عرفان شبه اومانیسم
انسان، مُرید است، نه مُراد. راهرو است، نه مسیر و کمال. محتاجی است در طلب حیات. حیاتی وحیانی که قلمرو او نیست. محل امنی است برای بندگان خدا. همان خدای افق، اندیشه و عقل، شروع و انتها، مُلک و جبروت. او مسیر نور را به سوی منبع کمال طی می کند تا فی مقعد صدقِ عند ملیکٍ مقتدر قرار گیرد.
و این، تمامی حقیقت است.
انسان محوری و پُر رنگ کردن نقش انسان در چرخه مدیریت آفرینش و توجه افراطی به مسئله خِرد و استقلال عقلی در شناخت خود، هستی، سعادت واقعی و راه رسیدن به آن، به عنوان زیربنا و اصول رهروی بشر، از جمله؛ نظریات واژگون در عرفان حلقه بشمار می رود. وجوه متشابه در نظریات عرفان حلقه با مکتب اومانیسم و انسان گرا، پرده از غیر اسلامی بودن این عرفان موسوم به حلقه برمی دارد و بیانگر این مطلب خواهد بود که عرفان حلقه، همه چیز را با قدرت عقلانی و خِرد تجربی محور بشری، کشف رمز نموده و از مبانی اسلامی، تنها به عنوان یک پوستین مشروع، جهت پیشبرد اهداف غیر مشروع بهره برده است.
این مقاله در صدد بیان خواستگاه اومانیستی تئوری های متناقض عرفان حلقه بوده و تلاش می کند تا با استفاده از آیات قرآن کریم، جایگاه واقعی انسان را تبیین نماید.
با کدامین زیر بنا ؟
یکی از نظریات اومانیست مآبانه عرفان حلقه، مسئله اصول اعتقادی افراد می باشد که به دو بخش زیر بنا و روبنا تقسیم می گردد. در کتاب عرفان کیهانی، صفحه 70 پس از بیان این مطلب آورده است: ( زیر بنا، بخش اشتراک فکری همه انسان ها بوده، همانگونه که در بخش نظری و عملی عرفان حلقه به اثبات می رسد. شعور الهی و یا هوشمندی حاکم برجهان هستی است. که در این شاخه عرفانی مورد بهره برداری قرار می گیرد. روبنای فکری نیز شامل دستورالعمل های ادیان و مذاهب و تعاریف و راه های مختلف رسیدن انسان به تعالی است. در عرفان حلقه، زیر بنای فکری انسان مورد بررسی قرار گرفته و ...).
زیر بنای فکری در عرفان حلقه، همان شبکه ناظر بر رفتارهای "خود راهبَر" و انسان محور است که با دیدگاه اولویت بخشی به آن، دین و شریعت را نادیده گرفته و ایمان را شرط لازم در رسیدن به عرفان نمی داند. در کتاب انسان از منظری دیگر، صفحه 20 به این مطلب اذعان شده است: ( عرفان حلقه... از آنجا که انسان شمول است، همه انسان ها صرف نظر نژاد، ملیت، دین، مذهب و عقاید شخصی می توانند جنبه نظری آن را پذیرفته و جنبه عملی آن را مورد تجربه و استفاده قرار دهند. هدف از این شاخه عرفانی کمک به انسان در راه رسیدن به کمال و تعالی است. حرکتی از عالم کثرت به عالم وحدت). یا در صفحه 126 می خوانیم: ( داشتن ایمان و اعتقاد برای حضور در حلقه وحدت لازم نیست و تنها شرط لازم، شاهد بودن است).
براین اساس، مفهوم گیری از نظریات شبه عرفانی فوق را می توان در یک دسته بندی کلی به شکل زیر ترسیم نمود:
- 1- اصول پنج گانه دین مبین اسلام، به عنوان یک اعتقاد، در اعتقاد زیر بنایی و روبنایی عرفان حلقه جایگاهی ندارد.
- 2- مهمترین مسئله مورد بحث در عرفان حلقه، اعتقاد به مسائل زیر بنا بوده و اعتقاد به روبناها از اولویت بعدی و غیر ضروری برخوردار است.
- 3- شرط لازم جهت حضور در عرفان حلقه، شاهد بودن است و مسئله ایمان، نقشی در اتصال عرفانی ندارد.
- 4- عرفان حلقه، در حصار نژاد، ملیت، دین، مذهب و عقاید شخصی نمی باشد و تمامی دیدگاه ها و تعالیمش، برآیند عقلی می باشد.
- 5- عرفان حلقه، دیدگاه پلورالیستی داشته و انسان ها را از عالم کثرت به عالم وحدت فرامی خواند.
- 6-این حلقه، متصل کننده انسان خود محور به کمال و سعادت ابدی بوده و به نظریات اومانیستی دامن می زند.
ساختار فکری اومانیسم، که عناصر مشترک بسیاری از نحله ها و جنبش های شبه معنوی را تشکیل می دهد، محور و معیار قرار گرفتن انسان، برای همه چیز است. عرفان حلقه هم به عنوان یک جنبش شبه معنوی، در مؤلفه ها و استلزام های منطقی این گزاره، وجوه اشتراک یا تشابه ساختاری دارد که می توان به چند مؤلفه کلی اشاره کرد:
- - خِرد گرایی: یکی از اصول اساسی اومانیسم، عقل گرایی و اعتقاد به خود کفایی و استقلال عقلی انسانی در شناخت خود و راه رسیدن به سعادت واقعی و کمال حقیقی است. اومانیسم، دین را مانعی برای خود تلقی می کند و جوهر خود را دریافت تازه ای از شأن و منزلت انسان به عنوان موجودی خود گرا می داند. این باور، در جای جای تئوری عرفان حلقه به وضوح قابل مشاهده بوده و راه رسیدن به کمال را در هر مسیری بغیر از دین جستجو می کند.
- - تساهل و تسامح: مسئله همزیستی مسالمت آمیز بین معتقدات ادیان مختلف می باشد. در این دیدگاه، تسامح به معنا است که ادیان با حفظ تفاوت های هر یک با دیگری، می توانند در کنار یکدیگر همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند. این نظریه در شرایط اتصال عرفان حلقه به صورت بارز بوده و سلوک معنوی را در کنار سایر ملل و ادیان و مذاهب میسور می داند.
- - سکولاریزم: هرچند در میان اومانیست ها افرادی معتقد به خدا و دین یافت می شوند و انسان مداران را به مومن و ملحد تقسیم می کنند اما می توان گفت که اگر اومانیسم را دین گریز و دین ستیز ندانیم، دست کم با خدا ناشناسی و انکار دین سازگار است که این مسئله، اومانیست ها را گام به گام به سوی سکولاریزم و بی دینی رانده است. تطبیق نظریات دین ناباوری و عقل محوری عرفان حلقه با این مکتب، نتیجه ایصال به خداگریزی را رقم می زند.
- - تناقض در اندیشه و عمل، فقدان پشتوانه فکری منظم، مادی گرایی، عدم تعادل در نگرش به عقل، از سایر مولفه های مشترک بین اومانیسم و عرفان حلقه است که بحث و بررسی در این موارد، در اولویت دوم بوده و خارج از محوطه این مقاله می باشد.
- ومن الله التوفیق
افزودن نظر جدید