اصطلاح صوفي در روايات
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در منابع شيعي احاديثي به چشم مي خورند که در آنها واژه صوفي به همان معناي اصطلاحي به کار رفته است. اين احاديث را مي توان در سه دسته جاي داد.
1-حديثي که حکايت از آن دارد که شقيق بلخي در سال 149 هجري قمري، امام موسي بن حعفر عليه السلام را با لباس پشمي در ميان حاجيان ديده و او را از صوفيه پنداشته و قصد توبيخ و نصيحت او را داشته است: «فقلت في نفسي: هذا من الصوفيه، يريد ان يکون کلا علي الناس في طريقهم»[1] پيش از آنکه شقيق لب به سخن گشايد، امام عليه السلام با قرائت آيه «اجتنبوا کثيرا من الظن»[2] نادرستي گمان شقيق را اعلام مي دارد.[3]
2-احاديثي که بيانگر آنند که گروهي از صوفيان نزد امام معصوم لب به اعتراض گشوده و پاسخي درخور دريافت کرده اند. در اين احاديث، واژه صوفي در کلام راوي به کار رفته است، نه امام معصوم عليه السلام.
الف) «قال الرضا عليه السلام الصوفيه: ان المامون قد رد اليک هذا الامر و انت احق الناس به، الا انه تحتاج تلبس الصوف».[4] امام عليه السلام پاسخ فرمود که آنچه بر پيشواي مسلين است لازم است و عدالت دادگري است و نشايد از پيش خود خوراک و پوششي را ناروا بشماريم.
ب) «قال له [للرضا عليه السلام] بعض جهله الصوفيه: کيف تزعم انک من اهل الزهد و انت علي ما نراه من التنعم بلباس الخز؟» امام عليه السلام لباس خز را کنار زد و با نشان دادن لباس پشمينه اي که در زير آن پوشيده بود، فرمود:«هذا لله و هذا للناس»[5]
ج) بر اساس حديثي ديگر، سفيان ثوري با اشاره به لباس سفيدي که امام صادق عليه السلام به تن داشت، مي گويد:«ان هذا اللباس ليس من لباسک»[6] شيخ کليني اين حديث را که نسبتا مفصل و بسيار جامع است، در بابي با عنوان دخول الصوفيه علي ابي عبدالله عليه السلام آورده است.
3-احاديثي که بر پايه آنها، امام معصوم عليه السلام با به کارگيري اصطلاح صوفيه، اهل تصوف را نکوهش مي کند. در بخش هايي از اين احاديث - که هم اينک کتابي به نام حديقه الشيعه[7] اصلي ترين منبا آنهاست - چنين مي خوانيم:
الف) عن الصادق عليه السلام:« انهم(يعني صوفيه) اعدائنا، فمن مال اليهم فهو منهم و يحشر معهم.»
ب) عن الصادق عليه السلام: «انه (يعني اباهاشم کوفي) کان فاسد العقيده جدا و هو الذي ابتدع مذهبا يقال له التصوف.»
ج) عن الرضا عليه السلام:«من ذکره عنده الصوفيه و لم ينکرهم بلسانه و قلبه فليس منا.»
د) عن الرضا عليه السلام: لا يقول بالتصوف احد الا لخدعه او ظلاله او حماقه.»
ه) انهم حلفاء(خلفاء) الشيطان و مخربوا قواعد الدين... اورادهم الرقص و التصديقه... و الصوفيه کلهم من مخالفينا.»
و) عن العسکري عليه السلام:«سياتي زمان علي الناس علماءهم شرار خلق الله علي وجه الارض ؛ لانهم يميلون الي الفلسفه و تصوف.»[8]
افزون بر آنچه گذشت، شيخ حر عاملي به حديث ديگري اشاره مي کند که در آن درباره صوفيه چنين آمده است:«انهم يهود امتي»[9] در نسخه هاي موجود از کشکول، چنين حديثي به چشم نمي خورد.
چنان که پيداست، لفظ صوفي و تصوف در احاديث اهل بيت عليهم السلام جايگاهي ندارد و همواره مورد ذم ايشان قرار گرفته اند.
منابع:
1-بحار الانوار، ج 48، ص 80
2-سوره حجرات، آيه 12
3-احاديثي از اين دست نشانه آنند که اولا در ميانه قرن دوم هجري اصطلاح "صوفي" رواج داشته است و ثانيا دليل اين نامگذاري پشمينه پوشي صوفيان بوده است.
4-بحار الانوار، ج 10، ص 351؛ ج 67، ص 118؛ ج 75، ص 354
5- بحار الانوار، ج 10، ص 351
6-الکافي، ج 5، ص 65
7-اين کتاب منسوب به مقدس اردبيلي [متوفاي 993 ه ق] است. مولفان ديگري که اين احاديث را آورده اند، مستندي جز اين کتاب نداشته اند.
8-حديقه الشيعه، صص 562، 563، 564، 602، 606، 592
9-الاثناعشريه، صص 16، 34، 151
افزودن نظر جدید