اینکه حتی در جریانهای حدیث گرا و نقل گرا نیز جریانهای اصلاحی کلامی شکل گرفت .
برای نمونه :
در دل اهل حدیث دو جریان نسبتا عقل گرا ( اشعریه و ماتردیه ) در واکنش به نقل گرایی مفرط به وجود آمد . رهبران این دو جریان به عنوان رهبران کلامی اهل سنت ، اندیشه خود را بر مبانی عقلی استوار کردند . چنانچه ابوالحسن اشعری کتابی با عنوان ( استحسان الخوض فی علم الکلام ) دارد و در آن از اهمیت و عظمت علم کلام بحث نموده است
ابومنصور ماتریدی نیز از روشهای عقلی استفاده کرده است .
علاوه بر اینها ابوحنیفه نیز گذشته از عقل گرایی در حوزه فقه در حوزه عقاید نیز چنین دیدگاهی را داشته است .
در این میان به نظر می رسد آنچه از شافعی و احمد بن حنبل درباره مذمت علم کلام و اهل آن ذکر شده ناظر به وضعیت موجود در آن زمان بوده است چرا که وجود گروههای تندرو معتزلی و جریانهای افراطی مانند جهمیه از یک سو و مهجور شدن حدیث از سوی دیگر و نیز بارور نبودن علم کلام موجب شده بود که ماهیت و اساس کلام در میان اهل سنت به گونه ای شایسته آن شناخته نشود . و علم کلام به مواضع تند معتزله یا گروههای افراطی دیگر گرایش داشته باشد .
با همه اینها وقتی به عصر ابن تیمیه می رسیم ، می بینیم که وی به شدت با علم کلام و مباحث عقلی و کلا عقل گرایی به مبارزه برخاست و متکلمان بزرگی چون اشعری و ماتریدی را به بدترین گفته ها متهم ساخت .
وی متکلمان را متهم می کند که قول خلف را بر قول سلف برگزیده اند . و این امر موجب نادانی دو چندان آنان شده است . سپس می گوید :نهایت چیزی که عقول به آن می رسند ، عقال است و در دنیا ذلیل و خوار می شوند و حاصل دنیایشان غم و اندوه است .
به نظر او بحث در این امور جز قیل و قال نیست و هیچ فایده ای ندارد .
او می گوید : در مباحث کلامی و مناهج فلسفی دقت کردم و ندیدم که علیلی را شفا دهند و تشنه ای را سیراب کنند .
البته ناگفته نماید که وی نیز از اصطلاح عقل استفاده می کند ولی عقلی نزد او ارزش دارد که مطابق با نص یعنی کتاب خدا و حدیث و قول صحابه حکم کند وگرنه باطل است .
خلاصه اینکه با در مقایسه ای ساده میان دیدگاه اهل سنت و وهابیت در این مساله به این نتیجه می رسیم که اهل سنت نه تنها به کلام اهمیت داده و ان را ضرورتی در دنیای امروز می دانند و کتب معتبری هم در این علم دارند مثل ( عقائد نسفیه و شرحش از سعد الدین تفتازانی ، المواقف و شرحش از قاضی ایجی و سید میر شریف جرجانی و المقاصد و شرحش از تفتازانی و نیز المغنی عبد الجبار معتزلی و .... ) بلکه خود علاوه بر پیروی از مذاهب فقهیشان دارای مکاتب کلامی جداگانه ای چون ماتریدی ، اشعری و .. نیز هستند 
به خلاف وهابیت که نقل گرای مفرط بوده و به کلی با عقل و مباحث عقلی و علوم مرتبط با ان مخالفند و همه چیز را با حدیث معنا می نمایند . و این است تضاد وهابیت با اهل سنت .

3-نقل گرایی سلفی :

حتی اگر نخواهیم از سخنان ابن تیمیه هیچ شاهدی درباره روش نقل گرایی او بیاوریم ، تنها نگاه او به عقل ، فلسفه و به دنبال آن ، علم کلام که زیر بنای عقلی دارد ، برای اثبات این مدعا کافی است . وی صرفا شنیدن را برای رسیدن به معرفت و علم ، مشروع می داند و به هیچ عنوان ، عقل را در این عرصه موثر نمی داند . و چون با عقل گرایی مخالف است ، هر گونه تفسیر و درایتی در مورد متون نقلی نیز مخالف است . ابن تیمیه نه تنها در حوزه الهیات ، بلکه در حوزه احکام ، اخلاق و سرنوشت انسان نیز برای عقل گرایان حق اظهار نظر باقی نمی گذارد . به عقیده او حتی در اصول دین نیز باید به قرآن و سنت رجوع کرد . او اعتبار مطالب عقلی را نیز به دلیل نقل آن ها می داند نه ویژگی عقلی آن ها .

به طور خلاصه رویکرد نقل گرایی ابن تیمیه وی را گرفتار مشکلات فراوان دیگری نموده که از جمله آن ها سلف گرایی و گذشته گرایی افراطی است که در هر شرایط سلف و گذشتگان را بهتر از خلف و آیندگان می داند . آن چه امروزه نیز وهابیت معاصر گرفتار آن شده اند و به واسطه همین عقیده فاسد تنها خود را مسلمان واقعی دانسته و دیگر مسلمین اعم از شیعه و سنی را به شرک و کفر و الحاد و . . . متهم می نمایند .[3]

 

 

[1] الرد علی المنطقیین ، ابن تیمیه ص122 تا 147

[2] مجموع الفتاوا ، ابن تیمیه ج9 ص 261

[3]منبع مطالب :سید مهدی علیزاده موسوی ، سلفی گری و وهابیت ( تبار شناسی ) جلد یکم ، خلاصه ص 233 تا 239 نشر پاد اندیشه

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.