سفارش عبدالحمید به مسئولیت دادن به زنان (قسمت دوم)
عبدالحمید میگوید ندادن مسئولیت به زنان تبعیض است؛ هیچ دلیلی از دین بر این امر وجود ندارد؛ پاسخی که میتوان به او داد این است که با توجه به نظرات علمای اهل سنت، سخنان عبدالحمید مخالف نظر علما، آیات قرآن و سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و خلفای اهلسنت است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالحمید با اشاره به اینکه زنان مورد تبعیض هستند، گفت: «زنان احساس میکنند که جایگاهی شایسته ندارند. من سالهاست فریاد میزنم که زنان را ببینید و آنان را در جایگاهی که شایسته آن هستند، قرار دهید. نمره زنان امروز در دانشگاهها از مردان بالاتر است و آمار زنان در دانشگاهها از مردان بیشتر است. چرا باید زنانی که در میادین علمی، شایستگی و توانایی خود را نشان میدهند، عقب رانده شوند و در جایگاه واقعی خود قرار نگیرند؟ چرا زنان در مدیریتهای کلان و میانی و مراکز تصمیمگیری کشور مشارکت نداشته باشند؟ ... عقل و هوش برخی زنان، از برخی مردان بیشتر است و بیشتر از مردان تلاش میکنند. اینکه زنان و اهلسنت نمیتوانند رئیسجمهور باشند، اسلامی نیست. این قوانین ضد اسلامی هستند؛ زیرا خلاف عدالت هستند. زنان و اهلسنت ایرانی هستند. با کدام مجوز و بر اساس کدام آیه قرآن، این گونه عمل میشود؟ متأسفانه بر خلاف فلسفه وجودی جمهوری اسلامی که قرار بود مجری عدالت باشد و اسلام محمدی و روش حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و خلفای راشدین حاکم باشد، از همان ابتدا، تبعیض در قانون اساسی نهادینه شد. ... اگر مردان توانمند و لایقی مسئولیت داشتند که کشور را به طور صحیحی اداره میکردند، زنان هم صبر میکردند؛ ولی متأسفانه فقط از طیف خاصی کار گرفته میشود».[1]
در سخنان عبدالحمید، اشکالات متعددی وجود دارد که در این نوشتار به صورت خلاصه به آن پرداخته میشود: اکثر علمای مذاهب اسلامی، مسئولیت دادن به زنان که منجر به ولایت آنان بر مردان میشود، نمیپذیرند؛ در این قسمت، نظر علمای اهلسنت را در این باره متذکر میشویم:
بزرگان اهلسنت به دلیل وجود آیات قرآن و روایات صحیح نبوی که از ولایت زنان نهی کرده است، آن را جایز نمیدانند. روایتی در صحیح بخاری و دیگر کتب حدیثی معتبر اهلسنت نقل شده است که: «ابوبکره (یکی از صحابه) گفت: خداوند مرا در جنگ جمل، به واسطه سخنی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شنیدم، بهرهمند ساخت؛ زیرا نزدیک بود به اصحاب جمل بپیوندم و در کنارشان (علیه امیرالمؤمنین علیهالسلام) بجنگم و آن سخن این بود که چون به پیامبر صلیاللهعلیهوآله خبر رسید که دختر کسری، سلطنت فارس را به دست گرفته است، فرمود: قومی که زمامداری و اختیار خود را به دست زنی دهد، هرگز رستگار نخواهد شد».[2]
عینی از علمای حنفی در شرح صحیح بخاری ذیل این حدیث میگوید که در حدیث آمده است: «زن به امارت و قضاوت نمیرسد».[3] قسطلانی، یکی دیگر از شارحان صحیح بخاری، مینویسد: «مذهب جمهور علمای اهلسنت بر این است که زنان به ولایتِ امارت و قضاوت نمیرسند. طبری از مالک بن انس و ابوحنیفه نقل میکند، در چیزهایی که شهادت دادن زنان جایز است، حکم دادن آنان نیز اجازه داده شده است (میتوانند در آن موارد، قاضی شوند)».[4]
یکی از علمای معاصر اهلسنت به نام عباد عبدالمحسن، کتابی نگاشته و در آن ثابت کرده که ولایت زنان بر مردان ممنوع است. وی در باب پنجم کتاب خود، دلایلی که زنان، ولایت عامه و کمتر از آن بر مردان ندارند را ذکر کرده است.[5] او به عنوان دلیل اول، از آیات 109 سوره یوسف، 34 سوره نساء و 228 سوره بقره استفاده کرده است.[6] دلیل دوم او روایت ذکر شده در صحیح بخاری است. دلیل سوم او اینگونه بیان شده که شریعت الهی بر اساس مخفی بودن زنان از مردان و ممنوعیت اختلاط بین آنان است. دلیل چهارم او، روایاتی است که از سفر زنان بدون مَحرم و خلوت کردن زن با مرد بیگانه نهی شده است. ... دلیل هفتم او این است که تاریخ اسلام از ولایت عامه زنان و حتی ولایت خاصه که در آن، زنان محل رجوع مردان هستند، خالی است و از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و خلفا، سپردن ولایت زنی به قضاوت و حکومت یک محل و مواردی از این قبیل، ثابت نشده است. دلیل آخر او نیز اجماع امت بر عدم ولایت زنان بر سرپرستی عمومی است و اجماع بر ولایت جزئی نیز حکایت شده است (همه فرقهها امامت جماعت زنان را اجازه ندادهاند)».[7]
بنابراین سخنان عبدالحمید مخالف نظر علمای اهلسنت، آیات قرآن و سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و خلفای اهلسنت است.
پینوشت:
[1]. سخنان عبدالحمید در 7 اردیبهشت 1403.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، ج6، ص8 و ج9، ص55؛ سنن ترمذی، ترمذی، ج4، ص527 و سنن نسائی، نسائی، ج8، ص227.
[3]. عمدة القاری، عينی، ج18، ص59.
[4]. إرشاد الساری، قسطلانی، ج6، ص460.
[5]. الباب الخامس: ذكر الأدلة على أن المرأة ليست من أهل الولاية العامة ولا مادونها من الولاية على الرجال.
[6]. الدفاع عن الصحابی أبی بكره ومروياته والاستدلال لمنع ولاية النساء على الرجال، عبدالمحسن عباد، ص31.
[7]. همان، ص32-41.
افزودن نظر جدید