وقوع ارتباط برزخیان و زندگان و چگونگی آن (قسمت دوم)

  • 1403/05/16 - 10:07

وهابیون معاصر معتقدند بین عالم دنیا و عالم برزخ رابطه‌ای برقرار نیست و آنچه نقل شده استثناء است؛ پاسخ این است که مهمترین نشانه بر اثبات یک اعتقاد، وقوع آن است؛ روایات متعددی داریم که وقوع ارتباط، از طریق «شنیدار»، «ملاقات» یا «هم‌صحبتی» را تأیید می‌کند؛ این اتفاقات برای افراد معمولی هم رخ داده و نشان می‌دهد که این ارتباط، استثنائی نیست.

وادی برهوت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیون معاصر ارتباط بین عالم برزخ و این دنیا را غیر عادی شمرده و روایاتی که در این زمینه مطرح شده را معجزه می‌دانند و دلیل آن را نشنیدن مردگان دانسته‌اند. در پاسخ به آنان باید گفت که ارتباط نه تنها امکان دارد، بلکه مطابق روایات، واقع شده است. متکلمان برای اثبات آن به دلایل نقلی استدلال کرده‌اند.[1] این روایات را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: «ارتباط اهل دنیا با برزخیان» و «ارتباط برزخیان با اهل دنیا».

ابتدا به ارتباط اهل دنیا با برزخیان و چگونگی آن می‌پردازیم: یکی از راه‌های این ارتباط، از طریق «گفت‌وشنود» انجام شده است که آیات و روایاتی، این روش را بیان کرده‌اند.[2] روش دیگر ارتباط با اهل برزخ، از طریق شنیدار است؛ روایات زیادی دلالت دارد بر اینکه صدای مردگان را می‌توان از قبرشان شنید.

- برخی از روایات حكایت دارند كه برزخیان به اذن خدا، پاسخ سلام انسان‌ها را می‌دهند: نقل شده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله هنگام بازگشت از أحد، بر سر قبر مصعب بن عمیر و یارانش ایستاد و فرمود: «شهادت می‌دهم که شما نزد خداوند زنده‌اید!» سپس به مسلمانان فرمود: «بر آنها سلام کنید که آنان جواب سلام شما را می‌دهند».[3] ابراهیم بن یسار و ابن‌شیبان در دو حدیث جداگانه چنین گفتند: «بعد از حج، به مدینه آمدم؛ رو به قبر پیامبر  صلی‌الله‌علیه‌وآله سلام کردم؛ شنیدم که حضرت فرمود: و علیک السلام».[4] پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «هر کسى به قبر برادر مؤمن خود بگذرد که در دنیا او را مى‌شناخت، پس به او سلام کند، مرده از درون قبر او را مى‌شناسد و جواب سلام او را مى‌دهد».[5]

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «عربی كنار قبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و عرض كرد: «ای رسول خدا! برایم استغفار كن. از داخل قبر ندا آمد: خداوند تو را آمرزید!»[6] روزى پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله هنگام غروب، همراه با ابوایوب انصاری از کنار قبری عبور می‌کرد؛ صدایی از قبرستان شنیده شد. حضرت فرمود: «آنان عده‌اى از یهودیان هستند که در قبرهایشان عذاب مى‌‌شوند».[7]

برخى از صحابه، چادرى را در جایى نصب کردند که نمى‌دانستند روى قبر نشسته‌اند؛ شنیدند که صاحب قبر سوره ملک را از اول تا آخر خواند؛ وقتی نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمدند، موضوع را به اطلاع حضرت رساندند؛ حضرت فرمود: «سوره ملک نجات‌دهنده و ممانعت‌کننده او از عذاب قبر است».[8] یعنی ضمن تأیید شنیدن سخن مرده، اثر این قرائت او نیز بیان شده است.

در برخی مواقع، هنگام نماز، از قبر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله صدای اذان شنیده می‌شد؛ سعید بن عبدالعزیز حکایت کرده که: «در ایام حره، در مسجد النبی، اذان گفته نمی‌شد و سعید بن مسیب از مسجد النبی بیرون نرفت و وقت نماز را نمی‌شناخت مگر به همهمه‌ای که از قبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیده می‌شد» و ابن نجار نیز از ابن زباله همین را از سعید بن مسیب نقل کرده است: «زمانی که ظهر شد از قبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله صدای اذان را شنیدم، پس دو رکعت نماز خواندم؛ سپس اقامه را از قبر شنیدم که نماز ظهر را خواندم. بعد از این برای هر نمازی، اذان و اقامه را در طول سه شبانه‌روز فاجعه حره شنیده می‌شد».[9]

- روش دیگر ارتباط بین اهل دنیا با برزخیان، ملاقات یا هم‌صحبتی است؛ در برخی روایات تصریح شده که بعضی از افراد با اهل برزخ ملاقات کرده و هم‌صحبت شده‌اند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در شب معراج در کنار تپه شنى سرخ رنگ، به ملاقات موسى رفت و دید که او در قبرش ایستاده و نماز می‌خواند.[10] بیهقى از سعید بن مسیّب نقل مى‌کند ما با على بن ابى‌طالب علیه‌السلام وارد قبرسىتان مدینه شدیم؛ حضرت خطاب به اهل قبرستان فرمود: «سلام و رحمت خدا بر شما باد! از خبرهاى خود بر ما می‌گویید یا ما شما را خبر دهیم؟» صدایى از قبر بلند شد: «و علیکم السلام و رحمة اللَّه و برکاته یا امیرالمؤمنین!»؛ خبر بده ما را از آنچه اتفاق افتاد.[11]

همه این روایات وقوع ارتباط اهل دنیا با برزخیان را نشان می‌دهد و ثابت می‌کند که اصل در قطع بودن این رابطه نیست و این اتفاق فقط برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان نیفتاده است.

پی‌نوشت:
[1]. أهوال القبور و أحوال أهلها إلى النشور، ابن‌رجب حنبلی، ص80-89 والامالی، مفید، ص92و93.
[2]. «وقوع ارتباط برزخیان و زندگان و چگونگی آن (قسمت اول)»
[3]. المعجم الكبير، طبرانی، ج20، ص364 والمستدرك، حاكم نیشابوری، ج2، ص271.
[4]. سبل الهدى والرشاد، صالحی شامی، ج12، ص357.
[5]. الاستذكار، ابن عبدالبر، ج1، ص185.
[6]. وفاء الوفاء، سمهودی، ج4، ص186.
[7]. صحيح البخاری، ج2، ص99.
[8]. سنن الترمذی، ج5، ص164.
[9]. سنن الدارمی، ج1، ص122.
[10]. مسند أحمد، أحمد بن حنبل، ج38، ص183.
[11]. تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج27، ص395.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.