بعثت باب یا قیامت

  • 1392/01/23 - 00:11
عبد البهاء در مقاله ی سیاح بسیار از باب و کتاب احسن القصص او تعریف و تمجید می کند، اما واقعا جای بسی حیرت است که انسان به واسطه ی مال و منال و عنوان چند روزه ی دنیا، چنان پای روی حقایق گذاشته و از صراط حقیقت و شرافت و حریت و صداقت منحرف گردد که نار را از نور و سراب را از آب تشخیص نداده و از دروغگویی و تزویر و اغوای یک مشت بی چاره گان عوام نهراسد.
afandi

عبدالبهاء در مقاله ی سیاح (ص2-20) و آواره در کواکب دریه (ص38-50) و نویسندگان دیگر ایشان می نویسند: سید باب در سال (1258) از شیراز عازم کربلا شده و به درس سید کاظم رشتی حاضر می شد (گویا سبب آشنایی باب با رشتی شیخ عابد استاد و معلم باب بوده است و طوری که در مقدمه ی نقطة الکاف از تاریخ جدید نقل می کند شیخ شخص فاضل و از شاگردهای شیخ احمد احسائی بوده است) و به فاصله ی یک سال سید رشتی فوت کرده، و باب به سوی شیراز مراجعت می کند.
و چون عقیده ی شیخیه بر این بود که در هر زمانی وجود رکن رابع که عبارت دیگر شیعه ی کامل و باب و رابطه ما بین مردم و امام غائب است لازم می باشد، و از طرف دیگر جانشین رشتی معین نشده بود. پس از فوت او دو نفر دعوی نیابت و رکنیت و جانشینی کرده و هر یک جمعی را از پیروان رشتی به دور خویش جمع نمودند. و آن دو نفر عبارت بودند از حاجی محمد کریمخان کرمانی و سید علی محمد شیرازی و نخستین کسی که از شاگردان رشتی دعوی بابیت باب را شنیده و تسلیم شد، ملاحسین خراسانی بشروئی بود.
ملا حسین در پنجم جمادی الاولی از سال (1260) هجری در منزل باب دعوی بابیت او را پذیرفته و بقول بابی ها- اول من آمن و ملقب بباب الباب شد، و در این موقع سید علی محمد در سن (25) سالگی بود.
و به موجب نوشته ی کواکب (ص 43) تا پنج ماه دیگر هیجده نفر از علمای شیخیه به او ایمان آورده، و به حروف حی موسوم شدند، و در این موقع قرة العین هم در کربلا بود، و به واسطه ی مکاتبه ایمان آورد.
و به طوری که در مقدمه ی نقطة الکاف (ک) می نویسد: ادعای میرزا علی محمد شیرازی که وی باب و واسطه ی بین امام غائب و شیعیان است از نقطه ی نظر شیخیه چندان تازگی و غرابت نداشت، ولی طولی نکشید که او از این درجه قدم بالاتر گذاشته ادعا نمود که وی همان قائم موعود و امام ثانی عشر و مهدی منتظر است.
آری سید باب در همین ایام (که دعوی بابیت می کرد) تفسیر سوره ی یوسف را که موسوم به احسن القصص است، تالیف نموده، و در آن کتاب در صفحه ی اول ادعاء می کند که کتاب او از جانب امام دوازدهم علیه السلام نازل شده است، و می گوید: الله قد قدر ان یخرج ذلک الکتاب فی تفسیر احسن القصص من عند محمد ابن الحسن ابن علی ابن محمد ابن علی ابن موسی.....الخ.
و در سوره (9) گوید: و لا تقولوا کیف یکلم عن الله من کان فی السجن علی الحق خمسة و عشرونا اسمعوا فورب السماء و الارض انی عبدالله آتانی البینات من عند بقیة الله المنتظر بامامکم.... الخ.
و در سوره (86) گوید: و یقول المشرکون من اهل الکتاب ما کنت علی الامر من عند الامام حجة الله الحق قل کفی الله شهیدا بینی و بینکم و ان الحجة شاهد علی بالحق الاکبر....الخ.
و در موارد زیادی از آن کتاب به این قسمت اشاره می کند.
و چون این مطلب قابل انکار نبوده است ، عبدالبهاء در کتاب مقاله ی سیاح (ص2) با نهایت درجه ی رکاکت می نویسد: از کلمه ی بابیت مراد او چنان بود که من واسطه ی فیوضات از شخص بزرگواری هستم که هنوز در پس پرده عزتست و دارنده ی کمالات بی حصر و حد به اراده ی او متحرک و به حبل ولایش متمسک و در نخستین کتابی که در تفسیر سوره یوسف مرقوم نموده در جمیع مواضع آن خطاب هایی به آن شخص غائب که از او مستفیض و مستفید بوده نموده است.
واقعا جای بسی حیرت است که انسان به واسطه ی مال و منال و عنوان چند روزه ی دنیا، چنان پای روی حقایق گذاشته و از صراط حقیقت و شرافت و حریت و صداقت منحرف گردد که نار را از نور و سراب را از آب تشخیص نداده و از دروغگویی و تزویر و اغوای یک مشت بی چاره گان عوام نهراسد.
و کسی هم نیست که از این نویسنده ی جنایتکار بپرسد: آیا اسم میرزا بهاء محمد بن الحسن بن علی بود؟ آیا میرزا بهاء امام منتظر و حجة دوازهم بود؟ آیا در سال های نخست که باب کتاب احسن القصص را می نوشت کوچک ترین رابطه و شناسایی در میان او و میرزا وجود داشت؟ آیا بهاء در آن ایام باب را می شناخت که افاضاتی کرده و اشراقاتی به باب بنماید؟ مگر به موجب نوشته ی خودتان میراز بهاء سالهای متمادی شب و روز در ترویج و تبلیغ سخنان باب نمی کوشید؟ آیا باب نمی توانست اسمی از میرزا بهاء دراین کتاب ببرد چنان که در صدها جا اسم قرة العین را برده است؟ آیا خود بهاء در مقابل باب خضوع نمی کرد به حدی که او را خدای خود می خوانده است؟
پس این ظهور با این وصف یکی از قیامت ها بود که به قول حضرات بهائی ها جهانیان متزلزل و مضطرب شدند، آسمان شکافته گردید، آفتاب منکسف شد، مردم از آغاز اسلام تا آن روز همه به جزای اعمال خود رسیدند صراط و میزان و بهشت و دوزخ بر پا گردید.
حال شما فکر کرده و ببینید می توانید با توجیحات باب و بهاء، خود را قانع کنید؟؟؟؟

1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 113 تا 116

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.