آیا حضرت علی (ع) بعد از سقیفه سکوت کردند؟
قلمداران، یکی از بزرگان جریان قرآنیون، این شبهه که اگر امامت، یک امر الهی است، چرا حضرت علی (ع) بعد از سقیفه سکوت کردند را مطرح کرد که در پاسخ میگوییم، حضرت علی (ع) نه تنها در مقابل این انحراف سکوت نکردند، بلکه سکوت در برابر آن را ناروا شمردند و بارها با استدلالهای مختلف، خلیفه و هواداران او را مورد انتقاد و اعتراض قرار دادند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حیدرعلی قلمداران یکی از چهرههای شاخص جریان انحرافی قرآنیون، بسیاری از ضروریات شیعه، از جمله مسئله امامت و خلافت بلافصل حضرت علی علیهالسلام بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را انکار کرده و شبهات مختلفی را به این مسئله وارد کرده است؛ از جمله این شبهات این است که مینویسد: «اگر امامت، یک امر منصوص از جانب خدا و رسول بود (چنانکه شیعه ادعا میکند)، چرا حضرت علی علیهالسلام، بر این امر اقدامی نکرد؛ آیا وظیفهاش این بود که بدون هیچ ادعا و مطالبهای برود و در خانه بنشیند؟»[1]
طرح این شبهه، از اساس باطل است؛ چون حضرت علی علیهالسلام، نه تنها در مقابل این انحراف سکوت نکرد (و در خانه ننشست)، بلکه سکوت در برابر آن را ناروا شمرد و بارها با استدلالهای مختلف، خلیفه (ابوبکر) و هواداران او را مورد انتقاد و اعتراض قرار داد. مرور وقایع آن ایام و سیر حوادث بعد از رحلت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله، نشان میدهد که اینگونه اعتراضها، چندان سودی نداشت و خلیفه و هوادارانش در حفظ و ادامه قدرت خود اصرار داشتند.
در این هنگام، حضرت علی علیهالسلام یا باید به کمک بنیهاشم و اصحاب با وفای خویش که حکومت جدید را مشروع و قانونی نمیدانستند، قیام کند و با توسل به زور و قدرت، خلافت و حکومت را که حق مسلم ایشان بود، به دست آورد و یا آنکه وضع موجود را تحمل کرده و تا حد امکان، به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خود بپردازد. از آنجایی که در رهبری و امامت الهی، قدرت و مقام، هدف نیست و هدف چیزی بالاتر از آن است و مقام امامت و خلافت الهی برای این است که به این هدف تحقق ببخشد، لذا حضرت علی علیهالسلام، راه دوم را برگزید؛ زیرا حضرت علی علیهالسلام بعد از ارزیابی اوضاع و احوال جامعه اسلامی، به این نتیجه رسید که اگر اصرار به قبضه کردن حکومت و حفظ مقام و موقعیت رهبری خود کند، موقعیتی پیش میآید که زحمات پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و خون پاک شهیدان صدر اسلام که در راه این هدف ریخته شده است، به هدر میرود.
بنابراین میبینیم حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه «شقشقیّه»، که یکی از معروفترین خطبههای نهجالبلاغه است، عملکرد خلفا را نقد کرده، از این موقعیت دشوار و حساس چنین یاد میکند: «... من ردای خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن درپیچیدم (و کنار رفتم)، در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها (بدون یاور) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آوردهاند، صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان باایمان را تا واپسین دم زندگی، به رنج وا میدارد. (عاقبت) دیدم بردباری و صبر، به عقل و خرد نزدیکتر است؛ لذا شکیبایی ورزیدم، ولی به کسی میماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد؛ با چشم خود میدیدم، میراثم را به غارت میبرند».[2]
بنابراین باید گفت که این شبهه قلمداران، مبنی بر سکوت حضرت علی علیهالسلام، از اساس باطل است.
پینوشت:
[1]. قلمداران، حیدرعلی، شاهراه اتحاد، ص176، انتشارات حقیقت ریاض.
[2]. نهجالبلاغه، خطبه شقشقیه، خطبه3.
افزودن نظر جدید