پیروزی مسلمانان بر ابر قدرت زمان

  • 1392/11/21 - 10:00
چیزی که عظمت و واقعيت اسلام را در نظر ايرانيان بهتر جلوه‎گر می‎‏ساخت پیروزی آنان بر حکومت ساسانیان و شکست دادن آنان بود .

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ راز گذشته تا کنون پذیرفتن شکست ایرانیان در برابر اعراب مسلمان برای خیلی‌ها غیره قابل فهم بوده، این امر باعث شده که واقعیت‌ها را نادیده بگیرند و متعصبانه با این جریان عظیمی که اتفاق افتاده برخورد کنند!! چیزی که عظمت و واقعيت اسلام را در نظر ايرانيان بهتر جلوه‎گر می‎‏ساخت پیروزی آنان بر حکومت ساسانیان و شکست دادن آنان بود .در روزگاری كه مسلمانان با دولت ساسانی می‏جنگيدند كشور ايران با همه‏ اغتشاشات و از هم پاشيدگي ها، غلیان حرص و آز و هرج و مرج كه به علت سلطنت بی‌دوام جانشینان خسروپرویز به وجود آمده بود ضعیف و بی‌مایه گشت اما همچنان از نظر نظامی بسيار نيرومند بود[1].

ايران آن روز با مسلمانان آن روز قابل مقايسه نبودند. در آن زمان دوابر قدرت درجه اول بر جهان حكومت می‎‏كرد  ايران و روم، ساير كشورها يا تحت الحمايه آنها بودند يا باج گزار آنها، سياست خودكامه هر دو امپراطوری يكی بود؛ توده‌های مردم فدای طبقات ممتاز[2]. ايرانيان آن روز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسائل جنگی و چه از نظر كثرت جمعيت، و چه از نظر آذوقه و تجهيزات و امكانات ديگر، برتری‏ فوق العاده‎ای نسبت به مسلمانان داشتند. اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی آن روز در سطحی كه ايرانيان و روميان‏ آشنا بودند، آشنا نبودند اعراب فنون جنگی را به طور كامل نمی‏‎دانستند لذا احدی در آن زمان نمی‎توانست آن شكست عظيم ايران را به دست اعراب‏ مسلمان پيش بينی كند.

در اينجا ممكن است گفته شود كه علت پيروزی مسلمانان شور ايمانی و هدف‎های روشن و ايمان و اعتقاد آنها به رسالت تاريخی شان و اطمينان كامل‏ به پيروزی و بالاخره ايمان و اعتقاد محكم آنان نسبت به خدا و روز جزا بود. البته در اينكه اين حقيقت در اين پيروزی خيلی دخيل بوده است حرفی‏ نيست، فداكاري ها و جانبازي های آنان و سخنانی كه از آنان در آن اوقات‏ باقی مانده نشان می‎‏دهد كه ايمان آنان به خدا و قيامت و صدق رسالت نبی‏ اكرم و رسالت تاريخی خودشان كامل بوده است، معتقد بوده اند جز خدا را نبايد پرستش كرد و مللی را كه غير خدا را به هر شكل و هر صورت پرستش‏ می‏‌كنند بايد نجات داد ، برای خود رسالتی قائل بوده‌اند كه توحيد الهی و عدل اجتماعی را برقرار كنند، طبقات مظلوم را از چنگ طبقات ستمگر رها سازند.

سخنانی كه در مواقع مختلف در مقام تشريح هدف‌ های خود گفته اند نشان‏ می‏‎دهد كه صد در صد آگاهانه گام بر می‏داشته‌اند و هدف مشخص و معينی‏ داشته‌اند و واقعا به تمام معنی نهضتی را رهبری می‏‎كرده‏اند [3]، اما جيره خواران استعمار ناجوانمردانه نهضت اسلامی را در رديف حمله‏ اسكندر و مغول قرار می‏‌دهند. اين‌ها همه درست، ولی تنها قدرت روحی و ايمانی آنان كافی نبود كه‏ چنين فتوحاتی نصيب آنها بشود، هر چه باشد محال است جمعيت كمی آن هم‏ با آن شرايط گفته شده بتواند با حكومتی همچون حكومت ساسانی مقابله كند و آن را به كلی محو و نابود سازد.( جمعيت آن روز ايران را در حدود 140 ميليون تخمين زده‏‎اند [4] ) كه گروه‏ بی‌شماری از آنان سرباز بودند و حال آنكه تمام سربازان اسلام در جنگ‏ ايران و روم به شصت هزار نفر نمی‌‏رسيدند و وضع طوری بود كه اگر مثلا ايرانيان عقب نشينی می‏‎كردند اين جمعيت در ميان مردم ايران گم می‏‌شدند، ولی با اين همه‏ چنان كه گفته شد حكومت ساسانی به دست همين عدّه برای هميشه محو و نابود شد. پس علت اساسی شكست ايران را در جای ديگری بايد جستجو كنيم[5] . 
 
پی نوشت:

[1]. کریستن سن،ایران در زمان ساسانیان ص ۵۲۰
[2]. ديباچه ای بر رهبری صفحه.272       
[3]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار. ج14، ص: 94                                                                                                                
‏[4] اين تخمين از سعيد نفيسی است در كتاب تاريخ اجتماعی ايران 
[5]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار. ج14، ص: 95         

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.