آزاده ایثارگر زرتشتی! ای کاش چنین نمی‌گفتید

  • 1403/07/01 - 06:13

مهربان نوشیروانی، ایثارگر و آزاده زرتشتی درگذشت. ما خود را قدردان زحمات ایشان می‌دانیم، اما شوربختانه ایشان در برخی مصاحبه‌ها از برخی اسیران رنج‌ دیده با عباراتی تحقیرآمیز یاد کردند که ای کاش چنین نمی‌کردند.

آزاده ایثارگر زرتشتی! ای کاش چنین نمی‌گفتید

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مهربان نوشیروانی، آزاده زرتشتی که چهار سال و شش ماه اسیر نیروهای بعثی بود، در شهریور 1403 هجری خورشیدی درگذشت. خاطرات زندگی و اسارت او در کتاب «یاد سرو ایستاده» در 1396 توسط انتشارات بهجت به چاپ رسید.[1] یاد ایشان را گرامی می‌داریم و خود را قدردان زحمات ایشان می‌دانیم، لکن مطالعه و آگاهی از برخی اظهارات ایشان درباره اسلام و شعائر مسلمین، چه‌بسا یاریگر ما در مسیر شناخت جامعه زرتشتی باشد.

مهربان نوشیروانی در بخشی از خاطرات خود در اردوگاه اُسَرا می‌گوید:

«در آنجا هیچ‌وقت مساله دین مطرح نبود. چند نفرشان که از گردان خودمان بودند از دوره سربازی همدیگر را می‎شناختیم. دیگران هم که کاری نداشتند. در گروه ما ۱۰ نفر دیپلمه بودیم بقیه سیکل و ۱۰-۲۰ نفر هم بی‌سواد بودند. مسلمان‌های متعصب روی اسم مادر، خواهر یا همسر خود بسیار تعصب داشتند. چند نفر از آن‌ها که بی‌سواد بودند، نا‌مه‌هایی که برایشان می‎رسید یا می‎‌خواستند برای خانواده نامه بنویسند به من رجوع می‎کردند؛ چون من را می‌شناختند، برایشان مشکلی نبود که از زبان آن‌ها برای خانواده نامه بنویسم».

این سخنان شادروان مهربان نوشیروانی، مایه رنجش است. چند تن از اسیران که توان خواندن و نوشتن نداشتند، برای نوشتن یا خواندن نامه‌های شخصی و خانوادگی به ایشان مراجعه می‌کردند. این که کسی دوست نداشته باشد غریبه‌ها از مسائل شخصی و خانوادگی (مانند نام همسر یا احساسات بین زن و شوهر) آگاه شوند، چیز بدی نیست. برخی اسیران رنج‌دیده به جناب نوشیروانی اعتماد کردند و نامه‌های شخصی و خانوادگی را با ایشان درمیان گذاشتند، اما این هم‌وطن زرتشتی چه کردند؟ اسیران را به عنوان «مسلمان متعصب» خطاب کردند. چرا؟ چون آن اسیر دوست ندارد مسائل خانوادگی‌اش نزد سایرین آشکار شود. آیا این اصطلاح (مسلمان متعصب) که مهربان نوشیروانی برای دوستان خود به کار بردند، واژه‌ای محترمانه و خیرخواهانه است؟ بعید به نظر می‌رسد.

ایشان درباره عزاداری محرم در اردوگاه اُسَرا نوشتند:

«یک سال در ایام تاسوعا و عاشورا چند نفری رفتند پهلوی فرمانده اردوگاه که یک کرد اهل سلیمانیه بود. خیلی آدم خوب و همراهی بود. به او گفتند ما اجازه می‎خواهیم این ایام را عزاداری کنیم. گفت می‎توانید برای خودتان عزاداری کنید. روزهای اول به آرامی شروع کردند و در آخرسر شور حسینی آن‌ها را گرفت و شروع کردند با صدای بلند عزاداری و سینه ‎زنی. افسر کشیک با چند سرباز آمد آن‌ها را بیرون بردند و تا سرحد مرگ کتک زدند. در حالت عادی کاری نداشتند، ولی اگر خلافی می‌کردند، یا دعوا می‌کردند آن‌ها را چند روز در اتاقک کوچکی که حتی فضا برای نشستن هم نداشت در آن گرمای ۵۰ درجه زندانی می‌کردند».[2]

به نظرِ این کمترین رسید که درودی به این عزیزان آزاده بفرستم که در سخت‌ترین شرایط، دست از امام حسین (علیه السلام) نکشیدند. این عزاداری و گریه کردن با صدای بلند، حتی در اردوگاه، شایسته آن نیست که «خلاف» نامیده شود. شاید از نگاه بعثی‌های ستمگر، این کار خلاف باشد، ولی سزاوار نیست که در ادبیات گفتاری به آن ستمگران اقتدا کنیم.

پی‌نوشت:
[1]. پروین بامسیان و نخستین‌دخت فرهادی، یاد سرو ایستاده، ویراستار: بوذرجمهر پرخیده، تهران: بهجت، 1396.
[2]. بوذرجمهر پرخیده، «به یاد آزاده؛ زنده‌یاد مهربان نوشیروانی»، امرداد، 6/6/1403. کد خبر: 220036

تولیدی

دیدگاه‌ها

خود زرتشتیان تعصبی روی مسائل بیخود مانند نام مادر و خواهر و همسر ندارند.این تعصبات بی خود مانع شناسنامه گرفتن شده بود.

اسم مادرت چیه؟ اسم خواهر(ها) و همسرت رو بفرست بی‌زحمت. برای اثبات راستگویی، اسکن شناسنامه هم ارسال کن لطفاً. میخوام ببینم واقعاً حریم خصوصی رو "بیخود" میدونی یا از روی لج این حرفها رو میزنی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.