ملیت گرایی پیشرفت یا نابودی؟؟

  • 1392/11/21 - 10:47
ملی گرایی تعصب شدید ملی در واقعیت کنونی تمایل به بردگی کشیدن و سلطه بر دیگران است. ملی گرایی وطن دوستی نیست بلکه جعل و تحریف آن است. ملی گرایی وطن دوستی مغرورانه و متکبرانه است که با وطن دوستی حقیقی هیچ ارتباطی ندارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ملی گرایی تعصب شدید ملی در واقعیت کنونی تمایل به بردگی کشیدن و سلطه بر دیگران است، این بیماری ملیّت پرستی اغلب به صورت خودشیفتگی و پوچ گرایی ملی نیز ظاهر می‎شود؛ متأسفانه جوامع پیش رفته امروزی به این سمت و سویی کشیده می‌شوند که غیر از خود هیچ کس دیگر را نمی‌بینند و حاضرند دیگران را به خاطر افکار و عقاید باطل خود قربانی کنند تا به خواسته‌های غیره عقلانی و غیره اخلاقی خود برسند یکی از این معضلات همه گیر مسأله نژاد پرستی و ملیت گرایی است که با این افکار ملت ها و قوم ها خود را برتر از دیگران می‌دانند،نتیجه این امر چیزی جز آشفتگی، هرج و مرج و پس رفت جوامع بشری نیست[1].

میکائیل واراندیان می‌گوید: «ملی گرایی وطن دوستی نیست بلکه جعل و تحریف آن است. ملی گرایی وطن دوستی مغرورانه و متکبرانه است که با وطن دوستی حقیقی هیچ ارتباطی ندارد. ملی گرایی به شأن انسانی ضربه می زند و معمولاً نسبت به ملت‌های دیگر نفرت و تمسخر می زاید. فرد ملی گرا ملتش را با شرط نفرت نسبت به ملت های دیگردوست دارد»[2]. فكر مليّت و تهييج احساسات ملی احيانا ممكن است آثار مثبت و مفيدی‏ از لحاظ استقلال پاره‏ای از ملت‌ها به وجود آورد، ولی مسئله مليت پرستی در عصر حاضر برای جهان اسلام مشكل‏ بزرگی بوجود آورده و در كشورهای اسلامی‏ بيش از آنكه آثار خوبی به بار آورد، سبب تفرقه و جدايی شده است[3]. گذشته از اينكه فكر مليت پرستی بر خلاف اصول‏ تعليمات اسلامی است، اسلام مردم را به اتحاد و همبستگی دعوت می‌کند؛ ازﻣﺸهورﺗﺮﯾﻦ آﯾﺎت در زﻣﯿﻨﻪ وﺣﺪت، آیه «... وَ أﻋﺘَﺼُِﻤﻮا ﺑِﺤَﺒِﻞِﷲ ﺟَﻤﯿﻌﺎً وَ ﻻ ﺗَﻔَﺮﱠُﻗﻮا...»[4] است، از نظر اسلام همه انسان‌ها مساوی هستند، اين فكر مانع بزرگی است برای وحدت مسلمانان. چون جامعه اسلامی از ملل مختلفی تشكيل شده است. در گذشته‏ اسلام از ملل مختلف و گوناگون، يك واحد به وجود آورد به نام جامعه‏ اسلامی، اين واحد اكنون نيز واقعا وجود دارد. در حال حاضر يك واحد بزرگ یک میلیاردی وجود دارد كه فكر واحد و آرمان واحد و احساسات واحد دارد و همبستگی نيرومندی ميان آنان حكم‌فرما است. هر اندازه‏ جدايی ميان آنها است مربوط به خود آنان نيست، مربوط به حكومت ها و دولت ها و سياست‌ها است [5] و در قرون جديد قدرت های اروپايی و آمريكايی عامل اساسی اين جدايی هستند با همه اين‌ها هيچ يك از اين عامل ها نتوانسته است اساس اين وحدت را كه‏ در روح مردم قرار دارد از بين ببرد . 

اقبال لاهوری: 

امر حق را حجت و دعوی يكی است                             خيمه های ما جدا دلها يكی است        
از حجاز و چين و ايرانيم ما                                      شبنم يك صبح خندانيم ما      

امّا از اين طرف فكر مليّت پرستی و نژاد پرستی، فكری است كه می‏‌خواهد ملل مختلف را در برابر يكديگر قرار دهد[6]. به قول اقبال پاكستانی" ملت‏ پرستی، خود نوعی توحش است " احساسات ملی تا آنجا كه‏ جنبه مثبت داشته باشد و نتيجه‌اش خدمت به هموطنان باشد قابل توجه است‏، ولی آنجا كه جنبه منفی به خود می‏‌گيرد و موجب تبعيض در قضاوت، در ديدن و نديدن خوبي‌ها و بدي‌ها و در جانبداري‌ها می‏‌شود، ضد اخلاق و ضد انسانيت است، منطق عالی‌تری از منطق احساسات ملی و ناسيوناليستی وجود دارد كه طبق آن منطق‌، علم و فلسفه و دين، فوق مرحله احساسات است. احساسات قومی و غرورهای ملی در هركجا مطلوب باشد درجستجوهای علمی، فلسفی و دينی مطلوب نيست. يك‏ مسئله علمی يا يك نظريه فلسفی يا يك حقيقت دينی را هرگز به دليل اينكه‏ ملی و وطنی است نمی‎توان پذيرفت، همچنان كه به بهانه اينكه بيگانه و اجنبی است نمی‌توان ناديده گرفت و رد كرد[7]. 

پی نوشت:

[1]. میکائیل واراندیان، وطن بازمتولد شده و نقش ما (ژنو: بی نا،۱۹۱۰)، ص 142.
[2]. همان ص141.
[3]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، جلد۱۴، ص۵۱.
[4]. آل عمران، آیه ۱۰۳.
[5]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، جلد۱۴، ص۵۰.
[6]. همان، ص۵۱.
[7]. همان، ص۵۴.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.