سفارش عبدالحمید به پرهیز از ظلم
عبدالحمید برای مباحث اخلاقی خود، (مثل حقالناس و ظلم) مثالهایی از مأموران دولت و قوه قضائیه میزند؛ اگر وی به دنبال اصلاح مخاطبان خود است، باید چند مثال از زندگی فردی این افراد بیاورد، نه اینکه اتهامهایی بزند که خود اثبات لازم دارد و بدون اثبات، همین مثالها از مصادیق ظلم باشد.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالحمید سخنان خود را با رهنمودهای اخلاقی آغاز کرده و در نهایت سوژهای برای اعتراض، انتقاد و مخالفت با مسئولین نظام یافته و به صبر مریدان خود که منتظر اعتراضات او هستند، پایان میدهد. وی به «رعایت حقالناس» تأکید کرد و گفت: «الله تعالی به ما دستور داده که با تمام انسانها رفتار خوب داشته باشیم. بداخلاقی بر خلاف اسلام است. اگر میخواهیم مسلمان زندگی کنیم، باید هم حقوقالله و هم حقوقالناس را رعایت کنیم. رعایت حق مردم، از حقوق والدین و خویشاوندان گرفته تا حق فقرا و مساکین و مسافر و ...، در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است».[1]
سپس وی درباره اثر دنیوی ظلم هم این گونه میگوید: «به هیچ کسی ظلم نکنیم. تجربه ثابت کرده که الله تعالی ظالم را مؤاخذه کرده و ایمان را از او سلب میکند. ... (کسانی که) رشوه گرفتند و یا بر مردم ظلم کردند و یا بسیاری از کسانی که اختیارات دارند و حکم در دست آنهاست و سندهای مردم را باطل میکنند و یا از مردم اعتراف اجباری میگیرند و آنها را به زندان میاندازند یا کسانی که تلاش میکنند علیه مردم پروندهسازی کنند تا املاک مردم را تصرف کنند و یا جان مردم را به خطر بیندازند و افراد را در معرض حکم سنگین قرار بدهند و یا مرتکب قتل ناحق میشوند، خطر جدی وجود دارد که این افراد بدون ایمان از دنیا بروند. ...».[2]
عبدالحمید سفارشهای اخلاقی دارد و گرچه آموزههای خوبی را تأکید میکند و حقالناس را بسیار مهم جلوه میدهد و به طور کلی ظلم را تقبیح میکند، اما مثالهای وی که برای وضوح مطلب مطرح میکند، از مشکلات اقتصادی و اداری مردم است. این مثالها تأثیر نکات اخلاقی وی را در شنوندگان، از بین میبرد و به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی سوق میدهد.
عبدالحمید میتواند ادعا کند که من وظیفهام اصلاح و تربیت مردم است و نکات اخلاقی را به آنها گوشزد میکنم، اما در واقع، سخنان دینی و اخلاقی او که همه مسلمانان، بلکه هر فرد دینداری آن را میپذیرد، به عنوان مقدمه مخالفت دیگر او با نظام جمهوری اسلامی است. وی سفارش به حقالناس وعدم ظلم کرده است و نتیجه سخنش این است که جمهوری اسلامی، ظالم است و حق الناس را رعایت نمیکند. این نتیجهگیری که از کلام او پدید میآید، نوعی بیانصافی است که در ظاهری زیبا بیان میگردد.
آیا همکیشان و هموطنان عبدالحمید هیچ ظلمی نمیکنند که به آنها مثال زده شود؟ آیا لازم است برای مثال زدن برای ظلم، به مواردی ازجمله رشوه، اعتراف اجباری، پروندهسازی و ... اشاره شود که مخاطبان مرتکب آن نمیشوند و همه این موارد به مسئولین و خدمتگزاران نظام بر میگردد؟
اگر این موارد در بین مأموران نیروی انتظامی، کارمندان قوه قضائیه و ... که منسوب به نظام هستند وجود داشته باشد، محکوم است و این بیان و انتقادی که به سخنان عبدالحمید گرفته میشود، به نیت صحیح دانستن این جرایم نیست، بلکه به جهت روشن شدن این مطلب است که عبدالحمید پروژه مخالفت با حکومت اسلامی را در سایه بحث اخلاقی پیش میبرد.
اگر واقعاً عبدالحمید به دنبال اصلاح قومش بود و قصد تربیت افراد یا تذکر دادن به آنها را داشت، مثالهایی که افراد بومی در زندگی انجام میدهند را بیان میکرد؛ پر است در زندگی افراد حقالناسهایی که پایمال میگردد و ظلمهایی که صورت میپذیرد. اتفاقاً این مثالها که عبدالحمید گفته و اتهامهایی را به برخی ارگانهای دولتی زده، در صورتی که اثبات نشود، هم حقالناس است و هم ظلم.
عبدالحمید با این مثالهای خود، در ذهن مخاطبانش این گونه القا میکند که در دادگاههای جمهوری اسلامی، شکنجه کردن، اقرار گرفتن اجباری، ... وجود دارد. اگر موردی هم وجود داشته باشد، باید اثبات گردد و محکوم است، ولی اگر وجود نداشته باشد و روند کارها این گونه نباشد، سخنان عبدالحمید، خود ظلمی عظیم است که به اعتبار نظام اسلامی خدشه وارد میکند.
پینوشت:
[1]. سخنان عبدالحمید در 21 اردیبهشت 1402.
[2]. همان.
افزودن نظر جدید